از نیکی‌های سرهنگ سلمان رضایی

هر چه درد و بلای سرهنگ (؟) سلمان رضایی است بخورد توی سر افسر راهنمایی رانندگی سر عباس‌آباد!

امروز، خواهرم که دانشجوی دانشگاه سنندج است، داشته با اتوبوس برمی‌گشته که اتوبوس‌شان نزدیکی‌های قروه چپ می‌کند. خواهرم طوری نشده و بقیه‌ی مسافران هم انگار خیلی آسیب جدی ندیده‌اند…

بعد از سانحه، این جناب سرهنگ سلمان رضایی که خودش اهل سنقر است و افسر مرزبانی بانه است و آمده بوده قروه که به مادرش سر بزند، از راه می‌رسد و خواهرم و یک دانشجوی دیگر را با ماشین خودش می‌برد تا قروه و می‌سپارد دست یک خانواده تا برسانند به خوابگاه در سنندج.

غیر از اینکه توی راه چقدر تعارف می‌کند و چقدر راهنمایی‌های سودمند ارائه می‌دهد، بعد از راهی شدن خواهرم هم با موبایل با او در تماس بوده تا مطمئن شود که سالم به خوابگاه رسیده و کلی هم اصرار می‌کند که با خانواده بیایید بانه و …

واجب شد بهار 87 یک سفر بانه برویم برای از نزدیک دیدن چنین پلیس وظیفه‌شناسی…

۴ Comments

  1. سجاد 30 ژانویه 2008
  2. mehrankarzari 29 ژانویه 2008
  3. mohammad 29 ژانویه 2008
  4. شاه فینقیلی 28 ژانویه 2008

Leave a Reply