پیرامون ناصر پورپیرار بحث و جدل فراوان است. کسی که حوصله و وقت و اعصابش را داشته باشد میتواند با خواندن نوشتههای خود پورپیرار و موافقان و مخالفانش سر در بیاورد که چه میگوید و چه ادعایی دارد؛ اما خواندن آن همه متن و استخراج یک تصویر کلی از جریان پورپیرار کاری نیست که انتظار داشته باشیم یک خوانندهی صرفا کنجکاو انجام دهد.
متن حاضر را برای کسانی نوشتهام که کنجکاوند بدانند قضیهی پورپیرار چیست و برای ارضای این حس کنجکاوی ترجیح میدهند به نوشتهای دسترسی داشته باشند که از آن فضای متشنج و عصبیِ بحث و جدل دور باشد، از توهین و افترا خودداری کند و لحنی آرام و گزارشوار داشته باشد.
احتمالا کنجکاوی بیشتر دوستانی که این نوشته را میخوانند، با خواندن قسمت «اصل مطلب» برطرف میشود. ادامهی متن را برای کسانی نوشتهام که مطالب مربوط به تاریخ و فرهنگ ایران را حرفهایتر تعقیب میکنند.
اصل مطلب
اصل حرف پورپیرار این است که هخامنشیان یک قوم اسلاو بودند که به توطئهی یهود به ایران و بینالنهرین آمدند و تمام (تاکید میکنم تمام) ساکنان بومی ایران و بینالنهرین را کشتند و بعد هم برگشتند به پشت کوههای قفقاز!
به علاوه میگوید که بعد از این قتل عامی که عرض شد، هیچ کس توی ایران زندگی نمیکرده (گفتم که همه کشته شده بودند) تا همین پانصد سال پیش که مهاجران عرب و آفریقایی از اطراف به ایران کنونی مهاجرت کردند و بدون اینکه از قبل همدیگر را بشناسند یا با هم خویشاوندی داشته باشند، ملتی را ساختند که میشود ایرانیهای امروزی!
لابد از خودتان میپرسید به این ترتیب تکلیف وقایع تاریخی که در این ۲۰۰۰ سال افتاده چه میشود؟ این همه شاه و سردار و شاعر و دانشمند و نویسنده کجا میروند؟ این همه آثار تاریخی مربوط به دورههای مختلف تاریخی از کجا آمدهاند؟ تکلیف این همه کتاب تاریخی مربوط به این دورهی ایران چه میشود؟
پاسخ پورپیرار به پرسش شما خیلی ساده و سرراست است! میگوید همهی این شاهان و سرداران و شاعران و دانشمندان و نویسندگان و آثار تاریخی و کتابها توسط یهود جعل شدهاند و هدف یهود هم از این همه جعل این بوده که گناه خود در قتل عام ساکنان بومی ایران در آن زمان را منکر شود!
باورتان نمیشود؟ یا فکر میکنید من دارم در مورد ادعاهای پورپیرار اغراق میکنم؟ نه! واقعا اغراق نمیکنم! پورپیرار روی این قید «همه» تاکید دارد و برای اینکه باورتان شود منظورش از همه واقعا «همه» است در نوشتههای مفصلی سعی میکند به شما بقبولاند که نه سعدی وجود داشته نه حافظ نه شهر شیراز نه اشکانیان نه ساسانیان، … نه اعراب مسلمان حملهای به ایران کردهاند، نه مغول، نه ناصر خسرویی وجود داشته که سفری کرده باشد که سفرنامهای نوشته باشد و … خلاصه تاکید دارد که «همه»ی این چیزها ناشی از «ذهن توطئهگر یهود» و حاصل «جعلیات ارباب کنیسه و کلیسا» است! (توجه دارید که اینجا مسیحیان هم کمی به کمک یهودیان میآیند 😉 )
چرا راه دور برویم؟ پورپیرار میگوید که زبان فارسی «اختراع» یهودیان است و اصلا برای این ساخته شده که بین امت اسلامی تفرقه بیافتد و آنها از وحدت اسلامی دور شوند!
لحن
لحن ناصر پورپیرار در نوشتههایش بسیار تهاجمی و توهین آمیز است. شدت توهین و تمسخر در نوشتههای پورپیرار را میتوان با بیانیههای سیاسی بعضی گروههای کوچک و در دست فراموشی اپوزیسیون مقایسه کرد.
این توهینها و تمسخرها یک وجه عمومی دارد که خطاب آن «یهود» و کسانی است که به زعم پورپیرار به دستور یهود مستنداتی را برای تاریخ ایران جعل کردهاند.
علاوه بر آن وجه عمومی، پورپیرار تمام کسانی را که خدمتی به فرهنگ و تاریخ ایران کردهاند را با انتساب القاب زشت مینوازد و برایش فرقی نمیکند که فردی که به او توهین میکند کوچک است یا بزرگ، زنده است یا مرده، ایرانی است یا خارجی و …
اگر اهل مطالعه در فرهنگ و زبان و تاریخ ایران هستید، نگاهی به کتابخانهتان بیندازید و نام کسانی را که روی کتابهایتان به عنوان نویسنده، مترجم، مصحح یا گردآوری کننده آمده است، ببینید. تقریبا همهی این نامها را میتوانید در کتابها و سایت اینترنتی مربوط به پورپیرار بیابید که با القاب زشتی یاد شدهاند.
اصلا وقتی پورپیرار به ملکالشعرای بهار میگوید: «جرثومهی فرهنگی» حسابش را بکنید که با چه کسی و چه نوع لحنی سر و کار دارید.
وقتی از پورپیرار به خاطر لحنش انتقاد میشود، پاسخی به این مضمون میدهد که من یک گزارشگر یا راوی نیستم و دارم با «یک فریب و جعل تاریخی» مبارزه میکنم و باید لحنم همین باشد.
سطح و اعتبار علمی
خود پورپیرار در تمامی نوشتههایش تاکید دارد که حرفهایش «مستندات خدشهناپذیر علمی»، «محکمات»، «ایرانشناسی بیدروغ» و … است. طرفدارانش هم وی را «استاد بزرگ و دانشمند برجستهی ایران جناب آقای ناصر پورپیرار» خطاب میکنند و اگر هم نخواهند چنین عنوان مفصلی را بکار گیرند، از ذکر پیشوند استاد غفلت نمیکنند.
اما کسانی که اهل خواندن مطالب علمی و نوشتههای دانشمندان هستند، همین که با لحن پرخاشگرانهی پورپیرار روبرو میشوند و توهینهای وی به بزرگان ادب و فرهنگ را میبینند، ناخودآگاه یاد آن دو گفتهی سعدی میافتند که «مشک آن است ک
ه خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید» و «بزرگش نخوانند اهل خرد/که نام بزرگان به زشتی برد» و بلافاصله نوشتههای پورپیرار را از ردهی «علمی» خارج کرده، در ردههای دیگری طبقهبندی میکنند.
به همین دلیل است که تا مدتها پس از آنکه ناصر پورپیرار کتابهای اولیهاش را چاپ کرد، کسی حتی آنقدر آنها را جدی نگرفت که جوابیهای برایش بنویسد و اولین جوابیهها زمانی ظهور کردند که نوشتههای پورپیرار به هیزم آتش تنشهای قومی تبدیل شدند. حتی هنوز هم هیچ کدام از چهرههای طراز اول فرهنگی حاضر نشده با پاسخ دادن به پورپیرار، خود را هم سطح او قرار دهد و جوابیههایی که در سایتهای گوناگون (و اخیرا یکی دو کتاب) میبینیم، حاصل تلاش آن دسته از دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران است که هنوز نام پرآوازهای در این عرصه ندارند.
