حتی اگر تقویمت را گم کرده باشی …

شاه که جایی می‌رفت، جوری می‌رفت که هیچ کس از آمدنش بی‌خبر نماند. راه را می‌روفتند، شهر را آذین می‌بستند، بزرگان به پذیره می‌آمدند، جارچیان جار می‌زدند، زن و مرد و پیر و برنا به تماشا می‌نشستند…

نوروز شاهانه می‌آید! از آن جشن‌ها و بزرگداشت‌ها نیست که اگر تقویمت را گم کرده باشی، می‌آیند و می‌روند و خبر نمی‌شوی! وقتی که می‌آید همه از آمدنش خبر دارند، یا از شکوفه‌های تازه فهمیده‌اند یا از برگ‌های جوان، یا از تازگی و لطافت هوا فهمیده‌اند یا از آب شدن برف دامنه‌ها…

نوروز را دوست دارم! به ذوق و لطف طبع آن کس که اول بار نوروز را جشن گرفت آفرین می‌گویم! یادم باشد امروز دوباره شاهنامه بخوانم و ببینم جمشید پیشدادی هم خانه‌تکانی می‌کرده و عیدی می‌داده و دید و بازدید می‌رفته؟

۳ Comments

  1. mehrankarzari 23 مارس 2008
  2. zeinab 22 مارس 2008
  3. فاطمه 22 مارس 2008

Leave a Reply