اولش که نمیخواستم وبلاگ بنویسم. یعنی فکر میکردم حالا من هم بنویسم کی میاد بخونه؟ چیزی که جرقه وبلاگ نویسی رو زد یه ایمیل فورواردی بود که ادعا میکرد انیشتین با آیت الله بروجردی مکاتبه داشته و مسلمون شده و این حرفا. اون موقع به خودم گفتم خوبه جواب یه همچین ایمیلهایی رو یه جایی توی اینترنت بنویسم که راحت بشه لینکش رو برای ملت فرستاد. اینجوری شد که همون روز اولین پست وبلاگم رو توی بلاگفا نوشتم: من و علیرضا و انیشتین و آیت الله بروجردی!
ولی کامنت اول رو که از یه غریبه گرفتم مسیر وبلاگ نویسیم عوض شد و شروع کردم به نوشتن از همه چیزایی که به نظرم جالب میومد و اون هدف اولیه رفت توی حاشیه.
حالا بعد از چار-پنج سال هنوز هم میبینم جای یه سایتی که موضوعش اختصاصا جواب دادن به چرندیاتی مثل مسلمون شدن انیشتین و انقضای قرارداد ترکمانچای و غرق شدن پاسارگاد و پیدا شدن مومیایی دیااکو و … باشه توی اینترنت فارسی خالیه. یعنی مورد به مورد که نگاه کنی هیچکدومشون بی جواب نموندن و برای هر کدوم یه نفر پیدا شده که یه جواب دقیق و کامل و جامعی توی وبلاگش داده باشه ولی جایی نیست که همه اینا یه جا جمع شده باشن و کسی که دروغ اصلی رو میبینه راحت بتونه بیاد جوابش رو پیدا کنه.
من تازگی یه سایتی راه انداختم به اسم «چرت نگیم» قراره دایره المعارف چرندیاتی باشه که زیاد دست به دست میشن. حالا فعلا یه وبلاگ ساده وردپرسه ولی چون یه همچین کاری کار یه نفر نیست قاعدتا باید یه قالب بهتر براش در نظر بگیرم که بشه از همه کمک گرفت.
ولی فعلا دست به نقد اگه دوست دارید همکاری کنید یه ایمیل به من بزنید تا براتون یه کاربر بسازم و با هم یه کمی همفکری کنیم که یه همچین سایتی چه جوریا باید باشه.
یه مطلب کوچیک هم به عنوان افتتاحیه نوشتم: دکتر حسابی؟ آلبرت انیشتین؟
سلام علی عزیز
سال نو مبارک
خاطرات خیلی جالبی داری
الان نیم ساعت میشه نشستم دارم پست به پست می خونم
و اما در مورد ایده ات خوشبختانه یا متاسفانه مدتیه که یه سایت به اسم گمانه باز شده و داره به صورت جدی روی این زمینه کار می کنه
اینم آدرسش
http://www.gomaneh.com/
با آرزوی شادکامی
مصطفی
ایران
شمال
ممنون مصطفی جان
علی من اساسی پایم، یه ایده کلی هم دارم، که حضورا می حرفیم… فکر کنم جواب بده، البته این مدل وردپرسی که خودتم گفتی درست از آب در نمی یاد. میشه همون چیزی که بقیه انجام دادت تو بلاگشون نوشتن و رفتن، باید یه جوری این موضوع مرجع بشه.
من همیشه از نوشته هات لذت بردم !همیشه !
ایده جالبیه، یه سووالی فقط مطرح بود برای من، با اجازه بزرگترها البته. “چرت نگیم” آیا شامل گزاره هایی که غیر عینی هستن هم میشه یا فقط گزارهای عینی مثل دیدار کردند یا نکردند رو در بر می گیره. نمونه ای توی ذهنم هست و اون گزاره هایی هستن که با “ماایرانیها” یا “ایرانیها” شروع می شن.
اولویت اولمون عینی هاس. سر و کله زدن با اون جور گزاره ها خیلی سخت تره برای شروع کار خوب نیست
علی جون جالبه!
تنها کمکی که میتونم بهت کنم اینه که مطالبتو ریز به ریز بخونم…!
22 اردیبهشت یادت نره!
چه خبره مگه؟
نکنه بره سفیده ؟ها ؟
آره دیگه!
من چی؟
راستی این موضوع باید مواظب بود کار به اوین نرسه ها! البته برای ما داخل نشین ها:دی
علی جون، به پرونده توی آی.پی.اِم بود به اسم “نوابیغ”، جون تو کلی خوراک برای این وبلاگت توش پیدا میشه، البته دکتر منصوری هم یادش به خیر، کلی باهات می تونه همکاری کنه، یه مذاکره باهاش بکن
منصوری متخصص ایرج حسابیه! اصلا اول از همه یه مصاحبه ای از منصوری خوندم که فهمیدم چی به چیه وگرنه من هم فکر میکردم آلبرت و محمود با هم در حد شوخی دستی رفاقت داشتن!
این نوابیغ رو یه چیزای محوی یادمه. قضیه ش چی بود؟