ترانه‌هایی که می‌پسندم

پرنسس ح و زبل‌خان ما را دعوت کرده‌اند به یک بازی وبلاگی که بگوییم از کدام هفت ترانه خوشمان می‌آید.

اول خیالتان را راحت کنم که گوش من بی‌سواد است! یعنی چیزی از گام و تحریر و دستگاه و نت و این حرف‌ها نمی‌دانم؛ پرسش «از این ترانه خوشت می‌آید یا نه؟» را معمولا اینطور تعبیر می‌کنم که «از شعر این ترانه خوشت می‌آید یا نه؟». طرفدار همه‌ی کسانی هستم که شعرهای محکم و پدر مادر دار می‌خوانند. خصوصا اگر شعرش مال شاعر شهیری هم باشد و چه بهتر که توی عروض و قافیه هم جا شود.

برخوردم با موسیقی انفعالی است. یعنی کسی اگر چیزی بگذارد گوش می‌کنم ولی کمتر پیش می‌آید که خودم فکر کنم الان چه موسیقی دوست دارم و بنشینم و گوش کنم. وسط ترانه هم معمولا دارم به این فکر می‌کنم که اینجای شعرش سکته داشت یا آنجا س را با ص قافیه کرده بود.

یک سری ترانه‌ها را طبق قواعد بالا دوست دارم. مثلا وقتی محمدرضا شجریان از حافظ و سعدی می‌خواند یا شهرام ناظری از مولانا یا Axiom of Choice از خیام یا علیرضا عصار از شفیعی کدکنی (علاقه‌ی خاصی به ترانه‌ی «گون» دارم ولی بیشتر از همه «من مست و تو دیوانه» را می‌پسندم).

باز هم طبق همین قواعد بعضی ترانه‌ها روی اعصابم می‌روند. مثلا وقتی هایده در «پادشه خوبان» آن بیت «حافظ شب هجران شد روز خوش وصل آمد» را جوری می‌خواند که انگار نه انگار «شد» در اینجا معنی «رفت و تمام شد» می‌دهد یا وقتی داریوش لباس درویشی می‌پوشد و شمع روشن می‌کند و دف می‌زند و غزل «من غلام قمرم» را جوری می‌خواند که داد می‌زند معنی یک بیتش را هم نفهمیده است. دیگر این خواننده‌های از مادر قهرکرده و ترانه‌های «رفتی که رفتی به ت..مم» که جای خود دارند.

اما بعضی ترانه‌ها و خوانندگانشان را هم خارج از قواعد بالا دوست دارم. خیلی خوشم می‌آید از محسن نامجو و شیطنت‌هایی که با شعر کهن می‌کند (خصوصا آلبوم «گیس»)، خیلی خوشم می‌آید از حس نوستالژی که توی «نامه» سیاوش قمیشی هست، خیلی خوشم می‌آید از حس آشتی و مسالمت جویی که توی «کبوتر بچه کرده» هایده است (اسم ترانه‌اش چیست؟)، خیلی خوشم می‌آید از شور و شعفی که توی «تا گفتی سلام» نوش‌آفرین هست، «کیو کیو بنگ بنگ» گوگوش را بخاطر اشارات جالب تاریخ معاصرش دوست دارم و «دوباره می‌سازمت وطن» داریوش را هم به خاطر شعر سیمین بهبهانی و هم به خاطر لحن حماسی داریوش.

با ترانه‌های غربی خیلی میانه‌ای ندارم، بیشتر به همین دلیل که ظرافت‌های شعرشان را درست درک نمی‌کنم خیلی هم حوصله‌ی رفتن و لیریک پیدا کردن و دیکشنری دست گرفتن ندارم. حالا کی بشود که باربرا استریسند Woman in Love بخواند و شعرش ساده باشد و ما هم بفهمیم و به دلمان بنشیند.

۵ Comments

  1. iVahid 29 مارس 2008
  2. بابک 15 مارس 2008
  3. رامین 11 مارس 2008
  4. زبل‌خان 09 مارس 2008
  5. mehrankarzari 09 مارس 2008

Leave a Reply