چند تصویر از روزهای بعد از کودتا
شهرام ناظری در دو آهنگ اول آلبوم «سفر عسرت» یعنی آهنگهای «دیباچه» و «روایت چگور ناامیدان» بخشهایی از شعر «نادر یا اسکندر» مهدی اخوان ثالث را خوانده است:
موجها خوابیدهاند آرام و رام
طبل طوفان از نوا افتاده است
چشمههای شعلهور خشکیدهاند
آبها از آسیاب افتاده است
من شعری نخواندهام که به این روشنی و گیرایی، ناامیدی و سرخوردگی روشنفکران را در خفقان بعد از کودتای 28 مرداد توصیف کند.
خیلی تصویرهای تاثیر گذاری دارد: چه تصویری که همان ابتدای شعر از فضای عمومی جامعه رسم میکند، چه صحنهی گفتگوی شاعر با مادرش از پشت میلههای زندان که مادر با کشیدن انگشت روی کف دست خواهش میکند که «غلطکردمنامه بنویس و بیا بیرون»، و چه حال و روز شاعر پس از آزادی و شرمندگیاش از روی زن و فرزند به خاطر تهیدستی و مستی … اما چیزی که اشکم را درمیآورد آن چهار خط آخر است:
باز میگویند فردای دگر
صبر کن تا دیگری پیدا شود
نادری پیدا نخواهد شد، امید
کاشکی اسکندری پیدا شود.
متن کامل شعر را اینجا ببینید. البته توی این لینک و یکی دو سایت دیگر دیدم که به جای نادر نوشته شده است کاوه. فکر میکنم همان نادر درست باشد. حداقل توی چاپ دوم «آخر شاهنامه» که نادر آمده است.