به نظر من پورپیرار بطور عمدی و آگاهانه قصد دارد اطلاعات نادرستی را به دستهای از خوانندگانش القا کند که از یکسو آشنایی دست اول و عمیقی با تاریخ و فرهنگ ایران ندارند و از سوی دیگر ملزومات بحث علمی و استنتاج منطقی را به خوبی نمیشناسند.
ناصر پورپیرار برای تحت تاثیر قرار دادن این دسته از خوانندگان، شگردهایی دارد که به آنها اشاره میکنم.
شگرد: کماطلاعی مخاطب فرضی
نوشتن برای کسانی که آشنایی تخصصی با موضوعی ندارند، در نفس خود ایرادی ندارد، سهل است، همهی رسانههای عمومی برای مخاطب عام مینویسند و سعی میکنند با ارائهی روایت ساده و همهکسفهمی از موضوع، سطح دانش مخاطبان خود را بالا ببرند.
مشکل وقتی پیدا میشود که کسی روی بیاطلاعی مخاطبین خود حساب باز کند و بکوشد با بهرهگیری از این بیاطلاعی، گزارههای نادرستی را به جای واقعیت به خواننده بقبولاند. چنین روشی را برخی رسانههای نوعا سیاسی به وضوح بکار میبرند و شمردن چند نمونه از کاربرد آن برای هیچ کس دشوار نیست.
تصویری که عامهی مردم از باستانشناسی دارند، چیزی شبیه به صحنههای کشف گنج در فیلمهای هالیوودی است: یک عده با بیل و کلنگ به سراغ یک خرابه یا تپه میروند و شروع میکنند به کندن و بعد از مدتی چیز هیجانانگیزی از زیر زمین در میآید و افراد گروه از خوشحالی بالا و پایین میپرند و به این ترتیب یک چیز باستانی مهم کشف میشود! از این به بعد هم افراد گروه باید مواظب باشند که آنچه کشف شده دست افراد ناباب و badmanهای داستان نیافتد!
برای آنکه تصویر درستی از واقعیت باستانشناسی و مشقتهای کشف یک اثر باستانی داشته باشید، باید پای صحبت یک باستانشناس بنشینید یا گزارشهای فصلی کاوش در سایتهای باستانی را مطالعه کنید و ببینید که باستانشناس با چه دقت و وسواسی یک خرابه را میکاود و پس از بیرون آمدن بازماندههای یک ساختمان یا یک گور چه مشقتهایی را باید برای حفظ آن از اثر باد و باران بکشد و در این میان باید به چه استانداردهای و روشهای سفت و سختی پایبند باشد.
شیوهی کار پورپیرار در جبههی باستانشناسی این جور است که عکسی از مراحل کاوش یک سایت باستانی را نشان میدهد که خوانندهای که دانش باستانشناسی ندارد، نمیتواند تشخیص دهد مربوط به کدام مرحلهی کاوش است و قبلا چه بوده و بعدا چه خواهد شد. بعد توضیح میدهد که بله! خوانندگان عزیز مشاهده میکنند که در این صحنه فلان مزدور صهیونیزم، به دستور جاعلان بیشرم کنیسه و کلیسا در حال جعل تاریخ و گمراه کردن سادهلوحان و زدودن شواهد جنایات تاریخی یهود است!
بعضی از منتقدان به خود زحمت دادهاند و به تکتک این ادعاها پاسخ دادهاند و با تشریح کامل مراحلی که در کشف یک اثر باستانی طی میشود، توضیح دادهاند که آن عکس مربوط به چه مرحلهای است و ادعای پورپیرار چرا نادرست است (مثلا اینجا را ببینید)؛ ولی شاید ناصر پورپیرار روی این نکته حساب میکند که خیلی از خوانندگانش حوصله جستجو و یافتن پاسخ را ندارند و همین اطلاعات عمدا گمراهکننده احتمالا تاثیر مورد نظر او را روی ذهن خوانندگان میگذارد.
در مورد متون کهن هم وضع همینطور است. گیریم اکثر کسانی که میتوانند نوشتههای پورپیرار را به فارسی بخوانند، حافظ را میشناسند و چند بیتی هم از او حفظاند. اما چند نفر میدانند که حافظ در چه دورهی نابسامانی زندگی میکرده و چه ابهامهایی در مورد وقایع تاریخی شیراز زمان حافظ وجود دارد و نسخههای مختلف از اشعارش با چه مرارتهایی نوشته شده و به دست ما رسیده و چه افراد باارزشی عمری را صرف این کردهاند که با مقایسهی دستنویسهای گوناگون و اشعار نقل شده از حافظ در تذکرههای پراکنده، بفهمند که آیا فلان شعر منسوب به حافظ واقعا مال او است یا نه؟ و با چه دقت و موشکافی و تعصبی در مورد این بحث کردهاند که آیا «کشتی شکستگانیم» درست است یا «کشتی نشستگانیم»؟
اینطوری است که پورپیرار گوشهای از بحث و جدل بین عاشقان حافظ در مورد صحت این یا آن نسخه را کاملا گزینشی نقل میکند، سپس با همان لحن حق به جانب و توهینآمیزش نتیجه میگیرد که بله! اصلا کسی به نام حافظ وجود نداشته و چنین کسی با دیوان اشعارش ساختهی یهود است و با نقل یکی دو بیت مانند «به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید» نتیجه میگیرد که یهود چنین دیوانی را جعل کردهاند تا با قرآن مبارزه کنند!
شگرد: حاشیه به جای متن
چند وقت پیش توی بعضی وبلاگها و ایمیلهای فورواردی، خبری نقل شده بود مبنی بر اینکه انیشتین در اواخر عمر بطور محرمانه با آیتالله بروجردی مکاتبه داشته و به مذهب شیعهی دوازده امامی گرویده و حقانیت شیعه را در رسالهای نوشته که تا امروز محرمانه مانده! کمی هم چاشنی پلیسی به خبر اضافه کرده بودند که چند نفر از کسانی که از این رساله خبر داشتهاند بطرز مشکوکی کشته شدهاند و چه و چه …
اصلا متن خبر زار میزد که جعلی است ولی اگر کسی کمی هم شک داشت با یکی دو جستجوی سادهی گوگلی میشد فهمید که جاعل خبر کسی است به اسم مستعار اسکندر فیروز در سایت Iranexperts. (الان کاربرش حذف شده)
اما با وجود اینکه خبر جعلی بود و جعلی بودن آن هم مثل روز روشن بود، بعضی وبلاگهای (سطح پایین) مذهبی آن را نقل کردند و هنوز میبینید که جریان نقل کردن آن ادامه دارد…
حالا فرض کنید کسی به هر دلیل مشکلی با تشیع داشته باشد و بیاید اصل آن متن را با آب و تاب نقل کند و با آب و تاب بیشتری دلایل نادرستی آن را شرح دهد و سپس با توجه به اینکه همهی وبلاگهای نقل کننده، مبلغ تشیع بودهاند، نتیجه بگیرد که پس شیعیان چنین و چنان!
من به چنین کاری میگویم تکیه روی حاشیه به جای متن. (البته مطمئنم که اصطلاح بهتری دارد و ممنون میشوم اگر راهنمایی کنید).
