خلاصه داستان هرمز چهارم

داستان هرمز پسر انوشیروان در شاهنامه کمی کمتر از دو هزار بیت است که ما در ۹ جلسه، اواخر آبان و اوایل آذر ۱۳۹۷ خواندیم.

شروع ضعیف

هرمزد، بر خلاف پدرش نوشین روان، شاه برجسته‌ای نیست و حکومتش را با بستن و کشتن بزرگان دربار و معتمدین پدر شروع می‌کند. بعد از یک دوره کشت و کشتار، ظاهرا به خاطر روبرو شدن با نوشته‌ای از انوشیروان که در آن دوره‌ی سلطنت جانشینش را ۱۲ سال پیش‌بینی کرده است، هرمز دست از کشت و کشتار برمی‌دارد و ده سال اوضاع آرام است تا این که از هر چهار طرف دشمن به ایران حمله می‌کند: ساوه شاه خاقان چین از شرق، قیصر روم از غرب، عمرو و عباس از جنوب، و یک شورشی بی‌نام خزری از شمال.

چوبینه وارد می‌شود

بهرام چوبینه به عنوان سردار سپاهی که به جنگ ساوه شاه می‌رود وارد داستان می‌شود و از این به بعد شخصیت اصلی داستان بهرام است نه هرمزد.

بهرام از اول بین درباریان محبوب نیست و همه با شک و سوءظن درباره‌اش صحبت می‌کنند. به هر حال لشکر کوچکی شامل ۱۲ هزار مرد چهل ساله جمع می‌کند و به جنگ ساوه شاه می‌رود و قاطع و برق‌آسا پیروز می‌شود و بلافاصله پرموده پسر ساوه را هم شکست می‌دهد و در قلعه‌ای محاصره می‌کند.

تا اینجا به رغم سعایت درباریان رابطه شاه و بهرام خوب است اما بعد از تسلیم شدن پرموده، بهرام به او که از شاه امان گرفته بوده است بی‌احترامی می‌کند و این باعث دلخوری شاه و توهین متقابل شاه به بهرام می‌شود.

اختلاف بالا می‌گیرد و بهرام به فکر شاه شدن می‌افتد ولی با نطق جانانه خواهرش گردیه در انجمنی که برای رایزنی با بزرگان لشکر برپا کرده بود، منصرف می‌شود و در عوض سعی می‌کند با سکه زدن به نام خسرو پرویز، ولیعهد، بین شاه و پسرش اختلاف بیندازد که موفق هم می‌شود.

پایان کار

صحنه‌ای از مجلس کور کردن هرمز ساسانی توسط بندوی و گستهم از یک شاهنامه عصر صفوی
بندوی و گستهم تاج از سر هرمزد برداشتند و میله بر چشمش کشیدند تا کور شد

هرمزد که به پسرش مشکوک شده تصمیم می‌گیرد با زهر او را بکشد ولی خسروپرویز خبردار می‌شود و می‌گریزد. پس از فرار خسرو به آذربایجان بزرگان سر به شورش می‌گذارند و هرمز را دستگیر و کور می‌کنند.

فهرست همه نشست‌ها

پلی‌لیست همه ویدئوها

پیوند به بیرون

هرمز چهارم در ویکیپدیا