دسته: بیشاپور

تنگ چوگان و شیار خوردگی روی نقش برجسته ها

tangchoganlogo7توی تنگ چوگان یک شیار عمیق و دراز در ارتفاع تقریبا دو متری از سطح زمین روی سطح سنگی کوه هست که سر راهش به هر نقش برجسته‌ای که رسیده، قسمتی از آن را ضایع کرده است.

عکس تنگ چوگان

اول ساق اسب بهرام اول:

عکس تنگ چوگان نقش برجسته بهرام اول

بعد سر اسب بهرام دوم و قسمتی از تنه‌ی خودش و دیگران:

عکس تنگ چوگان نقش برجسته بهرام دوم

و آخر سر هم تمام بالا تنه‌ی دسته‌ای از سواران شاپور اول (چپ) و سر و گردن دسته‌ای از اسیرانش (راست):

عکس تنگ چوگان نقش برجسته شاپور اول

من هر جوری با خودم فکر کردم نتوانستم اینجور شیاری را توجیه کنم، از کارمندان مجموعه هم نباید انتظار داشت که جواب چنین سوال‌هایی را بدانند. خلاصه معمایی شده بود …

بالاخره در سایت «مرکز اسناد و مدارک میراث فرهنگی» برخورد کردم به این مقاله: «نقش بر جسته هائي كه دوبار ظاهر شدند». بطور خلاصه می‌گوید که سطح زمین در محل به تدریج و در طول قرن‌های طولانی بالا آمده بوده و به سطح این شیار رسیده بوده است. محلی‌هایی که روی زمین کشاورزی و درختکاری می‌کرده‌اند، برای آبرسانی به کشت و زرع‌شان کانالی از بالادست رودخانه و به محاذات کوه کشیده بوده‌اند که در آن آب جاری می‌شده. آب این کانال به تدریج و در طول 300 سال نقش‌ها را خورده و شیار عمیقی که می‌بینید را بر جای گذاشته است. مقاله شرح می‌دهد که چطور در سال 1353 مسیر این کانال آب را منحرف کرده‌اند و زمین را تا کف فعلی خاکبرداری کرده‌اند تا قسمت‌های پنهان نقش‌برجسته‌ها هم پیدا شود و بازدید از آنها آسان شود.

تنگ چوگان و نقش برجسته های ساسانی

بیشتر نقش‌برجسته‌های ساسانی که من سراغ دارم، خلوت و جمع و جور اند. یعنی معمولا اندازه‌شان از دومتر در پنج متر تجاوز نمی‌کند و نقش بیشتر از 10 نفر در آنها حجاری نشده است. یک استثناء نقش برجسته‌ی شکار گراز است در طاق بستان که عکسش را می‌توانید اینجا ببینید: «مجلس شکار گراز در طاق بستان»

توی تنگ چوگان هم چند نقش برجسته‌ی خیلی بزرگ خیلی شلوغ پیدا می‌شود. این نقش برجسته‌ها خیلی به ورودی فعلی شهر باستانی بیشاپور نزدیک‌اند. یعنی ورودی بیشاپور این طرف جاده است و نقش برجسته‌ها چند صد قدم دورتر آن طرف جاده.

این یکی مثلا مربوط است به شاپور اول و – طبق معمول- پیروزی او بر والرین و فیلیپ عرب را نشان می‌دهد. شاپور هر جا که دستش رسیده نقش برجسته‌ای در بزرگداشت این پیروزی تراشیده است.

نقش برجسته پیروزی شاپور بر والرین در تنگ چوگان

و یکی دیگر از همان شاه و با همان موضوع اما کمی بزرگتر و شلوغتر، آن طرف رودخانه

نقش برجسته پیروزی شاپور بر والرین در تنگ چوگان

این نقشِ به-شدت-آسیب-دیده هم مال شاپور است و صحنه‌ی دریافت حلقه‌ی شاهی از اهورامزدا را نشان می‌دهد.

نقش برجسته به شاهی رسیدن شاپور اول در تنگ چوگان

عکس‌هایی از نقش‌برجسته‌ها را گذاشته‌ام توی آلبوم مربوطه در فلیکر: آلبوم عکس نقش برجسته های ساسانی در تنگ چوگان

کتیبه ارتشی

shapur-cave-logoارتشی‌هایی که مجسمه‌ی شاپور را به وضعی که گفته شد ترمیم کرده‌اند (نگاه کنید به مطلب غار شاپور)، کنار یکی از دیوارهای غار یک کتیبه حک کرده‌اند در شرح داستان ترمیم. لحن کتیبه، توجهی که به سلسله مراتب نظامی نشان می‌دهد، و بعضی مسائل جانبی خیلی برایم جالب بود.