استفادهی آگاهانه یا ناآگاهانه از چنین شگردی در دعواهای ایدئولوژیک این روزها خیلی عمومیت دارد. مثلا چند سال پیش یک فتوای جعلی از یک مفتی تخیلی سعودی به زبان عربی منتشر شده بود که فوتبال حرام است و اگر میخواهید حلال شود باید به جای دو نیمه در سه نیمه بازی کنید و بازیکنان به جای لباس ورزشی لباس خواب بپوشند و چه و چه…! بعد از انتشار این فتوای جعلی، خیلی از سایتهای عربی که دل خوشی از مفتیان نداشتند قضیه را نقل کردند و به مفتیان پریدند که این چه حرفی است! الان هم بعد از سه سال فتوی به فارسی ترجمه شده و بعضی سایتهای سوپر شیعی با نقل آن نتیجههای عجیب و غریبی گرفتهاند که این نشانهی تلاش وهابیت برای قطع ریشههای اسلام است و چه و چه! (کمی مفصلترش را اینجا بخوانید)
ناصر پورپیرار استاد بکارگیری آگاهانهی این شگرد است! یعنی خیلی جاها نظریات بیپایه یا منسوخ شده یا خلاصه آنهایی که طرفداری بین ایرانشناسان ندارد را مطرح میکند، بعد آنرا با همان لحنی که عرض شد نقد میکند، بعد هم نتیجه میگیرد که پس حالا که اینطور شد همهی ایرانشناسی دروغها و جعلیات یهود است!
یک نمونهی خیلی واضح از این شگرد را میشود در داستان «قالیچههای پرنده» دید.
حدود سال ۸۳ خبری پیچید که کتابی در خرابههای الموت کشف شده که راه ساختن قالیچهی پرنده را شرح میدهد و نویسندهاش فلان کس است و فلان جزئیات را هم دارد و بهمان پژوهشگر فرانسوی آن را در SOAS معرفی کرده و چه و چه! اصل خبر داد میزد که جعلی است و اصلا کسی که تاریخ خوانده باشد میداند که هلاکو قلعهی الموت را آتش زد و کتابخانهی آن اول از همه سوخت و کسی هم که یک بار به الموت سر زده باشد یا گزارشهای کاوش را خوانده باشد میداند که هنوز کتابی در سه لایه آوار الموت پیدا نشده است (و با توجه به نشانههای حریق بعید است که پیدا شود). اصولا واکنش کسانی که کمی مطالعه داشتند به چنین خبری یا خنده بود یا عصبانیت!
با این وجود بعضی سایتها خبر را نقل کردند و چاشنیهایی هم به آن اضافه کردند که «به نیاکان خود افتخار کنیم» و چه و چه. به علاوه روزنامهی همشهری هم عین خبر را نقل کرد! (آن زمان محمود احمدینژاد شهردار تهران و مدیر مسوول همشهری بود)
ناصر پورپیرار در نوشتهی مفصلی خبر همشهری را بطور کامل نقل کرده و لابلای آن با همان لحن کذایی دلایل بیاعتباری آن را (البته با چاشنی توطئهی یهود) ذکر کرده و بعد هم نتیجههایی گرفته است از آن جنس که عرض شد! و هنوز هم در نوشتههای پورپیرار، آن قالیچهی پرنده در کنار بقیه شواهد و دلایلش جای قرص و محکمی دارد!
شگرد: جعل!
این شگرد دیگر به اندازهی خود تاریخ قدمت دارد و نیاز چندانی به توضیح و تشریح ندارد: فلانی در کتابش نوشته دو دوتا چهار تا، شما نقل میکنید که آنجا نوشته دو دوتا پنجتا! بعد نتیجه میگیرید پس حتما فلانی که میگوید دو دوتا پنجتا از عوامل یهود و صهیونیزم و استکبار جهانی است و قصد نابودی ریاضیات را دارد!
یکی از موارد آشکار این شگرد مربوط میشود به استفادهی پورپیرار از سفرنامهی نیبور.
نیبور یک یهودی اروپایی بوده که زمان اوایل حکومت کریمخان به ایران سفر میکند و سفرنامهای دارد که در آن شرح بازدیدش از بوشهر، شیراز و تخت جمشید را نوشته است.
در نظر داشته باشید که چون طبق ادعای پورپیرار از زمان خشایارشا تا صفویه کسی در ایران زندگی نمیکرده، پس شیراز هم نمیتواند قدمتی داشته باشد و پورپیرار ادعا میکند که شیراز را اصلا کریمخان زند ساخته! از بین بناهای مشهور شیراز، دروازه قرآن معروف است به اینکه در زمان آل بویه ساخته شده و از نظر پورپیرار این قضیه قطعا جزو جعلیات یهود است.
پورپیرار در بررسی سفرنامهی نیبور میپرسد اگر دروازه قرآنی از زمان آل بویه وجود داشته، و قاعدتا نیبور در سفر به تخت جمشید دوبار از زیر آن رد شده، چرا در نقشهای که در صفحهی فلان کتاب نیبور آمده هیچ نشانهای از دروازه قرآن نیست؟ و چرا دروازهی شمالی شیراز، دروازه اصفهان است؟ (دروازه اصفهان خیلی با دروازه قرآن فاصله دارد) اصل آن نقشه را هم اسکن کرده و بین مطالب گذاشته که دیگر جای هیچ شک و شبههای نباشد.
وقتی سراغ کتاب نیبور میروید و نگاهی به اصل آن نقشه میاندازید، میبینید که اتفاقا دروازه قرآن سر جای خودش است و در توضیح بناهای شیراز هم نوشته: در نقشه شمارهی فلان ۱- تنگ الله اکبر ۲-… (شیرازیها به دروازه قرآن تنگ اللهاکبر هم میگویند) و مقایسه که میکنید میبینید نقشهای که در سایت آقای پورپیرار آمده کمی دستکاری شده!
کمی هم که کتاب را بیشتر ورق میزنید میبینید که نوشته قبلا دروازهی شمالی شهر همان تنگ الله اکبر بوده و در زمان نادرشاه که شهر و روستاهای اطرافش ویران شده، بیشتر مردم و اعیان از شیراز کوچ کردهاند و دیوار و دروازههای فعلی را کریمخان زند ساخته! (این موضوع ویرانی ایران در اثر فشار جنگهای نادر افشار را خیلیها نوشتهاند)
چرا؟
در مورد اینکه چرا ناصر پورپیرار چنین میکند و انگیزهاش از نشر چنین مطالبی چیست، حدسهای مختلفی زدهاند.
با توجه به شگردهای پورپیرار، خصوصا با توجه به اینکه وی در مواردی به وضوح دست به جعل آگاهانه میزند، غیر ممکن است که ادعاهای او صرفا ناشی از اشتباه یا سوءتفاهم باشد.
مخالفین پورپیرار معمولا او را وابسته یا علاقمند به گروههای افراطی فارسستیز معرفی میکنند. اگر به این نکته توجه کنیم که نوعا همهی کسانی که به پورپیرار استناد میکنند و او را استاد خطاب میکنند، گرایشهای تند فارسستیزانه دارند، این فرضیه بیربط به نظر نمیسد.
اما از طرف دیگر باید به این نکته هم توجه کرد که طرفداران این گونه گروهها، معمولا برای پیوستن به چنین جریانهایی، انگیزههای قومی-نژادی دارند و پورپیرار که ظاهرا فارس است و در تهران به دنیا آمده و بزرگ شده و هیچ زبانی غیر از فارسی نمیداند، احتمالا انگیزهی اولیهاش برای طرح چنین نظراتی، جلب توجه چنین گروههایی نبوده است.
در مجموع انگیزهی ناصر پورپیرار از فعالیتهایش، برای من مبهم است و بیشتر حدس میزنم پای نوعی انگیزهی شخصی مثل جلب توجه و شهرت در میان باشد تا چیز دیگر.
پورپیرار و جمهوری اسلامی
ناصر پورپیرار تمام تلاش خود را کرده که شخصیتهای مطرح سیاسی یا سازمانهای رسمی وابسته به نظام جمهوری اسلامی او را تایید کنند یا نظراتش را بپذیرند اما ظاهرا بجز در یک مورد موفقیتی نداشته است.
