مهدی هایدا همخدمتیمون بود. پسر عموش یه شعبه هایدا داشت شرق تهران. خودش هم هدف و آرزوی بزرگ زندگیش این بود که یه روز یه شعبه هایدا بزنه برای خودش. الگو و مرشد و مرادش هم علی فرزامی صاحاب هایدا بود و هی ازش جملات قصار نقل میکرد و ابعاد موفقیتش رو برامون تشریح میکرد و اینا.
توی پادگان چون لیسانسش حسابداری بود افتاد فروشگاه تعاونی و یه مدت که گذشت و از چسماهی در اومد و جا افتاد، پیشنهاد داد به مسوولش که آقا بذارید من هایدا با خودم بیارم بفروشم و اونا هم گذاشتن. گویا یه سهمی از سودش هم میداد به تعاونی.
حالا اسم هایدا که بیاد همه اخ و پیف میکنن که سسش زیاده و نونش خمیره و کالباسش نامرغوبه و اینا … ولی نمیدونید توی اون پادگان شورآباد همین هایدا چه تجملی حساب میشد و چه سر و دستی براش میشکستن (میشکستیم). در فروشگاه رو که باز میکردن به نیم ساعت نمیکشید که تموم میشد. یه وضعی شده بود که سربازا هایدا میخوردن، هایدا شرط میبستن، هایدا رشوه میدادن، شبا خواب هایدا میدیدن، صبحا قبل صبحگاه مهدی رو چک میکردن حتما هایدا آورده باشه …
من و فراز فیلیپینی اون موقع یه خورده اضافه وزن داشتیم، خانومامون بهمون غذای کافی نمیدادن که بخوریم. برا همین صبحها بعدِ صبحگاه یه سر میرفتیم دم تعاونی نفری یه هایدا با یه دلستر بزرگ میخوردیم تا قند و چربی خونمون بیاد سر جاش بعد میرفتیم سراغ کارهامون.
سربازا هایدا میخوردن،هایدا شرط میبستن،هایدا رشوه میدادن،شبا خواب هایدا میدیدن…وای وااای عالیییی بود جناب گنجه ای!شما خاطره نویسی تان عالی ست!
آقا من میخوام یه چیزی رو لو بدم.
بعد از خدمت که مهدی رو تو شرکت دیدم بهش گفتم خداوکیلی چقدر سود می کردی سر هایدا؟
نامرد برگشت گفت:700 میخریدم 1500 میفروختم.
تازه به سرپرست تعاونی گفته بود به جون عزیزت 1300 میخرم 100 مال تو 100 مال من !!!
برا همین میگم یه زانتیا از بغل هایدا درآورده دیگه…
نامرد اونوقت نمیکرد به رفیقاش یه تخفیفی بده!
علی بیا به تلافیش الان واسه تبلیغش ازش پول بگیر.
🙂
خیلی این خاطرات سربازی باحاله. اما حاجی، عکس مردم رو با داستانشون میگذاری رو اینترنت، پس فردا براشون شر نشه. عکس ماله یه زمان و مکانیه بین شما و ایشون. یه حسابی بکن ببین دردسرش برای بقیه به 1 دقیقه خندیدن مردم می ارزه؟
نگران نباش خودش در جریانه
ايول! كلي خنديدم، باحال نوشتي، مخصوصا آخرش رو !!!!
خیلی با حال بود خیلی قشنگ نوشتی . چشم خانوم ها تون هم روشن .