عکس کتیبه ترمیم مجسمه شاپور در غار شاپور

کتیبه داستان ترمیم و بهسازی غار شاپور را از آنجا شروع می‌کند که «بزرگ ارتشتاران» به «رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی» و او به «فرمانده سپاه 5 شیراز» دستور می‌دهند که مجسمه شاپور برپا شود. فرمانده سپاه 5 شیراز هم هفت افسر و یک غیر نظامی و 200 درجه‌دار و سرباز و افزارمند را بکار می‌گیرد تا کار را به انجام برسانند. اسم همه بجز این 200 نفر آخر توی کتیبه آمده است. فرمانده سپاه 5 شیراز که خودش مسوول مستقیم پروژه بوده، زرنگی کرده و اسم خودش را دوبار نوشته است.

به گفته‌ی متن، پروژه شش ماه طول کشیده و 26 بهمن 1336 تمام شده است. یعنی می‌شود تصور کرد که هفت افسر و یک غیر نظامی و 200 درجه‌دار و سرباز و افزارمند، کل طول پاییز و زمستان 1336 را داشته‌اند از کوه بالا و پایین می‌رفته‌اند و کار می‌کرده‌اند و می‌لرزیده‌اند و به روح پدر هرچه شاه و شاپور لعنت می‌فرستاده‌اند.

انگیزه من از خواندن کتیبه بیشتر این بود که ببینم برای ترمیم مجسمه با باستان‌شناسی، مرمت‌کاری، کسی هم مشورت کرده‌اند یا نه؟ در نظر داشته باشید که سال 36 ایران اصلا با باستان‌شناسی و فن ترمیم بناها و اشیاء باستانی بیگانه نبوده است. اما ظاهرا که تا فرمان بزرگ ارتشتاران رسیده، سرلشکرها دست و پایشان را گم کرده‌اند و لشکر را وسط زمستان برده‌اند بالای کوه و حاصل کار هم این شده که شده.

از میان کسانی که در متن نام برده شده‌اند، سرلشکر دکتر بهرام آریانا، رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی و سرلشکر محمد تقی مجیدی فرمانده سپاه 5 شیراز، بعدا با درجه‌ی ارتشبدی بازنشسته شدند. اولی مدتی بعد از انقلاب در فرانسه مرد و دومی بعد از انقلاب اعدام شد. جرمش هم قضاوت دادگاه نواب صفوی و صدور حکم اعدام برای او بوده است.

از افسرها و 200 نفر دیگر، باید چندتایی الان زنده باشند. کسی که سال 36 حدودا 20-30 ساله بوده الان می‌تواند یک پیرمرد 70-80 ساله‌ی سرحال و خوش مشرب باشد.

متن کامل کتیبه را پایین‌تر آورده‌ام. جاهایی را که نتوانسته‌ام بخوانم یا مشکوک بوده‌ام را به ترتیب با […] و [؟] نشان داده‌ام. قسمت‌هایی که عمدا تخریب شده‌اند را ایتالیک نوشته‌ام.

« در زمان سلطنت اعلیحضرت همایون شاهنشاه محمد رضا شاه پهلوی

بزرگ ارتشتاران شاهنشاه دوم سلسله پهلوی [بفرمان؟] همایونی مجسمه شاپور اول شاهنشاه دوم سلسله ساسانی که بیش از هزار سال بخاک افتاده بود مجددا برپا گردید