البته اگر به حضور پررنگ یهودستیزی و ستایش از اسلام و اعراب در نوشتههای پورپیرار توجه کنیم، و از طرف دیگر در نظر بگیریم که جمهوری اسلامی نوعی سرسنگینی با ایران باستان و تمدن پیش از اسلام ایرانیان دارد، ممکن تصور کنیم که پورپیرار احتمالا وابستگی یا نزدیکی با نظام حاکم ایران دارد، ولی در عمل چنین نیست.
چند نکته هست که باعث میشود مذهبیون به طور عام و طرفداران نظام به طور خاص علاقهای به ناصر پورپیرار نداشته باشند.
نکته اول آنکه طبق فرض پورپیرار ایران به هنگام ظهور اسلام خالی از سکنه بوده است و بنابراین وی منکر بروز جنگ بین مسلمانان و ایرانیان میشود و ادعا میکند کل این داستان توطئهی یهود است برای اینکه اسلام را دین شمشیر جلوه دهند! در مقابل مذهبیها اعتقاد دارند که پیروزی اعراب مسلمان در مقابل پادشاهی ساسانی و فتح ایران، نوعی معجزهی الهی و دلیل حقانیت دین اسلام بوده است و اصولا به این پیروزی بسیار افتخار میکنند.
نکتهی دوم این است که پورپیرار منکر وجود شخصی به نام سلمان فارسی در تاریخ است و ادعا میکند «فارس» و «فارسی» از ابداعات یهود در ۵۰۰ سال اخیر هستند! از آن سو شیعیان ایران به سلمان فارسی به خاطر محبوبیتش نزد پیامبر و حمایتش از امام اول شیعیان افتخار میکنند.
نکتهی سوم اینکه بعضی چهرههای کلاسیک ادب فارسی (نوعا شاعران) محبوبیت خاصی بین مذهبیون حاکم بر ایران دارند که ناصر پورپیرار، هم خودِ این چهرهها و هم آثار ادبیشان را جعلی و ساختهی دست یهود میداند. برای مثال حافظ برای روحانیون ایران کسی است که قرآن را به چهارده روایت میخواند و به همین دلیل به نوع درجه اولی از عرفان دست پیدا میکند که در شعر او جاری است (مثلا نگاه کنید به سخنرانی آیت الله مطهری در این مورد). در مقابل پورپیرار حافظ را یک شخصیت خیالی جعل شده توسط یهود میداند و از تک تک شعرهای او تفسیرهای ضد اسلامی دارد!
به هر حال تنها موفقیت پورپیرار در نزدیکی به جمهوری اسلامی، قبولاندن برخی نظراتش به یک چهرهی جنجالی به نام «عباس سلیمی نمین» بوده است.
اما پورپیرار به رغم تلاشهای فراوانش، بجز جلب نظر سلیمی نمین موفقیت دیگری نداشته و نوعی سرخوردگی در جذب انقلابیون در نوشتههای او به چشم میخورد.
نکتهی جالب در این زمینه آنکه، سخنان آیت الله خامنهای در سفر اخیرش به شیراز، در تمجید از تمدن ایران به خصوص در قرون ۴ و ۵ هجری، تجلیل از حافظ و سعدی و مخصوصا سخنرانی مفصلش در کازرون در مورد مقام والای سلمان فارسی، از سوی پورپیرار کاملا نادیده گرفته شد و برخلاف رویهی همیشگی که دوست دارد به هر سخن رسمی در مورد تاریخ ایران پاسخهای تند و تیزی بدهد، در این مورد کاملا سکوت کرد!
نام پورپیرار از دو بخش purim و pira ، دو واژه عبری، گرفته شده است. به احتمال قوی وی از یهودیان آنوسی است که وابسته به آژانس یهود و صهیونیسم جهانی است.
http://www.aishdas.org/avodah/vol08/v08n102.shtml
ضمنا در کتاب خاطرات کیانوری از وی به عنوان کلاهبردار و شیاد نام برده شده که از حزب خود دزدی کرده و ثروتی به هم زده و نهایتا اخراج شده است. با توجه به سوابق این فرد اعتماد به نوشته های وی کاری بدور از خرد است.
لینک سابقه حزبی پورپیرار
http://tarnama.org/banakonandeh.htm
این بابا معلوم نیست اسم واقعیش چی هست. عبدالناصر بنی کنعان، ناصر بناکننده، ناصر پورپیرار یا اصلا یه چیز دیگر که تا حالا رو نشده. تخلصش که ناریا است.
به جز اسلاو بودن با بقیه ی حرفاش موافقم! هخامنشیان مو-فر و سیاهپوست بودن، کافیه به گارد جاویدان هخامنشی نگاه کنیم (پس اسلاو نبودن، یا لااقل ربطی به اسلاوهای سفید امروزی نداشتن)، دلیلی نداره که داریوش گارد جاویدانشو از غیر پارسیان و اقوام بیگانه انتخاب کرده باشه… کاملا درسته ما مردم ایران امروزی اکثرا از نسل چادرنشینان کلهر و بختیاری و قشقایی و شاهسون و فلان و فلانیم (یا ترکیم و یا …) که مسلما ربطی به اون باستانی ها نداریم، کوچ کردیم اینجا و الان خودمونو از نسل کوروش میدونیم… راستی تقلبی بودن صحن پاسارگادو هم به خوبی ثابت کرده.
تو که موافقی پس با این حرف پورپیرار که ترکی زبان حیوانات است و هیچ کلمه متمدنانه ای ندارد هم موافقی
لعنت بر هرچی نژاد پرست نادان بی سواده
لینک حرفهای پورپیرار در مورد وحشی بودن زبان ترکی
http://w3.naria.ir/view/18.aspx?id=691
شهید نامیدن صدام حسین توسط پورپیرار
و حمایت از داعش
مطالب از وبلاگ ایشان کپی شده و در چند روز اخیر منتشر شده
http://naryna.blogsky.com/comments/post-167
نقل قول از پورپیرار: از کجا فهمیدید داعشیان سیاه دل هستند. ضمن این که به تبلیغات و اخبار تلوزیون های داخلی و خارجی در مورد داعش و حوادث منطقه نمی شود اعتماد کرد.
نیروهای داعش در عراق طرفداران صدام حسین هستند.
صدام حسین یک شهید و مبارز مسلمان و دشمن واقعی یهود بود.
تقریبا سراسر کشورهای مسلمان صدام حسین را شهید می پندارند. و در کشورهای عربی و غیر عربی مسلمان در مدح او شعرا صدها قصیده سروده اند.
حمایت از صدام در جنگ ایران و عراق در پاسخ به نظر یک کاربر
سلام
استاد آیا واقعا در جنگ هشت ساله ایران و عراق، کل دنیا از صدام که یک چهره ضد یهود بود حمایت مادی و تسحیلاتی میکرد و جنگ، جنگ بین کفر و ایمان بود؟!!
پاسخ:
این را می دانیم که در اوایل جنگ ایران و عراق، اسرائیل رآکتورهای اتمی عراق را بمباران کرد. مدیریت باقی کشورها نیز همه نان خور یهودند.
نقل قول از سایت ایشان:
صدام هم چون تمامی سیاستمداران به قدرت رسیده، و از جمله سیاستمداران جمهوری اسلامی، و در برخورد با مسائل ملی اشتباهاتی داشته است.
