صاحببازنامهناصری
وب لاگ نوشتن را خیلی دوست دارم. به خیلی دلیلها اما مهمتر از همه این که حین آماده کردن یک پست، خیلی چیزها یاد میگیرم و با خیلی وادیها آشنا میشوم که قبلا برایم غریبه بودهاند. اصلا از وقتی که وبلاگ مینویسم دقتم به دور و برم بیشتر شده و وبلاگ خیلی تشویقم میکند که بخوانم و بپرسم و بگردم و یاد بگیرم.
پارسال عید، من و همسر گرامی به اتفاق باجناق جان و خانوادهاش رفته بودیم بوشهر. در راه برگشت، بعد از کازرون و نزدیکیهای دریاچه پریشان چشممان افتاد به این نقش برجسته و من یکی دو عکس شتابزده گرفتم.
بعدا که عکسها را سر فرصت مرور کردم، دیدم که نور دوربین درست تنظیم نبوده و شعر بالای مجلس را نمیشود خواند. تنها چیز قابل خواندن آن عکس، یکی دو مصراع از شعری بود که کنار سر فرد وسط مجلس نوشته شده است: «بر کوه مثال شاه تیمور این است/…».
خوب قطعا منظور از شاه تیمور این نقش برجسته، تیمور لنگ که نیست! سبک حجاری به وضوح قاجاری است و اصلا آن را با بعضی کارهای سنگی قاجاری دیگر که مقایسه میکنی، حدس میزنی کار یک سنگتراش باشند.
دست به نقد یک پست نوشتم با عنوان «جاذبهی کوههای فارس» و اشاره کردم که نمیدانم نقش مال کیست و تمام سال 87 دنبال این بودم که یک بار دیگر این راه را بروم و این سنگ را ببینم و عکسهای بهتری بیندازم و شعرش را بخوانم و خلاصه سر از کارش در بیاورم.
آن فرصت نوروز امسال دست داد که یک روز صبح زود ساعت 4:30 راه افتادیم و سری به غار شاپور و تنگ چوگان زدیم و سر راه برگشت این نقش را هم با حوصلهی بیشتر دیدیم و عکسهای بهتری هم انداختیم.
از خواندن شعر بالای سر نقش برجسته دستمان آمد که حجاری مربوط است به کسی به نام تیمور ملقب به حسام الدوله و در عهد فتحعلی شاه قاجار ساخته شده است. با دانستن این نامها، گوگل ما را رساند به وبلاگ آقای «اسماعیل صنفی آزاد» و توضیحات این نقش برجسته با عنوان «نقش برجسته پل آبگینه».
تا اینجا دانستهایم که آن تیمور، تیمور میرزا پسر حسن قلی فرمانفرما والی فارس و نوهی فتحعلی شاه قاجار است و والی کازرون بوده و اشاره به بعضی جزئیات که من در عکسها دقت نکرده بودم.
اما این تازه اول ماجرا است و قسمتهای هیجانانگیزش هنوز در راهاند!
اگر توی نقش برجسته دقت کنید، یک شیر را میبینید (من به جای هنرمند سنگتراش از شما و شیر به خاطر کج و معوج بودن نقشاش عذر میخواهم!) که پیش پای شازده ایستاده و دست شازده روی گردنش است. سمت چپ مجلس هم یک پرندهی شکاری روی یک پایه نشسته است.
حالا من دیگر به شازده علاقمند شده بودم و داشتم بیشتر دنبالش میگشتم که رسیدم به وبلاگ «پرندگان شکاری» و شکار با آنها (اصطلاح انگلیسیاش Falconry است). اینجا حکایتی نوشته در مورد همان شیری که پیش پای شازده ایستاده و از مراتب انس و الفت این دو نفر به هم گفته که جالب است (توی لینک، تیتر «شیر حسام الدوله» را بخوانید).
اما از قضیهی شیر جالبتر این بود که در معرفی شازده گفته: «صاحب بازنامه ناصری معتبرترین منبع فارسی در نامگذاری و بازداری است که به بسیاری زبانهای دیگر هم ترجمه شده»! فکرش را بکنید که شازده کتابی نوشته باشد در مورد «باز» شکاری و اصولا کتابهایی در مورد پرورش باز وجود دارد که این معتبرترینشان است!
دنبال «بازنامه» گشتم و رسیدم به مدخل بازنامه در دایره المعارف اسلامی و دیدم که چقدر مفصل کتاب در این زمینه هست و این بازنامه بخصوص هم در سال 1285 (قمری) در تهران چاپ سنگی شده است.
باز هم جالبتر این که یک نظامی انگلیسی به نام D. C. Phillott این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرده است و ترجمهاش در سال 1905 در لندن به چاپ رسیده است و این هم فایل PDFاش: «The BAZ-NAMA-YI NASIRI»!