طبل کرمانی!
«ابومطیع طبلی … مهیا ساخت که هر که به علت قولنج گرفتار شدی، هرگاه دست بر آن طبل زدی، بادی از وی جدا شدی، و آن مرض بدین حیله از وی مندفع گردیدی [… جنگی واقع میشود، صاحب طبل کشته میشود و طبل به دست دشمن میافتد…] امیر کرمان طبلی چوبی دید. چون خاصیت او نمیدانست فرمود که این طبل را به چه جهت در خزانه نگه داشته باشند؟ اسیران که از خواص امیرتاش [صاحب کشته شدهی طبل] بودند گفتند این طبل به پنج هزار دینار خریده است. امیرعلی دست بر آن زد، بادی از وی جدا شد! از این جهت منفعل شد. آن طبل را بر زمین زده بشکست …»
از مقالهی «موج بیسامان» در کتاب «هشت الهفت» باستانی پاریزی
یکی از بچهها دنبال یک اصطلاح جدید برای …زیدن میگشت که خیلی همهکسفهم نباشد. با توجه به افسانهی بالا که خیلی هم ایدهی درخشانی دارد، من «طبل کرمانی زدن» یا «طبل زدن» را پیشنهاد میکنم!
پینوشت: یادم بود که قضیه را در پاورقی کتاب هشتالهفت خواندهام ولی یادم نبود در کدام مقاله. به نامیاب کتاب مراجعه کردم، مدخل «طبل» نداشت. با خودم گفتم مدخل کرمان را میگردم، دیدم تقریبا همهی صفحات کتاب زیر مدخل کرمان فهرست شده! یعنی اگر نامیاب صفحاتی که نام کرمان در آنها نیامده را فهرست میکرد خیلی خلاصهتر بود!