ولی
به گمان من، صدام یک قهرمان مقاومت اسلامی در برابر صهیونیسم و اگر کشته شود مانند هر اسیر دست کافران، یک شهید است.
http://w3.naria.ir/view/5.aspx?id=44
درادامه:
آن شوی کثیف آمریکایی – صهیونیستی کشف مخفیگاه صدام را فقط گولان و احمقان و کینه توزان بیگانه با فرامین و فراخوان های تاریخ، باور کرده اند. صدام در مرکز بغداد و به هنگام ادای نماز مغرب دستگیر شد.
من این حرف ها را قبول دارم.یه حرف دیگه اینا که می گن اسکندر تخت جمشید رو اتش زده مگه سنگ اتیش می گیره؟؟؟؟؟؟؟
به وبلاگ من هم سر بزن خوشحال می شم
جسارتن عرض میکنم سقف تخت جمشید چوبی بوده از سنگ هم نبوده کل بنا خشتی بوده . دیوارار ها به قط 4 تا 5 مترو …. از این حرفا فقط سر درها و قاب پنجره ها و ستونا سنگی بوده دوست عزیز
چه باحال! پایه ها و کف سنگی؛ سقف چوبی! امان از دروغاتون!
شمايي كه ميگين ايشان ياوه ميگن تمدن مادها تمدن عيلاميها تمدن سكاها قبل از كوروش كبيرو توزيح بدين خواهشا با منابع تا بدونين كه تمدن ايران پاسارگاد نيست.
توزیح
يكي ديگه از بيسوادهاي حامي پوري
بی سوادی به اشتباه نوشتن چند لغت عربی نیست! بی سوادی به ندیدن حقیقته جناب دکتر پروفسور “یبل”!
این جواب فقط مربوط به کامران نمیشه.فقط واسم جالبه کسی که حتی زبان فارسی رو به درستی نمیدونه و به هیچ زبان دیگه حتی انگلیسی و عربی مسلط نیست و هیچ چیزی از فلسفه تاریخ و معماری نمیدونه،چطور میشه به نوشته هاش اعتماد کرد.بعضی از دوستان گفتن سواد و مدرک مهم نیست.منم میگم مدرک و سواد کافی نیست ولی لازمه.کسی که تحصیلات اکادمیک نداشته باشه چطور میتونه ظرافتهای اتفاقات تاریخی رو تحلیل کنه.ضمنا تاریخ هر مملکتی جزو هویت مردمانش است و مسلما قابل نقد ولی نه قابل حذف.منابعی که اقای پور پیرار بهشون استناد میکنه فقط منابع فارسی هستن و تعدادیشون اصولا ترجمه های درستی هم ندارن یا منابع دست اولی به حساب نمیان.سطح معلومات و زبان دانی ایشون رو میتونین با امثال سید جواد طباطبایی،شجاع الدین شفا و زرین کوب و خیلی از موارخ های واقعی این مملکت مقایسه کنین مخصوصا سید جواد طباطبایی.
افشاگري مزدور بودن پورپيرار براي يهوديان
http://WWW.PURYAHUD.BLOGFA.COM
خدا وکیلی کسی که چهار تا از کتابای بزرگان ادبیات ایران رو خونده باشه، واسه ش از روز روشن تره که این آقا داره مزخرف میگه
یعنی هر کس از تخصص خودش میتونه تخیلات ایشون رو رد کنه
یکی از طریق تاریخ، یکی از طریق جغرافیا، یکی هم از طریق ادبیات
دیوان حافظ رو یهودیا نوشتن ؟
شاهنامه ی فردوسی رو ؟
قصاید منوچهری رو ؟
مولانا هم حتما زاییده ی ترکیه بوده ولی بهش الهام شده که به زبون فارسی بنویس
ببخشید، زبان فارسی که پونصد سال پیش درست شده، پس مولانا و اشعارش هم ساخته ی یهودیای ساکن ترکیه ن 😛
نه خیر به نظر من اون چیزی ک دسیسه ی یهودی هاست حرفای این آقا نه تاریخ و فرهنگ این مملکت!
يهودياني تااين حد قدرتمند كه آنچنان نسل كشي راه انداختند و اين چنين تاريخ 2000 ساله ي يك كشور را جعل كردند، چرا بعداز آن نسل كشي عظيم در سرزميني خالي ازسكنه ، با اين وسعت پهناور و آب وهوايي معتدل و زميني حاصلخير براي خود حكومت و فرمانروايي بنا نكردند تا 16 قرن بعد، در به در به دنبال جايي براي سكونت و برقراري حكومت ، فلسطين را اشغال كنند؟! 12 قرن آن سرزمين حاضر و آماده را تماشا كردند و ديگر هيچ ؟!!!! ….. سايرين چطور؟! ….يونانيان يا روميان چگونه از تصاحب سرزميني خالي و تا اين حد مطلوب كه به آبهاي آزاد متصل بود ،بر سر راه ابريشم قرار داشت وپلي بود ميان شرق و غرب همراه با وفورنعمت ، گذشتند؟! …. مغولها از كجا اين همه آدم را سر بريدند؟! … عثمانيها چطور؟! …. اين سرزمين چگونه تا 12 قرن بعد دست نخورده باقي ماند ؟! ….
نقل قول و كپي از سايت پورپيرار:
ادعاي پورپيرار مزدور صهيونيسم براي خوش خدمتي به ارض موعود:
“بنا به شواهد کافی، تعداد معینی از رابی های صاحب مقام مذهبی و دینی یهود و حتی چند نبی صاحب کتاب آن ها، به صورت آشکار و پنهان، در گوشه های پراکنده و دور از هم ایران دفن اند. چنین شواهدی برای مورخ به معاینه می گوید، که ماجرای حضور کهن یهودیان در ایران را نمی توان یک گذر حادثی و کوتاه مدت در مسیر تاریخ این سرزمین گرفت.”
ابن سينا و ابوريحان بيروني وخوارزمي و رازي و خواجه نظام الملك و بزركمهر و … هم جعلي و ساخته ي يهودند؟ …. امام رضا و خاندانشان در سرزميني كه هيچ انساني در آن سكونت نداشته، تك وتنها بودند؟ ….. ويران شدن بناي عظيم طاق كسري هنگام تولد پيامبر توهم يهوديت است؟ …. نامه ي پيامبر به خسرو پرويز براي دعوت به اسلام دروغ است ؟
زبان ترک لغات انتزاعی بومی ندارد و برای رفع این کمبود، لاجرم دست طلب به دارایی های زبان های فارسی و عربی دراز کرده است. این حقیقت مطلق و ملموس را که در وجه دیگر از جوانی و خامی کامل زبان ترکان خبر می داد،
http://naryna.blogsky.com/1391/03/31/post-74/
پور پیرار انقلاب فکری در تاریخ ایران کردند . منطق وعلم رو جانشین تخیل و اوهام بچه گانه نمودند . مرد بزرگی است . همه کتابهاش رو خونده ام و در به در دنبال مطالب جدید شون هستم . مرگ نژاد پرستی وپان آریایی شروع شده است
كسيكه به عكس اكبر عبدي استناد كرده و ميگويد عكس جعلي مظفرالدين شاه در كنار كولر خودش و حاميانش داراي ضريب آيكيو زير 50 هستند
پورپيرار نوكر يهود است و دارد به دروغ مي گويد يهوديان چه قدرتي دارند در صورتيكه اين حرومزاده ها هنوز نتوانستند در فلسطين براي خود يه اثر جعل كنند.
مانويان گويند كه ديني كه موسي، آورد نه از سوي خداي راستين، بلكه از فرمانرواي تاريكي بود. موسي فرستاده شيطان و دينش دين گمراهي است.