فرمان همایونی دائر به برپا ساختن مجسمه بوسیله سرلشکر دکتر بهرام آریانا رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی ایران به سرلشکر محمد تقی مجیدی فرمانده سپاه ابلاغ و پس از شش ماه تلاش شبانه روزی در ساعت هفده روز بیست و ششم بهمن ماه یکهزار و سیصد و سی و شش خورشیدی مجسمه بجای خویش استوار گشت. این تلاش تحت رهبری و نظارت مستقیم سرلشکر محمد تقی مجیدی فرمانده سپاه 5 و توسط هفت نفر افسران و یکنفر غیرنظامی، 1 سرگرد فنی احمد بیضائی 2 سروان پیاده کریم خرقانی 3 ستوان یکم مهندس حسن بختیاری 4 ستوانیکم پیاده غلامعلی آیرملو 5 ستوان دوم مهندس جواد عمادی ده حقی 6 ستوان دوم پیاده اصغر شکور 7 ستوانسوم پیاده مصطفی افراسیابی 8 غیر نظامی استاد موسی مختاری و بالغ بر دویست نفر درجه دار و سرباز و افزارمند پادگانهای شیراز و کازرون که نام آنها در دستور [] سپاه 5 درج گردیده انجام پذیرفته و علاوه از برپا کردن مجسمه تکمیل جاده اتومبیل رو از رودخانه شاپور تا ایستگاه اتومبیل واحداث راه سواره رو کوهستانی از ایستگاه اتومبیل تا پای دهانه غار و ساختن دویست و سی پله با سنگ تراشیده شده و نرده آهنی و ساختمان پیدار [؟] مسطحه با دیواره سنگی و پله های مربوطه در داخل غار نیز توسط افسران و افراد نامبرده بالا ساخته و پرداخته شده است. ستاد [؟] سپاه 5 بهمن ماه 1336»

غار شاپور

shapur-cave-logoغار شاپور از آن جاها است که تا از نزدیک نبینید، شکوهش را درک نمیکنید.

تا پای کوه

از شیراز باید بروید تا دشت ارژن (جاده‌ی زرد). از آنجا دو انتخاب دارید: یا جاده‌ی قدیم کازرون را (آبی) بگیرید و بروید تا بیشاپور (بالون زرد). یا از جاده‌ی جدید (قرمز) بروید تا کازرون و از آنجا به طرف شمال تا بیشاپور. از هر راهی که به بیشاپور رسیده باشید، بعد باید وارد تنگ چوگان شوید (سبز) و حدود پنج کیلومتر برانید تا روستای «کشکولی» که ماشین را پارک می‌کنید و آماده می‌شوید برای کوه‌پیمایی. «کشکولی» نام یکی از طایفه‌های ایل قشقایی است و اهل روستای پای غار هم عضو همین ایل‌اند

نقشه راه شیراز به غار شاپور

بین آن دو انتخاب من دومی را ترجیح می‌دهم. جاده‌ی جدید کازرون هم پهن‌تر و امن‌تر و خلوت‌تر از جاده‌ی قدیم است و هم چشم‌اندازهای زیباتری دارد. به علاوه که از کنار دریاچه پریشان هم رد می‌شود و اگر وقتش را داشته باشید می‌توانید بازدید از دریاچه را هم توی برنامه‌تان بگذارید.

موقع انتخاب بین جاده‌ی جدید و قدیم، تابلوهای راهنما خیلی گیج‌کننده‌اند، یعنی یک جا می‌بینید سر دو راهی هم سمت چپ تابلو زده کازرون و هم سمت راست! اگر قطب نما یا GPS دارید حواستان باشد که بعد از دشت ارژن جاده‌ی جدید به سمت جنوب می‌رود و قدیم به غرب. اگر هم ندارید، برای تفسیر تابلوها یادتان باشد که جاده‌ی قدیم از قائمیه (=شاهیجان) رد می‌شود.

فاصله از جاده قدیم 110 کیلومتر و از جدید 140 تا است.

تا پای غار

از روستای کشکولی تا پای غار دو راه دارید. یک راه سخت و کوتاه و یک راه آسان و دراز. راه اول این است که غار را نشانه بگیرید و بزنید به دل کوه تا برسید به غار. اگر کوهنورد حرفه‌ای نیستید من این راه را توصیه نمی‌کنم چون علاوه بر سخت بودن کمی هم خطرناک است. راه آسانتر اما شیب ملایمی دارد و نرم‌نرم اگر بروید بالا رفتنش کمتر از یک ساعت و نیم طول می‌کشد.

منظره تنگ چوگان از غار شاپور

در نظر داشته باشید که دامنه‌ی کوه رو به جنوب است و تمام طول روز آفتاب‌گیر. برای استراحت سایه پیدا می‌شود ولی موقع حرکت همیشه زیر آفتاب هستید. پس بهترین موقع برای بالا رفتن ساعت‌های اولیه صبح است و عینک آفتابی و کلاه و کرم ضد آفتاب هم جزو ضروریات به حساب می‌آیند.

پای کوه خیلی از محلی‌ها پیشنهاد می‌کنند که در ازای دریافت 5 تا 10 هزار تومان به عنوان راهنما همراهی‌تان کنند. اگر نیاز به هم‌صحبت دارید، استخدام یکی‌شان ضرری ندارد ولی مسیر رسیدن تا غار خیلی سرراست است و داخل غار هم کار خاصی از این راهنماها برنمی‌آید.

