بالاخره کار!
کار پیدا کردن در انگلیس شوخی شوخی پنج ماه طول کشید.
چهار ماه اول را مگس میپراندم. کلا دو مصاحبه تلفنی ده دقیقهای داشتم، هر دو ناموفق.
روز چهارماه و یکم نمیدانم چطور شد که ورق برگشت و ظرف سه هفته چهار قرار مصاحبه حضوری نصیبم شد. اولی ناموفق بود، دومی استخدامم کرد و سومی و چهارمی را کنسل کردم. نمیدانم فصلی بود و فصلش رسید یا نوبتی بود و نوبتم شد یا دعایی بالا رفت یا … خلاصه که ماه پنجم ماه دیگری بود …
حداقل در زمینهی IT اینجوری است که فقط شرکتهای خیلی بزرگ مثل گوگل و سیسکو و اینها خودشان مستقیم آگهی میدهند و استخدام میکنند. بقیه ترجیح میدهند کار را بسپرند دست بنگاههای کاریابی. خود بنگاه آگهی میدهد توی سایتهای مربوطه و ملت رزومه و کاور لتر میفرستند و بنگاه از بینشان یک چندتایی را انتخاب میکند و معرفی میکند به کارفرما. در نهایت هم یک پورسانتی از کارفرما میگیرد وقتی طرف استخدام شد.
من همان روزهای اولی که آمدم، رزومهام را گذاشتم توی سایتهای کاریابی که تمرکزشان روی صنعت IT بود که کاریابها بگردند و پیدا کنند. از آن طرف هم توی شغلهای فهرست شده، آنهایی که به درد میخورد را جدا میکردم و برایشان درخواست میفرستادم. خیلیها، چه با پیدا کردن رزومهام توی سایتها، چه با دیدن درخواستم برای یک کار خاص بهام زنگ زدند ولی اصولا توی چهارماه اول چیزی از تماسهایشان در نیامد. حس میکنم بیشترشان کارمندهای بیانگیزهای بودند که فقط میخواستند به رئیسشان آمار بدهند که من امروز به این تعداد رزومه زنگ زدهام. خصوصا اینهایی که کالر آیدیشان را مخفی میکردند معمولا اتلاف وقت بودند. این اواخر هر چه شماره Blocked زنگ میزد میگفتم «الان کار دارم نیم ساعت دیگه زنگ بزن» و یک بار هم نشد که یکیشان زنگ بزند.
آخر سر اما همین بنگاهها برایم قرار مصاحبه گذاشتند و کار پیدا کردند.
یک روز یکی زنگ زد گفت من پل هستم از فلان بنگاه شما لینوکس بلدی؟ گفتم آره، گفت iptables هم بلدی؟ گفتم آره، گفت خووب بلدی؟ گفتم آره. گفت باشه پس من رزومهت رو به کاریاب ارشد خودم نشون میدم دوباره باهات تماس میگیرم. عصر ارشدش زنگ زد باز سوال کرد که چقدر iptables بلدم و گفت خب من دوباره تماس میگیرم. فردایش نیک زنگ زد و گفت یک جایی هست که توی مصاحبهشان امتحان کتبی میگیرند درباره iptables و اگه خوب بلدی معرفیت کنم. گفتم آره بکن. برای پسفردایش قرار مصاحبه گذاشت و من هم با خودم گفتم حالا ببین چه سوالهایی میخواهند بپرسند و نشستم قسمتهای فضایی راهنمای iptables را که هیچ کاربردی ندارند و فقط به درد خیط کردن ملت در امتحان میخورند را حسابی خواندم و رفتم مصاحبه و نیم ساعتی با مدیر تیم لینوکس شرکت حرف زدیم و آخر سر گفت که بیا این ده تا سوال را کتبی جواب بده، بیست دقیقه هم وقت داری. خودش هم رفت لپتاپش را بیاورد که توی این بیست دقیقه بیکار نباشد و وقتی برگشت برگه را دادم دستش که بیا تمام شد! یعنی سوالهایش در حد اکابر بود ها! آنوقتها که لینوکس درس میدادم اگر جوری بود که میخواستم همه پاس شوند و مدرکشان را بگیرند یک چنین سوالهایی میپرسیدم.
توی اتوبوس نشسته بودم و داشتم برمیگشتم خانه که نیک زنگ زد و گفت طرف خیلی خوشش آمده و گفته که تو پنج دقیقهای سوالها را جواب دادی و برای هفته دیگر یک قرار مصاحبه داری با مدیر کارگزینی و مدیر عامل. مصاحبه بعدی را هم رفتیم و فردایش جواب دادند که اوکی حالا معرفهایت کی هستند و کپی ویزایت را بفرست و از این حرفها. بعد که معرفها حسابی ما را خجالت دادند و جمعه که دیروز باشد پیشنهاد کار را فرستادند و از دوشنبه شروع میکنم.