دوست عزیز منطق و علم،تعریف دارند.مهمترین شاخصه علم،ابطال پذیری ان است.اقای پورپیرار با رد همه علوم تاریخی قبل از نوشته خودشون راه نقد علمی رو برانی نوشته هاشون بستن.توصیه میکنم شما و همه ناصر دوستان کتاب تاریخ چیست؟ای اچ کار را بخونید.اصولا منابع دست اول کمی به فارسی ترجمه شده.وقتی ایشون حتی زبان عربی،انگلیسی و فرانسوی رو نمیتونن بخونن من به شخصه اصلا نوشته های ایشون رو علمی نمیبینم.نوشته های ایشو از سنخ رمالی و فال گیری که بهش میگن شبه علم.امیدوارم ایشون دوستانشون نتونن بدعت گذار شیوه نویسندگی و فرضیه پردازی بدون منبع بشن.ضمنا منظورتون کدوم انقلاب فکریه؟عنی اگه منم یه کتابی بنویسم و وجود کشورایی مثل چین رو کار صهیونیستا بدونم رهبر یه انقلاب فکریم.هیچ کس اینقدر بزرگ نکنین که اگه یه روزی خواستین ازش بگذرین،نتونین.
پورپيرار در جواب پانترکان درباره زبان فارسی میگوید:
اگر زبان به اصطلاح فارسی کنونی عمری سه قرنه دارد، پس ترکی که از الفاظ زبان فارسی، پف و نفر و هوش و خوش و پیاده و چرخ و پف و میخ و داغون و قر و قاپیدن را بر می دارد، در منطقه ما بسی نورسیده تر از اصطلاحا فارسیان است
نظر پورپيرار درباره وحشي بودن زبان تركي در سايت كتابناك افزوده شده
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=38418
نظر پورپیرار درباره زبان ترکی
مطلب زیر از وبلاگ ایشان کپی شده است
پورپیرار:
زبان ترکی حتی یک واژه انتزاعی ندارد.
زبان ترکان مطلقا فاقد لغات تمدنی پایه است که هنوز هم خط مستقلی برای نوشتن نساخته اند و از آن قابل تامل تر اگر ترکان در زبان فرهنگی و نگارشی خود لغت مستقل و بومی برای پادشاه نداشته اند و هنوز هم ندارند پس باید دوستانه تذکر داد که نومهاجرین جدید به اقلیم اینک ترک نشین، در مسقط الراس پیشین خود چندان پراکنده و بی پیوند بوده اند، که سرکرده ای به نام پادشاه را نمی شناخته و ابزار خطابی برای چنان مقامی نداشته اند و این هنوز زمانی است که سخن از دارایی فرهنگی فعال ترین و پرشمار ترین قوم ایران در میان است. حالا و در مقام این مدخل بیدارکننده و چنین ریشه یابی ملی و تمدنی، می توان خردمندانه تامل کرد، و یا اوباشانه و بدون نتیجه مهمل سرود و فحش فرستاد.
وی در جواب پانترکان درباره زبان فارسی میگوید:
اگر زبان به اصطلاح فارسی کنونی عمری سه قرنه دارد، پس ترکی که از الفاظ زبان فارسی، پف و نفر و هوش و خوش و پیاده و چرخ و پف و میخ و داغون و قر و قاپیدن را بر می دارد، در منطقه ما بسی نورسیده تر از اصطلاحا فارسیان است
آقای پورپیراراین حرفا رونمیزنندتوفارسی نه ترک آذربایجانی.یاشاسین گونئی آذربایجان
آخه برات لینک مطلبو گذاشتم اینقدر ترک بی غیرت هستی که بهت گفته حیون ولی هیچی نمیگی
http://w3.naria.ir/view/18.aspx?id=691
من کتابهای ایشان را خوانده ام خیلی پر محتواست.
البته اگر فحاشی و شارلاتان بازی اسمش محتوی باشه
جواب این خائن به وطن را دو چیز است
1- گفته بسیار زیبای آقای پرویز رجبی که می گوید
«پاسخ دادن به آدم بی سواد مشکل است»
2- پاسخ او را باید در تناقض بین گفته هایش پیدا نمود
ببخشید که ایشان مث شما نرفتن از دانشگاه آزاد به زور پول مدرک بگیرن
آره ایشون وقتشونو مشغول امورات مهم تری مثل عضویت تو حزب توده و کلاهبرداری از آدما کردن وقت تحصیلات آکادمیک نداشته. الیته نه اینکه دلش نخواد. یه شخصیت مجازی از خودش درست کرده به اسم دکتر عارف گلسرخی که تا حالا به جز فضای مجازی کسی افتخار دیدنش رو نداشته. این آدمای حقیر از روی عقده و حقارت خودشون رو تحصیل کرده و دارای مدرک دکترا جا میزنن. جالبه یکی میگه تاریخو جعل کردن تا مطابق تورات باشه اون یکی هر اراجیفی به دهنش میاد به مفاخر تاریخی ایران نسبت میده به استناد تورات.
ضمنا دوستان به نظر من پیگیری اراجیفش درست نیست ولی در مورد شخصیتش و سابقه توده ایش باید روشنگری کنیم. خودش یه جا میگه توده ای بودن با هفت بار توبه و…. هم پاک نمیشه و از معدود حرفای درستشه. ضمنا دوستان برن کامنتای وبلاگ مجتبی غفوری به نام ایمان و تقوی را بخونن این وبلاگ رو جدا شده ها و مستند ساز این مردک ساختن و صراحتا از شارلاتان بازیهاش و اینکه جماعت جمع شده دورش یه مشت پان عرب هستن پرده برداری کردن طوری که مدتیه دکونشو تخته کرده
دوستان عزیز نوشته های این آدم واقعا قابل بحث و ارزش گذاری نیست. آدمی که عکس گریم شده اکبر عبدی رو پشت بام با عکس تاریخی خود مظفر الدین شاه یکی می کنه یا خیلی از مرحله پرته یا مخاطبش رو احمق فرض کرده. یه کم پایین تر میره سراغ اثبات جعلی بودن ادعای علی محمد شیرازی و مثل بقیه ادعاهاش میگه اصلا این ادمو براون یهودی ساخته استدلالش اشتباهات براون در مقدمه نقطه الکافه در حالیکه براون از کتاب دوگوبینو صحبت می کنه که بعد از مرگ مولف نقطه الکاف نوشته و پورپیرار جای کتابها و مولفشونو عوض می کنه تا به خواسته اش برسه. یا در مورد کعبه زرتشت اولش عکسها رو جعلی و دستکاری شده دونست که دانشگاه امریکایی اخیرا جعل کرده بعد که معلوم شد عکسها چهل ساله تو کتاب یه باستان شناس چاپ شدن گفت خوب اشکالی نداره چهل سال پیش جعل کردن. مهم نیست زمان جعل اینا اصل قضیه نیست. اصل قصه پوریمه و دوباره روضه کربلاشو شروع کرد.
این آقا فقط دنبال شهرته
متاسفم که همه دنیا ایران را یک تمدن عظیم باستانی میدونه و یک ایرانی اینچنین سخنان سخیفی را بیان میکنه
عادله جان بر خلاف اسم زیبایت اصلا عادل نیستی
تمدن عظیمی که ازش میحرفی جز افسانه ها و خواب و رویا نیست
تمدنی که شخصیتش رستم و سهراب و خواب و خیالات یک شاعر باشه جز سرافکندگی واسه ملت ما چیز دیگری نداره
آهای مردمی که میگین ایران باستان کشکه. اگه میگین اشکانیان نبودن پس نقشه های رومی که سرزمین ایران هم روشون هست دروغ میگن؟
لابد اونا هم کار یهودیاس. آقای پورپیرار خواهشا بس کن
زنده باد ایرانو ایرانی
اردلانک تو کجا نقشه روم را دیده ای؟؟؟؟؟؟
اصلا روم میدانی کجاست؟؟؟؟؟؟؟
تو از ایرن حرف میزنی اما خودت با نژادپرستی تمام از پارس میحرفی
مگر نمیدانی در ایران اقوام متعدد کرد و لر و عرب و ترک و …. زندگی می کنن؟؟؟؟؟؟؟
سلام من براي اولين بار حرفهاي پور پيرار را شنيدم اين مرد انقلابي در تاريخ بوجود آورده و به نظرم بايستي به حرفهايش گوش داد و سواد و اين چيزها مهم نيست مهم حرفهايش است ./.