توی غار، قسمت پشت مجسمه‌ی شاپور خیلی تاریک است و نورپردازی نشده است. اگر غارنورد نیستید قید قسمت‌های تاریک غار را بزنید و خودتان را برای دیدن‌شان به زحمت نیندازید. اگر هم می‌خواهید سری به آنجاها بزنید، نورافکن همراه‌تان باشد تا محتاج محلی‌هایی که چراغ گازی‌های عهد جنگ دوم را برای ربع ساعت پنج هزار تومان کرایه می‌دهند، نشوید.

آب خنک هم فراموش نشود. هم پایین کوه و هم توی غار، می‌توانید آب و دیگر نوشیدنی‌های خنک بخرید و بر خلاف جریان راهنما و چراغ گازی، در این مورد قیمت‌ها معقول و مناسب است.

اصل قضیه

غار شاپور یک دهانه‌ی خیلی بزرگ دارد و یک تالار عظیم. جایی سمت عقب این تالار یک ستون سنگی طبیعی بوده که آن را به شکل شاپور اول تراشیده‌اند با این فیگور:

مجسمه شاپور اول ساسانی در موزه مشاهیر فارس

یعنی شاه دست راستش را به کمر زده و دست چپ را با حلقه‌ی شاهی جلو گرفته است. آن توپ قرمز رنگ بالای سر شاپور هم مشخصه‌ی تاج شاهان ساسانی است. (مجسمه‌ی مومی مربوط به موزه‌ی مشاهیر فارس است. شیراز رفتید حتما سری بزنید).

عکس مجسمه شاپور در غار شاپور

اما زمانی در طول این سال‌های دراز، پای مجسمه‌تاب وزنش را نیاورده و شکسته و مجسمه به صورت روی زمین افتاده و دست‌ها و قسمت‌هایی از صورتش آسیب دیده‌اند. گروهی از مهندسی ارتش در سال 1336 به سراغ مجسمه آمده‌اند و برایش یک پایه‌ی بتن آرمه‌ی زمخت و نامتناسب ساخته‌اند و آنرا ایستانده‌اند. من ندیده‌ام کسی توصیفی از مجسمه‌ی شاپور نوشته باشد و خرده‌ای به کار ارتشی‌ها نگرفته باشد!

عکس مجسمه شاپور اول از پشت

به هر حال الان مجسمه سر پا است و قد هفت متری‌اش را به رخ دیگران می‌کشد و تکه‌های شکسته‌ی دست و پایش را هم کنارش چیده‌اند.

اطلاعات تکمیلی

شهر کازرون وبلاگ‌های خیلی فعالی دارد. لابلای این وبلاگ‌ها بگردید اطلاعات خوبی در مورد این غار پیدا می‌کنید. این یکی به نظرم جامع‌تر از بقیه آمد: «غار شاپور و بهسازی مسیر گردشگری آن». کمی صفحه‌بندی‌اش هم بهتر بود دیگر حرف نداشت!

بیشاپور – ستون‌های یادبود

توی محوطه‌ی باستانی بیشاپور، حدودا آن جایی که در شکل زیر با دایره‌ی سبز مشخص شده، دو ستون سنگی بنا شده که روی یکی‌شان دو کتیبه تاریخ بنای شهر بیشاپور را بازگو می‌کنند.

بیشاپور - نقشه

بیشاپور - ستون های یادبود

سرستون یکی از ستون‌ها نسبتا سالم مانده و می‌توان نوع تزئینات آن را تشخیص داد.

بیشاپور - ستون های یادبود

روی بدنه‌ی همین ستون دو کتیبه نقش بسته که تاریخ ساخت و نام معمار شهر را بازگو می‌کند. (کتیبه بالایی به خط پهلوی ساسانی و پایینی به خط پهلوی اشکانی)

بیشاپور - کتیبه پهلوی ستون یادبود

طبق اطلاعات کتیبه‌ها، شهر را معماری به نام «آپاسای» از اهالی «حرّان» ساخته است.

بیشاپور – توضیحاتی در مورد محوطه باستانی

از آنجا که گوگل مپ تصویر درست و حسابی از این منطقه نداشت، مجبور شدم کمی نقاشی کنم. نقشه‌ی تقریبی محوطه بیشاپور این شکلی است:

بیشاپور - نقشه

خود شهر آن محوطه است که با مرز خاکستری تیره مشخص شده. خط سبز شمالی جنوبی که قسمتی از شهر را می‌بُرد جاده‌ی کازرون به قائمیه است که سر تعریض آن بین وزارت راه و میراث فرهنگی دعواست (توضیحاتش).

