معلم خصوصی – خاطرات شصت و هفت
سال شصت و هفت بود و ایرانِ تازه از جنگ درآمده هنوز کمی انقلابی و چپ بود و خیلی برایش قابل هضم نبود که معلمی برای امر مقدس تدریس پول هم بگیرد! تدریس خصوصی بود ولی خیلی رایج نبود و در عین حال هر روز رواجش بیشتر میشد و کمکم شاگردهای متوسط و زرنگ هم به جمع متقاضیان تدریس خصوصی میپیوستند و معلمها هم موقع جذب شاگرد و اعلام نرخ کمتر خجالت میکشیدند.
شنبه 8/ 11/ 67
ما شنبه بعد امتحان عربی داریم و بچهها به آقای آخوندزاده گفته بودند که اشکالاتشان را حل کند. آقای آخوندزاده هم استفاده یا سوءاستفاده کرد و گفت همین جمعه کسانی که دلشان میخواهد میتوانند به خانه من بیایند و من به آنها درس عربی بدهم و اشکالاتشان را برطرف کنم (نقشه خانه او در صفحه روبرو آمده است) آنهم از ساعت 9 تا 11 صبح چه کسانی میآیند؟
خیلی از بچهها دستشان را بالا گرفتند. او به کرمانی گفت که اسم آنها را بنویس. بعد از آن گفت که ساعتی 50 تومان میگیرم یعنی با خودتان 100 تومان بیاورید و دیگر هم خارج از کتاب چیزی نمیگویم. همه دستها بجز دست جعفرکرمانی آمد پایین!