چهارشنبهای که گذشت روز دفاع همسر گرامی و مینا اقمشه بود. آخر مطلب توضیحاتی در مورد موضوع پایاننامهها دادهام. گفتم اگر اینجا توضیح بدهم حوصلهتان سر میرود و اصل داستان را نمیخوانید 😉
در حضور استادانی که گوش تا گوش آن طرف میز نشسته بودند …
فاطمه و مینا نیم ساعتی توضیح دادند که چکار کردهاند.

دکتر مصطفی عاصی که داور دوم بود شروع کرد به ایراد گرفتن و یکی از ایرادهایش هم این بود که «آیا اصلا چنین کاری در حد یک پایان نامهی کارشناسی ارشد بود؟»
دکتر عاصی پارسال داور دوم پایاننامهی من و محمد کرمانی هم بود و چیزی در همین حد هم در مورد ما گفت. یعنی گفت «قبول دارم این کار در حد یک Data Entry دقیق است!» (تصور کنید من و محمد کرمانی آن موقع چه قیافه ای شده بودیم)
دکتر کتایون مزدا پور (استاد راهنمای هر دو پروژه) کمی در دفاع از پایاننامهها صحبت کرد و به دکتر عاصی که میان صحبتهایش پرسید «یعنی این کار را یک تایپیست نمیتوانست انجام دهد؟» توضیحاتی داد که بعدا معلوم شد دکتر عاصی را قانع نکرده است.
نوبت داور اول، دکتر زهره زرشناس که شد، کار خیلی ظریفی کرد که من خیلی اساسی حال کردم. در نظر بگیرید که داور نمیتواند از دانشجو دفاع کند و اصولا جایش روبروی دانشجوست نه کنارش. دکتر زرشناس از همین جایگاه سوالی پرسید که مینا اقمشه مجبور شد بعضی جزئیات تکنیکی کارش را توضیح بدهد تا بطور غیر مستقیم به دکتر عاصی نشان داده شود که کار کاری نبوده است که یک «تایپیست» بتواند انجام دهد.
اصولا بین استادهای پژوهشگاه هیچکس اندازهی دکتر زرشناس قضیهی دفاع را جدی نمیگیرد. تمام چهارصد صفحه واژهنامهای که پایاننامهی مینا بود را خوانده بود (یا حداقل نیمنگاهی انداخته بود) و خیلی ایرادهای جدی و دقیق و سازندهای گرفت.
بعد از اینکه دکتر زرشناس جلسهی دفاع را ترک کرد تا در یک جلسهی اداری شرکت کند، باز هم دکتر عاصی حملههایش را ادامه داد و به اعتبار اینکه کارهای کامپیوتری پروژهها را من انجام داده بودم، یواش یواش پای من هم وسط کشیده شد.
یک جا دکتر عاصی پیشنهاد کرد که یک واژهنامهی فارسی به پهلوی هم ضمیمهی پایاننامه شود و بعد رو به من کرد و توضیح داد که برای این کار باید دادهها را باید توی Excel بریزیم و بر اساس ستون فارسی مرتب کنیم! یک جا دیگر هم (باز رو به من) توضیح داد که برای عوض کردن فونت در Word باید select all کنیم و از آن بالا فونت را عوض کنیم! برای اولین بار در زندگیام آرزو کردم کاش مدرک شاخ شکستهی لیسانس کامپیوترم دم دست بود و آویزانش میکردم به گردنم و به همه نشان میدادم! این عکس مرا در حالت چهارشاخمانده نشان میدهد:
در نظر داشته باشید که دکتر عاصی عضو گروه «زبانشناسی» است و بقیه عضو گروه «زبانهای باستانی». رابطهی این دو گروه هم تا حدی شبیه رابطهی «گروه سختافزار کامپیوتر» و دانشکدهی «مهندسی برق» است در دانشگاههای فنی. یعنی با هم خیلی مودبانه و با رعایت احترام متقابل بگومگو دارند. توی جلسهی دفاع اتفاقی افتاد که این رابطه خودش را نشان داد. دکتر عاصی ایراد گرفت که توی مقدمهی پایاننامه از کلمهی «واژگان» استفاده شده است که به جای آن باید از «واژهها» استفاده میشد. استدلالش هم این بود «واژگان» یک اصطلاح پذیرفته شده در زبانشناسی است به معنای Lexicon و اگر میخواهید به جمع واژه اشاره کنید باید با «ها» جمع ببندید. اینجا استادهای این طرف خصوصا دکتر منظر رحیمی (مشاور مینا) و دکتر امید بهبهانی (مشاور فاطمه) شاکی شدند که نه اینطور نیست و آن «ه» که ته واژه چسبیده بازماندهی پسوند –aka- باستانی است و در فارسی نو این پسوند در حالت جمع به گ تبدیل میشود و واژگان را کاملا میشود به عنوان جمع واژه بکار برد. خلاصه ده دقیقهای بحث کردند و هیچکس حرف طرف مقابل را قبول نکرد.
در آخرین دقایق جلسه دکتر عاصی از من پرسید که از چه نرمافزاری برای ساختن واژهنما استفاده کردهام و من هم با گردن کج توضیح دادم که برنامهاش را خودم نوشتهام. بعد پرسید که چرا از نرمافزارهای آماده استفاده نکردهام؟ من هم توضیحاتی در مورد ارتباط واژهها با معادلشان در دستنویس پهلوی دادم که سری تکان داد و فکر کنم بالاخره پذیرفت که کار کاری نبوده که یک تایپیست هم بتواند از پسش بر بیاید.
خلاصه بحث تمام شد و ما را از سالن بیرون کردند تا اساتید به شور بنشینند.
بالاخره در سالن را باز کردند و همه قیام کردند تا خانم جواهری رای داوران را اعلام کند و برای فاطمه و مینا دست زدیم و جلسهی دفاع به پایان رسید.