بله واقعا سواد و این چیزها مهم نیست
با سلام،علی آقا چرا از عقلمون که برترین مبین بین حقیقت و دروغ هست استفاده نمیکنیم،حرفهای ایشان کاملا بی پایه است،مثل اینه که شخصی که طرز تهیه آجر را نمیدونه بیاد بگه آجرو از درخت میچینن.یا اینکه یکدفعه بگه ماست را که می بینید سفید نیست سیاه هست همه دنیا اشتباه سفید می بینن.یا بگن ماست از شیر بدست ننیاد که, از آب با رنگ سفیده.خخخخخخ.با این اوصاف باید حرف چنین اشخاصی نقد و بررسی هم بشود.
با نظرت موافقم علی جان
با سلام
از دوستان و هموطنان عزیز خواهش می کنم درباره این مردک بی سواد که مشخصه عامل چه کسانی است صحبت نکنید هدف او از این یاوه گویی ها یک راضی کردن حامیان از خودش ابله ترش است(به این دلیل که محقق و دانشمندشان این چنین شخصیتی است) و دو کسب شهرت. صحبت کردن درباره نظرات او و نقد سخنان بیهوده اش فقط باعث می شود او به اهدافش برسد.
از عقلت استفاده کن برای تعیین حقیقت و دروغ.تعصب رو رو هیچ کس و چیزی آدم رو کور میکنه غیرت خوبه ولی تغصب انسان رو از حقیقت دور میکنه.
یکی از دیوانه نوشته های این استاد بزرگ که هرگز از خاطرم پاک نخواهد شد استنادی بود به یکی از ابیات حافظ برای جعلی نشان دادن آن : عکس روی تو چو در آینه ی جام افتاد
عارف از خنده ی می در طمع خام افتاد ..مرد داعشی داستان ما با استناد به اینکه عکس معادل واژه ی فوتوگراف است و فتوگراف هم صنعتی است نهایتا یکصد ساله مدعی شده بود که حافظ از جعلهای یکصد سال اخیر است !!!!!!!!! و نگاه کنید به بنیان دانش این خود مورخ خوانده که نمیتواند اینقدر بداند که بسیاری از واژه ها ابتدا از زبان دیگری وارد میشوند و سپس برای آن معادلی در زبان بومی میسازند مسلما در تاریخ بشر آینه وسیله ای است بس کهن و آب ساکن نیز بسیار کهن تر از آن موجود بوده و واژه ی عکس که انعکاس تصویر در آب یا آینه است جای واژه ی سخت و غیرکاربردی فوتوگراف را گرفته است ….. کاش من هم نشِئه افیونی که استاد از آن شده میشدم …
استاد یه شاگردهایی داره که این استدلالها رو میبوسن و روی چشمشون میذارن! مثلا این کامنت رو نگاه کنید:
http://www.ganjei.com/1387/02/30/nasser-pour-pirar/comment-page-6/#comment-14517
پورپیرار میگوید:
باید صبر کنیم تا اذهان متعصب مردم تحمل شنیدن حرفهای مخالف رو داشته باشن
واقعا در عجبم! در اینکه به طور کامل اثبات شد در تخت گاه هیچ کس که تخت جمشید نیمه کاره است و بعدها هم کتیبه نویسی شده و کنده کاری مربوط به بیستون و شاپور و …. جعلیس هیچ انسان عاقلی نمیتونه شک کنه
واقعا موندم چطور شما انقدر متعصب هستید؟
حاظرید برای رها نشدن از تعصبات خود به همه چیز پشت پا بزنید
کمی تعصبات رو از خود برانید
من تورک هستم و میدانم پورپیرار کتیبه های اورخون در ترکیه و آزربایجان رو جعلی میداند ولی نمیام با تمام وجود مخالفت کنم
میدانم دیوان لغات الترک را هم تا حدی دستکاری شده دانسته
ده ده قورقود را نقد کرده
ولی هرچه باشد سخنانی میگوید که بیشک بزرگترین اکتشاف تاریخی قرن است
اینکه کورش ساخته دست یهود است شکی درش نیست
اینکه هخامنشیان از طرف یهود بودند و به دست الکسااندر کبیر نابود شدند و به قول استواارت میل : باعث شد دنیا نجات یابد ، واقعیت است
چرا اینطور وحشت زده شدید؟
مگر کل هست و نیست شما آن کورش است که ازدواج خواهر برادر را ترویج کرد؟
چرا دنبال حقیقت نیستید؟
واقعا چرا پان ایرانیست انقدر بیچاره است؟
بنازم به انصافتون شما چرندگویی پور پیرار رو در باره پارس دربست پذیرفتی اما بی پایه و بنیان دانستن تاریخ و زبان ترکی رو از ایشون با واژه نقد بیان کردی. ایشان دده قورقورت رو از پایه دروغ خوانده اون وقت شما میگی نقد کرده!!چند جمله از پورپیرار رو درباره زبان ترکی و دده قورقورت برات میزارم. شاید ببینی که اون همون اندازه که دشمن پارس است دشمن ترک هم هست شاید بیدار بشی. و ببینی با استناد به چرندیات پور پیرار همون اندازه که گزک دست دشمنان فارس میدی گزک دست دشمنان تورکها هم میدی
از نوشته های چرند پ ور پ ی رار خائن :
….مثلا با نمایش فقط ۷ سطر بالا از ترجمه ترکی کتاب استر، در توراتی مانده از ۱۲۵ سال پیش، توجه دادم که “زبان ترکان مطلقا فاقد لغات تمدنی پایه است” که هنوز هم خط مستقلی برای نوشتن نساخته اند و…..
….و از آن قابل تامل تر اگر ترکان در زبان فرهنگی و نگارشی خود لغت مستقل و بومی برای پادشاه نداشته اند و هنوز هم ندارند پس باید دوستانه تذکر داد که نو مهاجرین جدید به اقلیم اینک ترک نشین، در مسقط الراس پیشین خود چندان پراکنده و بی پیوند بوده اند، که سرکرده ای به نام پادشاه را نمی شناخته و ابزار خطابی برای چنان مقامی نداشته اند…..
