دژبان
دژبان آچار فرانسهی پادگان است! یعنی هر وضعیت ناخوشایندی که در پادگان پیش بیاید، مسوولین مربوطه با خودشان فکر میکنند که چطور میشود این وضعیت را با بکارگیری مناسب یک یا چند دژبان برطرف کرد!
امروز امام جمعه شهریار آمده بود پادگان و داشت به مناسبت فاطمیه سخنرانی میکرد. پیرمرد خیلی مهربان و بانمکی بود و خوب صحبت میکرد و به مجلس مسلط بود و همه فن سخنرانیاش را هم به کار برد که کسی چرت نزند. صدایش را بالا برد، پایین آورد، شعر فارسی خواند، شعر ترکی خواند، گفت که صلوات بفرستیم، گفت که بلندتر بفرستیم، گفت که باز هم بلندتر بفرستیم، یکی دو گوشه هم به آنها که خوابیدهاند پراند … ولی باز هم یک عده کمبود خواب داشتند و همانطور چهارزانو که نشسته بودند، دستشان را زده بودند زیر چانه و داشتند چرت میزدند. اینجا بود که دیدیم چند دژبان راه افتادند بین صفها و شروع کردند بیدار کردن آنها که چرت میزدند.
فعلا این ابتکاریترین وظیفهایست که دیدهام به یک دژبان محول میشود. البته شاید مبتکر محترم با خودش فکر نکرده بود که کارش یک جور توهین به سخنران به حساب میآید.
بنده خدا امام جمعه شهریار صدایش در آمد و –البته خیلی با لطف و مهربانی- گفت که اینکار لازم نیست و اینجا اگر کسی چرت میزند تقصیر من است و باز هم ترفندهای بیشتری بکار برد در بیدار کردن ملت!