کوکوی کبوتران حرم

kookoo-logo 1- تئاتر «کوکوی کبوتران حرم» به شدّت توصیه می‌شود. تا اکرانش تمام نشده بروید و ببینید. ساعت 8 شب در سالن چارسوی تئاترشهر روی پرده می‌رود و بلیطش 5000 تومان است و تا آخر امسال بیشتر روی پرده نیست.

کوکوی کبوتران حرم

عکس از فتوبلاگ رضا موسوی

2- خوب من آخرین باری که رفته بودم سالن چارسو، سال 83 بود به دیدن «شب هزار و یکم» و اینقدر یادم بود که این سالن بخصوص صندلی و شماره صندلی ندارد. چند سکو دارد که باید روی آن مهربان بنشینید و بعد از پر شدن سکوها، برای کسانی که جایشان نشده، چند تشک می‌آورند تا همان جلو روی زمین بنشینند. دیروز بلیط را که گرفتیم و دیدیم شماره ردیف و شماره صندلی دارد، کلی ذوق کردیم که این سالن هم حتما در جریان بازسازی مجموعه تئاتر شهر، صندلی‌دار شده است.

توی سالن که صندلی‌مان را پیدا کردیم و نشستیم، دیدیم که جلوی صحنه را یک پنجره‌ی سرتاسری شیشه‌ای گرفته است و کنار هر صندلی هم یک هدفون گذاشته‌اند. تابلو بود که باید هدفون را گوش‌مان بگذاریم و صدای نمایش را از آن بشنویم ولی این ایده آنقدر برایم غریب بود و آنقدر دور از رسم تاتر به نظر می‌رسید که تا لحظه‌ی آخر باور نکردم و فکر می‌کردم قرار است یک جوری این پنجره‌ی شیشه‌ای کنار برود و صدای بازیگران را زنده بشنویم.

توی یادداشت‌هایی که در مورد نمایش نوشته شده است، بحث‌انگیزترین موضوع همین شیوه‌ی غریب صدابرداری است.

به نظر من ابتکار خیلی جالبی بود و بعضی‌جاها، همین شیوه‌ی انتقال صدا باعث می‌شد کاملا خودتان را وسط یک جمع زنانه تصور کنید که همه دارند با هم حرف می‌زنند.

3- داستان در مورد 10-12 زن بود که با هم قوم و خویش بودند و با یکی از این تورهای زنانه رفته بودند مشهد زیارت و توی زوارخانه‌ای مستقر شده بودند و انگار تماشاگران دارند از پنجره‌ی زوارخانه، این زنان را می‌بینند. حالا هر کدام‌شان شخصیتی داشتند و دلخوشی‌ها و غم‌هایی و البته حاجت‌هایی برای خواستن از امام رضا.

به نظرم تعداد شخصیت‌های داستان خیلی زیاد بود، آنقدر که نمی‌توانم دقیقا بگویم چند نفر بودند و تا آخر داستان هم دقیقا یاد نگرفتم که رابطه‌ی فامیلی‌شان با هم چیست. به نظرم گریم هم سن شخصیت‌ها را درست نشان نمی‌داد و کسی که فکر می‌کردم نقش یک دختر تین‌ایجر را دارد بازی می‌کند، آخر نمایش فهمیدم که مادر یکی دیگر از شخصیت‌ها است!

خلاصه تصورم از فضای نمایش، یک فضای کمی-زیادی-شلوغ بود. البته شاید هدف کارگردان هم نشان دادن دقیقا چنین فضایی بوده باشد؟ نمی‌دانم!

3.5- من پیش از دیدن نمایش (حتی کمی پس از دیدنش) فکر می‌کردم منظور از «کوکو» همان چیزی است که می‌پزیم و می‌خوریم و تصورم این بود که نمایش می‌خواهد شرح زائری را بگوید که به جای حاجت گرفتن و این حرف‌ها دنبال کوکو درست کردن از کبوتران حرم است! (ن.ک. دستور پخت کوکوی گوشت از میز غذا!) بعدا از خواندن یادداشت خود نویسنده و کارگردان به این نتیجه رسیدم که منظورش همان «بق‌بقوی کبوتران حرم» است.

4- باز هم تاکید می‌کنم که از دست ندهید. متشکرم از «عطا صادقی» و «دورترها» برای پیشنهاد این نمایش.

5- این لینک‌ها را هم ببینید:

وبلاگ علیرضا نادری (نویسنده و کارگردان نمایش)

در باره ی کوکوی کبوتران حرم (یادداشت علیرضا نادری در مورد نمایش با تکیه بر مسائل صدابرداری)

کامنت‌های لینک قبلی (به کامنت سوم از بهناز جعفری توجه کنید)

عمر بر باد است آن هم به دلایل واهی (یادداشتی از مریم طیبی در روزنامه اعتماد در باره مشکلات اکران نمایش)

گردابه‌های برون و درون (نقدی از حسن پارسایی)

۱۲ Comments

  1. نفیسه 12 مارس 2009
    • علی گنجه ای 13 مارس 2009
  2. ناشناس 01 مارس 2009
  3. سورملینا 17 فوریه 2009
  4. فاطمه 14 فوریه 2009
  5. مهران 14 فوریه 2009
  6. ناشناس 14 فوریه 2009
  7. مهران 12 فوریه 2009
    • فاطمه 12 فوریه 2009
      • مهران 14 فوریه 2009
  8. محمد صادق 12 فوریه 2009
  9. فاطمه 11 فوریه 2009

Leave a Reply