توی آن قسمت بریده‌شده یک بنای دست نخورده قرار دارد.

بیشاپور - تکه‌ی بریده شده

مرز شمالی شهر یک رودخانه است که توی نقشه‌ی تقریبی با رنگ آبی مشخص شده.

شاه‌نشین بیشاپور و بیشتر بناهای کشف شده در بخش شرقی شهر (قهوه‌ای رنگ) قرار گرفته. در مورد معبد آناهیتا قبلا نوشته‌ام.

ایوان تشریفات شاهپور بنای بسیار بزرگی با قاعده‌ی صلیبی شکل است که سقف گنبدی آن خراب شده و فقط ایوان‌های آن باقی مانده‌اند

بیشاپور - تالار تشریفات

در بعضی از طاقچه‌ها آثار گچبری و رنگ هنوز معلوم است.

بیشاپور - گچبری‌های داخلی

ایوان دیگری هست به اسم ایوان موزاییک که ظاهرا حرمسرا بوده و تزئینات موزاییکی خیلی زیبایی در آن کشف شده که به موزه‌ی لوور و موزه‌ی ایران باستان منتقل شده‌اند.

بیشاپور - ایوان موزاییک

این آن موزاییکی است که به لوور رفته (روی عکس کلیک کنید تا توضیحاتش را ببینید):

بیشاپور - زن نوازنده - از موزه لوور

در مورد ستون‌های یادبود و کاخ والرین بعدا می‌نویسم.

بیشاپور – معبد آناهیتا

ساختمان نسبتا کوچک اما خیلی باشکوهی بود. از آنها که وقتی پایت را داخل‌شان می‌گذاری، فورا می‌فهمی که وارد یک جای مذهبی شده‌ای.

برخلاف دیگر ساختمان‌های بیشاپور که به رسم ساسانی با سنگ‌های نامنظم و ملات ساخته شده‌اند، این یکی به رسم هخامنشیان با سنگ‌های بزرگ هم‌اندازه و بست فلزی ساخته شده بود.

بیشاپور - معبد آناهیتا - نمای درونی

ساختمان زیرِ زمین بود. (زمین تقریبا هم سطح دیوار سمت راست است). حدس می‌زنم علت اینکه سنگ‌های پایین دیوار از بالایی‌ها سالم‌تر مانده‌اند این باشد که تا زمان حفاری‌های اولیه زیر خاک بوده‌اند.

محوطه اصلی یک مربع است با اضلاع تقریبا هشت متری. برای رسیدن به محوطه اصلی معبد باید از راه‌پله‌ای با 25 پله پایین رفت.

بیشاپور - معبد آناهیتا - پلکان ورودی

معبد فقط همین یک راه ورودی را دارد و جهت آن هم اگر اشتباه نکرده باشم جنوبی است.

دور تا دور محوطه اصلی راهروهای به هم پیوسته‌ای وجود دارد که از چهارطرف به محوطه راه دارند.

بیشاپور - معبد آناهیتا - راهروها

گیرشمن توی کتاب تاریخ ایران باستان یک نقشه از مقطع این معبد ارائه کرده که این شکلی است:

بیشاپور - معبد آناهیتا - نقشه گیرشمن

ظاهرا آب از ضلع شمال شرقی (بالا سمت چپ) وارد این راهروها می‌شده و در آنها جریان داشته و از سمت شمال غرب خارج می‌شده.

به خاطر این جریان آب است که حدس می‌زنند معبد مربوط به آناهیتا (ایزدبانوی آب) باشد نه آتشکده (که اوائل حدس می‌زدند)

بیشاپور

بیشاپور دیدن داشت.

بیشاپور

ما البته عجله داشتیم که ظهر به نهار شیراز برسیم و وقتی برای بازدید از تنگ چوگان یا از آن مهمتر غار شاپور نداشتیم. از خود شهر بیشاپور هم فقط قسمت شاه‌نشین و ستون‌های یادبود آن را دیدیم. ولی همان که دیدیم هم خیلی زیبا و باشکوه بود.

مخصوصا از این منظره خیلی خوشم آمد و کلی یاد شعرهای خیام افتادم!

منظره خیامی

فعلا دارم کمی در مورد شهر و بناهایش اطلاعات جمع می‌کنم. تکمیل که شد برایتان می‌نویسم.