سوتی کارآگاه بهمنی

امروز کلی از دست کارآگاه بهمنی خندیدیم!


آقای حسینی (عکس پایین) آمده بود توی اتاق‌مان و داشت تعریف می‌کرد که یکی از همسایه‌هایش که همشهری من و کارآگاه است، (من که اهل همه‌جا هستم، کارآگاه هم زنجانی است) یک آفتابه آب آورده که بریزد توی ماشینش و رادیاتور که پر شده بقیه‌اش را ریخته توی موتور!


خلاصه قضیه را با کلی آب و تاب و لهجه تعریف کرد و ما هم کلی خندیدیم ولی رامین شرفکندی داشت تلفن حرف می‌زند و نفهمید. وقتی تلفنش تمام شد، کارآگاه شروع کرد به تعریف کردن ماجرا برای رامین … من هم سرم به کار خودم بود که دیدم حسینی رو به من کرده و یواشکی دارد می‌پرسد: «[کارآگاه] ترکه؟!» گفتم: «آره چطور مگه؟» معلوم شد کارآگاه که داشته قضیه را تعریف می‌کرده، به جای «کارتل» گفته «کاربراتور»! و رامین هم چهار شاخ مانده که آبی که توی موتور ریخته شده چطور از توی کاربراتور سر در آورده!!

۱۵ Comments

  1. رضا 29 ژوئن 2009
  2. رضا 29 ژوئن 2009
  3. JraNil 12 مارس 2009
  4. Yasin 17 فوریه 2008
  5. Yasin 16 فوریه 2008
  6. mehrankarzari 16 فوریه 2008
  7. بهنام 15 فوریه 2008
  8. پرنسس 13 فوریه 2008
  9. Yasin 13 فوریه 2008
  10. میم مثل مهبوبه 11 فوریه 2008
  11. محبوبه 11 فوریه 2008
  12. محبوبه 11 فوریه 2008
  13. محبوبه 11 فوریه 2008
  14. mehrankarzari 10 فوریه 2008
  15. Afshin 10 فوریه 2008

Leave a Reply