به گاو یا گوسفندی که در طول یک دورهی پرواربندی باردار نشود و در نتیجه حسابی چاق شود، میگویند «قِسِر»! (کلمه قسر ظاهرا ترکی است و به معنی نازا یا عقیم) بنابراین وقتی که میگویید «قِسِر در رفتم!» حواستان باشد که دقیقا چه بلایی سرتان نیامده است!
(از خاطرات شفاهی استاد محمد صادقی، آنجایی که تعجب کرده بود چطور خانم محترمی برگشته و به ایشان گفته که «قسر در رفتم»!)
با نوشته رامين كاملا موافقم
اگر اجازه بدین من یک مقدار بیشتر در این مورد توضیح بدهم:
قصر یا قسر یک کلمه ترکی است و به گوسفند یا گاوی که در طول یک سال گذشته بچه ای به دنیا نیاورده است اطلاق می شود.
حالا این کلمه در زبان ترکی از کجا آمده است:
در ترکی قسماق یعنی جمع کردن بدن و سفت کردن بخشی از آن است. به عنوان مثال گولاغین قیسیب یعنی گوشش را به سمت شونه اش فشرده.
ولی این مساله در مورد روابط جنسی نیز یعنی راه ندادن برای نزدیکی است. و قسر یعنی حیوانی که بدن خود را سفت نگه داشته و برای نزدیکی راه نداده.
و قسر در رفتن معنی تحت الفظی عبارت قسر قالیب یا قسر کدیب ترکی است که برای حیوانات مورد استفاده قرار می گیرد.
که نمی دانم چه جوری به فارسی راه یافته است.
با تشکر
و با عرض معذرت
تو این دوره زمونه هیشکی نمیتونه قسر در بره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به نظر من هم به معنایی رامین گفت درست تره…
به نظرم معنایی که رامین گفت فرقی با معنای من نداره؟
این اصطلاح در اصل نیز به همان معنا بکار برده میشده اما به مرور زمان معنی جعلی یافته مثل سرویس شدن دهان و …
ا، جدي؟ چه بامزه بود اين. حيف كه بقيهي جلدهاي كتاب كوچهي شاملو در نيومد. وگرنه حتماً با كلي داستان و تقصيلات مينوشتش…
چه جالب! من نميدونستم.
معنیش باحاله ها
D:
🙂 خیلی جالب بود. نشنیده بودم . میشه بدون اجازه لینک داد دیگه هان؟
اگه قسر رو تو سایت mibosearch نیگا کنی، اینا رو می گه:
لغتنامه دهخدا:
قسر: بی حاصل . نازا. عقيم . عاقر. سترون.
قسر دررفتن حيوان: بار نگرفتن و نزادن و حمل برنداشتن آن هنگام جفت گيری.
و در کنايه به معنی هر کاری است که به نتيجه نرسد.
لغتنامه معین:
قسر: [ص] كسي كه در قمار نه باخته و نه برده باشد.
به گمونم اون خانم محترم “قسر” رو در معنی اخیر به کار برده و سوء تفاهم شده.
جالبه! نمیدونستم! آدم همیشه که بالاخره قسر در نمیره! ؛)