برچسب: پادگان

دژبان

دژبان آچار فرانسه‌ی پادگان است! یعنی هر وضعیت ناخوشایندی که در پادگان پیش بیاید، مسوولین مربوطه با خودشان فکر می‌کنند که چطور می‌شود این وضعیت را با بکارگیری مناسب یک یا چند دژبان برطرف کرد!

امروز امام جمعه شهریار آمده بود پادگان و داشت به مناسبت فاطمیه سخنرانی می‌کرد. پیرمرد خیلی مهربان و بانمکی بود و خوب صحبت می‌کرد و به مجلس مسلط بود و همه فن سخنرانی‌اش را هم به کار برد که کسی چرت نزند. صدایش را بالا برد، پایین آورد، شعر فارسی خواند، شعر ترکی خواند، گفت که صلوات بفرستیم، گفت که بلندتر بفرستیم، گفت که باز هم بلندتر بفرستیم، یکی دو گوشه هم به آنها که خوابیده‌اند پراند … ولی باز هم یک عده کمبود خواب داشتند و همانطور چهارزانو که نشسته بودند، دستشان را زده بودند زیر چانه و داشتند چرت می‌زدند. اینجا بود که دیدیم چند دژبان راه افتادند بین صف‌ها و شروع کردند بیدار کردن آنها که چرت می‌زدند.

فعلا این ابتکاری‌ترین وظیفه‌ایست که دیده‌ام به یک دژبان محول می‌شود. البته شاید مبتکر محترم با خودش فکر نکرده بود که کارش یک جور توهین به سخنران به حساب می‌آید.

بنده خدا امام جمعه شهریار صدایش در آمد و –البته خیلی با لطف و مهربانی- گفت که اینکار لازم نیست و اینجا اگر کسی چرت می‌زند تقصیر من است و باز هم ترفندهای بیشتری بکار برد در بیدار کردن ملت!

گل باقالی هم چاخان میکند!

فینگیل بانو در پاسخ به «چند اصطلاح سربازی» پست مفصلی نوشته با عنوان «فینگیل بانو فرهنگ اصطلاحات پادگانی استخراج می کند».

برای من، جالب‌ترین نکته‌ی واژه‌نامه‌ی فینگیل بانو این است که بانوها سربازی نمی‌روند و همه چیز واژه‌نامه از قول گل باقالی (شوهر تازه ترخیص‌شده‌اش) نقل شده و … خوب … راستش من هم گاهی که می‌خواهم داستان‌های سربازی را برای همسر گرامی تعریف کنم، کمی شاخ و برگ می‌دهم و نعناع داغ اضافه می‌کنم و … خلاصه از تخیل خودم هم کمک می‌گیرم. حالا می‌بینم که انگار گل باقالی هم عادات مشابهی دارد 😉

چند اصطلاح سربازی

پایه خدمت: زمان اعزام یک سرباز به سربازی. مثلا من پایه خدمت 8/87 هستم.

چُس‌ماه: سربازی که تازه به خدمت اعزام شده باشد. «چُس» به همان معنایی که در ترکیب «چس مثقال» استفاده می‌شود.

بالاخ: مخفف بالا خدمتی. سربازی که پایه خدمتش مربوط به خیلی وقت پیش است و یا نزدیکی‌های ترخیص‌اش است یا مدت‌ها پیش باید ترخیص می‌شده و به خاطر غیبت و تخلف‌های دیگر هنوز توی پادگان مانده.

چُس‌ماهی کشیدن: زور گفتن و بیگاری کشیدن یک بالاخ از یک چُس‌ماه.

حل بودن: در ترکیب «فلانی با من حلّ است» یعنی من با فلانی روابطی صمیمانه‌تر از معمول دارم به طوری که او به خاطر من مقررات سخت‌گیرانه را نادیده می‌گیرد.

حَلّی: در ترکیب «در فلان قسمت حلّی دارم» به معنای آشنا یا پارتی. در ترکیب‌های دیگر به معنای پارتی‌بازی.