پول نطلبیده!

می‌گویند که آب نطلبیده مراد است، حالا نمی‌دانم پول نطلبیده چیست؟

من و «محمد نظری» یکی دوسال پیش کار کوچکی کرده بودیم (MRTG نصب کرده بودیم!!) و قرار بود که محمد 80 هزار تومان بابتش به من بدهد و مانده بود برای «یکبار که همدیگر را ببینیم»…

سالی یکی دو بار پیش می‌آید که بخواهم از خیابان میرعماد رد شوم و یکبارش امروز بود (فکر کنم سهمیه‌ی 86 تمام شد). از قضا محمد نظری و سعید آیت هم آمده بودند سفارت هند برای کار ویزا! تقریبا اینجوری شد که جلوی سفارت محمد نظر گفت سلام! چطوری! بیا این هم پولت!

حالا ماییم با مزه‌ی این پول نطلبیده توی جیب‌مان!

۴ Comments

  1. داود 31 ژانویه 2008
  2. shahnam 29 ژانویه 2008
  3. zizi 28 ژانویه 2008
  4. mehrankarzari 28 ژانویه 2008

Leave a Reply