باز هم رژه تشریف بردیم…

این دفعه که باز دوشنبه شد و مجبور شدیم دوباره از جلوی خود فرمانده رژه برویم، هم کمی غیرت خرج کردیم و هم چند نفر از پاطلایی‌ها غایب بودند، این شد که جلوی جایگاه، فرمانده کمی مِن‌مِن کرد و گفت: «گروهان خیلی خوب!». ما که انتظارش را نداشتیم و آن موقع که داشت من‌من می‌کرد ما هم داشتیم فکر می‌کردیم که حالا قرار است چند دقیقه رژه تمرین کنیم و به همان 20 دقیقه راضی بودیم. خصوصا که هوا هم خوب بود و آفتاب هم کمی بالا آمده بود و سوز سرما هم اذیت نمی‌کرد. خلاصه به جای این که قرص و محکم بگوییم: «سپاس سردار»، کمی من‌من کردیم و هر کسی چیزی برای خودش گفت!

۱۹ Comments

  1. آبان 18 فوریه 2009
  2. فينگيل بانو 01 فوریه 2009
    • علی گنجه ای 01 فوریه 2009
      • مهران 02 فوریه 2009
        • ناشناس 03 فوریه 2009
    • فينگيل بانو 07 فوریه 2009
  3. احسان 01 فوریه 2009
  4. ماجد 29 ژانویه 2009
  5. ایران 29 ژانویه 2009
  6. غلامعلی 28 ژانویه 2009
  7. مهران 28 ژانویه 2009
  8. داود 28 ژانویه 2009
  9. دینا 28 ژانویه 2009
  10. ماجد 27 ژانویه 2009
    • علی گنجه ای 28 ژانویه 2009
  11. کمال 27 ژانویه 2009
  12. مهران 27 ژانویه 2009
  13. رضوانه 27 ژانویه 2009

Leave a Reply