بعد از یک سال و یک ماه و اندی، هفته پیش از اسکای اومدم بیرون. راستش همون ماههای اول فهمیدم که اشتباه کردم و جای خوبی نیومدهام ولی از یه طرف حقوقش خوب بود و از طرف دیگه فکر میکردم شاید یه مدت که بگذره بهتر بشه. بهتر که نشد بدتر هم شد. خلاصه به سال که رسید افتادم دنبال کار و پیدا کردم و از هفته پیش رفتم سر کار جدید. از ۵ فروردین.
اسکای تجربهی خیلی عجیبی بود. توی یک سالی که اونجا بودم تقریبا هیچ کار مفیدی نکردم! یعنی آخر سال که میخواستم رزومهام رو بهروز کنم اصلا نمیدونستم چه دستاوردی یا چه مهارت جدیدی رو برای اون مدت ذکر کنم! اوایل خودم از این علافی معذب بودم ولی کم کم دیدم عادیه و مدیرم هم توقع بیشتری ازم نداره. ما یه تیم ده نفره بودیم که حجم کارمون شاید نصف کاری بود که من و Ben توی فوتوباکس دونفری انجام میدادیم!
یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید! اصلا فاجعهای بود! من بین دوستام معروفم به تنبلی و کمکاری. وقتی حوصلهی من یه جا از بیکاری سر بره دیگه خودتون بخونید که چه خبر بوده.
الان توی یه استارتآپ کوچیک مشغول به کار شدم که کلا ۱۵ نفر پرسنل داره و همه دور هم توی یه اتاق نسبتا کوچیک توی یه دفتر اجارهای مرکز لندن کار میکنیم. ایدهی شرکت جالبه البته. بعدا در بارهش مینویسم.
سلام علی آقا
اتفاقاً دیروز به وبلاگت سر زده بودم. پیش خودم میگفتم چرا دیگه پست نمیذاره. فکر کنم تلهپاتی شده 🙂
بیشتر بنویس.
هاها آره حتما. چشم! یه چند تا پست توی این هفته و هفته آینده مینویسم.
یادمه دفعهی قبل هم همینو گفته بودی?
امیدوارم بیشتر بنویسی، قلم زیبایی داری.
هاها راست میگی. حواسم باشه عین اون دفعه نشه. راستی اینو یه نگاه کن ببین موضوعش برات جالبه؟ https://communitybankerblog.wordpress.com
سلام
ممنون علی آقا.
این کلاً ۲ تا پست بیشتر نداشت که!
من چون تو فکر مهاجرتم علاقهٔ زیادی به خوندن تجربههای دیگران در مورد دو کشور انگلستان و کانادا دارم. بنابراین اگر ادامهدار باشه حتماً دنبالش میکنم.
تازه شروع کرده. باز هم مینویسه…