امروز صبح کتاب مستطاب را زدم زیر بغلم و آوردم شرکت و به رامین و کارآگاه بهمنی گفتم بیایید برایتان «مهمات» آوردهام! (آخر این روزها اتاقمان شده مثل اتاق جنگ!)
رامین از صبح کتاب را گذاشته بود دستش و زمین نمیگذاشت. حالا هم که رفته کارآگاه کتاب را برداشته و ورق میزند و هر از گاهی چیزهای تحسینآمیزی میگوید.
شاید همت کردیم و با رامین متنی در معرفی کتاب نوشتیم تا شما هم مثل کارآگاه وسوسه شوید که بروید و بخرید.
اتفاقا سعاده داشت پیروز اسم این کتابو از من میپرسید خوب شد یادم انداختی
وقتی نجف دریابندری نازنین و کاراگاه مارپل (فهیمه راستکار) در باب آشپزی بنویسند کتاب بسیار جالبی خواهد شد (فقط قیمتشه که اعصاب منو ریخته به هم؛ کتاب آشپزیم این قدر گرون؟)
به نظر من به قیمتش میارزه 😉
علی جان، PDF اش رو برای تبعیدی های بالا نشین هم بفرست!
من فکر کنم حمید رو سایت من کار می کرد خانمش رو سایت خودشون اما خوشبختانه سایت من ردیف شد
علی من یه کتاب دو جلدی دارم اما به نظر من تجربه آشپزی خیلی مهمتره من خودم کتاب ناطقم 😉
ائه! علی آقا! این حمید دوستتون و خانومش باماها شوخی دارن؟ من بعد از شونصد بار کلیک کردن می بینم تو وبلاگشون نوشتن : شرمنده چیزی که به درد شما بوخوره نداریم برو بزرگ شدی بیا!
یعنی من این قدهههههه کوچیکممممممممم؟؟؟ :(((((((
جدی جریان چیه؟
از این مسائل توی وبلاگ مشترک زن و شوهرایی که هر دو مهندس کامپیوترن پیش میاد!
به نظر میاد یه جور ناهماهنگی در انگولک سایت باشه
ائه! من کلی مطلب قبلیه کامنتیدم بابا!! یواش آپ کنید!! 🙂
میگم اتفاقا تو همین سه چهار پست اخیر فینگیل بانو ملقب به سرتق بانو بود که راجع به این کتابه خوندم. برم ببینم میشه پیداش کرد بخرم یا نه که تو این دو ماهه کلی آشپزی یاد بگیرم.
می بینم کههههههههههه بحث روزتون تو اداره شده آشپزی!!! 🙂
تو وبلاگ سر میز غذا یک ( با فتحه ی غلیظ روی ی ) کامنت طولانی در مذمت باندتون نوشتم.
ببخشید مذمت نه!!! به خدا اشتباه تایپی بود! مرمت! مرحمت! مروت! خلاصه هر چیزی به غیر از مذمت !! :))))) :دی
علی جون دستت درد نکه.
این کتاب حرف نداره ،
به نظر من هر کسی که یه کتاب آشپزی خوب می خواد باید این کتاب رو بگیره.
و این یه هدیه خیلی خیلی خوب برای علاقه مندان به آشپزی.