….بزک غلیظ و دل آشوب کن و ماسیده بر صورت ملی و قومی مردم این منطقه را به هفت آب شست و با شاه نامه و “دده قورقورت” ستایانی مقابله شد که سینه بر حفاظت دروغ سپر کردند.و….
http://w3.naria.ir/view/18.aspx?id=691
دوست عزیز! ناصر پورپیرار از محققان بزرگ قرن اخیر هست و حداقل مطلب اینکه راجع به حرفهایش تحقیق کرده و در آغاز سخنانش می گوید: تقدیم به آنانی که چهره ی تلخ حقیقت را نیز می پسندند! شما فقط با تمسخر و تحریف سخنان ایشان، اقدام به تخریب شخصیت ناصر پورپیرار کرده اید که واقعا در قرن 21 جای بسی تاسف است…
در ضمن ایشان زبان ترکی را قبول دارند و در سخنرانی ایشان در دانشگاه زنجان به این مساله تاکید داشتند و فقط کاستی های زبان ما را عنوان کرده اند و به این می گویند: نقد! اما وقتی برای فارسی اصلا زبانی را قائل نیستند و ریشه و بنیانی برای آن نیافته اند باید اینگونه برآشفته و هراسان به حمله به ایشان بپردازید و شخصیت علمی پورپیرار را با دلایلی واهی و سست تخریب کنید…
شاهنامه و سعدی را هم بجز پورپیرار افراد دیگری هم نقد کرده اند، مانند: بها الدین خرمشاهی و سیروس شمیسا و … مگر شاهدبازی در ادبیات فارسی لکه ی ننگی بر دامان ادبیات ایران نبود؟ هنوز هم نسخه های آن را می توان برای شناخت بیشتر شاعران فارسی ارئه داد و نتیجه را کاملا مبرهن مشاهده کرد…
با تخریب و تمسخر و ارعاب و اتهام و افترا نمی توان برای خود شخصیتی موجه ساخت…
آقای محترم چرا از عقلت استفاده نمیکنی اصلا بحث بر سر قبول داشتن و نداشتن زبان فارسی و ترکی نیست،ایشان حرفهایی میزنه که خودش حرفهاشو نقض میکنه.مثال بی پای بودن حرفهاشو در جواب ددستمون دادم.
ترك بي غيرت ساكت شو
وی در جواب پانترکان درباره زبان فارسی میگوید:
اگر زبان به اصطلاح فارسی کنونی عمری سه قرنه دارد، پس ترکی که از الفاظ زبان فارسی، پف و نفر و هوش و خوش و پیاده و چرخ و پف و میخ و داغون و قر و قاپیدن را بر می دارد، در منطقه ما بسی نورسیده تر از اصطلاحا فارسیان اس
سهراب جان نژادپرستی همه گونه چیز بسیار بدی است چه شونیسمای پارس باشه چه کرد چه عرب چه ترک و….
اقوام ایران به لطف و کرامات قوم لعین صهیونیسم و دلغک بیسواد احمق پهلوی اول بحمداله اطلاعات زیادی از تاریخ ساختگی پارسیان دارن و اما شما لطفا در اظهار نظر در مورد تاریخ بقیه اقوام ایران پرهیز نمائید که بی شک بعلت نقصان اطلاعات از اعتبارتان کاسته میشود.
انصاف عزیز با پوزش، نخست اینکه من خودم فارس زبان نیستم. اما در شگفتم از دریای اطلاعات شما که با یه تلنگر کوچک از یاوه گوییهای کسی مانند پ و ر پی رار به سرابی تبدیل شده. وتاریخ مستند چند هزار ساله قوم پارس وملت بزرگ ایران رو که خودت هم جزئی از اونی ساختگی میدونی. اون وقت به من پیشنهاد میدی که از سخن گفتن در باره تاریخ اقوام ایرانی پرهیز کنم ؟ بهتر نبود که یا منو پند نمیدادی یا با تکرار یاوه های مزدور رفیقدوست (پ و ر پ ی ر ا ر ) تاریخ مستند و پربارایران رو ساختگی نمی خواندی. تا خوانندگان اندیشمند به ژرفای دریای اطلاعات شما پی نمی بردند.
آفرین
نظر استاد پورپیرار درباره زبان ترکی
منبع سایت پورپیرار:
http://w3.naria.ir/view/18.aspx?id=691
ممنون
سلام دوست گرامی، من حرفها و مستندهای پورپیرار را دنبال کردم، خودم اهل ادبیات و قلم هستم و به حافظ و فردوسی و امثالهم خیلی هم شاید متعصب باشم، اما در کتاب پورپیرار توهینی به فردوسی ندیدم، اتفاقا خیلی هم علاقه ام به فردوسی بیشتر شد، چون من همیشه شاهنامه را ادبی می دیدم و فکر نمی کردم باید از آن مستندات تاریخی استخراج کرد و حرف پور پیرار را هم همینطور دیدم، به هر حال پور پیرار درست است که تحصیلات دانشگاهی ندارد اما دست کم حرفهایش قابل تامل است. و اگر شما از فضای دانشگاهی آگاه باشید می فهمید که حتا در همین ادبیات خود استادان دانشگاه جز یک سری معلومات که در مقاله های به اصطلاح علمی شان تکرار می کنند حرفی برای گفتن ندارند به جز معدودی که اتفاقا آنها هم خودشان شاعر و نویسنده اند . و خیلی از این استادان دانشگاه واقعا در مقابل شاعران و نویسندگان معاصر حرف خاصی برای گفتن ندارند. نکته مهم دیگر این است که به نظر من مطلب شما فقط ظاهری بی طرفانه دارد اما از فحش هایی که به پورپیرار داده اند بدتر است، چون موذیانه این کار را کرده، شما عملا دلیلی برای رد ایشان نیاورده اید. به نظر من برخورد کسانی که به پورپیرار حتا فحش داده اند صادقانه تر از شماست. و آخر اینکه به هر حال حرفهای پورپیرار وحی منزل نیست و دلیل نمی شود که هر چیزی که بگوید درست باشد اما از طرفی بعضی حرفهایش بسیار هم درست به نظر می رسد و کلا اگر بعضی حرفهایش نادرست هم باشد همین که سوال مطرح می کند خودش خوب است، حتا خودش هم در ابتدای مباحثش به این اشاره کرده که اینها فرضیه اند، حالا اگر وسطهایش عصبانی هم بشود باید حق داد چون دارد انتقاد می کند، برای همین هم با کسانی که به پورپیرار فحش می دهند بیشتر از شما حق می دهم که ظاهری مودبانه به نقدتان داده اید در حالی که هیچ دلیلی برای رد آن حرفها نیاورده اید
پورپیرار توهینی به فردوسی نکرده فقط میگه فردوسی وجود نداشته! حافظ و سعدی و دیگران هم وجود نداشتن و یهود شاهنامه و دیوان و گلستان رو جعل کردن که روی قضیهی پوریم سرپوش بذارن!
من نوشتههای جدید پورپیرار رو نخوندم ولی توی مطالبی که تا پنج سال پیش (زمان نوشته شدن این مطلب) در کتابها و وبلاگش خوندم حرف درستی ازش نشنیدم. شما پورپیرار رو مثل یه جوینده میبینید که حالا گاهی هم اشتباه میکنه یا عصبانی میشه. چیزی که من میبینم آدمیه که عمدا سعی میکنه مخاطبش رو گمراه کنه و حرفهایی میزنه که خودش میدونه دروغه.
پورپیرار را می شود قسمت قسمت حرفهایش را نقد کرد، مثلا من نقدی دیدم که در اون به حرفهاش درباره سلمان انتقاد شدید شده بود و بعضی حرفهاش رو درباره مسئله یا مسائل دیگر ستوده بودن، و نقد خوب و راه گشایی بود که می شد بعدش فکر کرد که چه کسی درست میگه، اما مثلا درباره پوریم یا هر اسمی که هست و ادامه حرفهاش درباره کار یهودی ها بر علیه اسلام بی راه نیست، و شما حالا گیر دادی به از حافظ و سعدی و فردوسی گفتنش، اونم با جو سازی، به هر حال در قرآن هم گفته شده که لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا… (مائده 82)
من گیر ندادم، مثال میزنم که یادتون باشه از چه حرفهایی دارید دفاع میکنید.
قبل از این که قسمت قسمت نقد کنید هم باید تکلیف خودتون رو با اصل حرفش یعنی این که «فلات ایران از زمان پوریم تا همین چند صد سال پیش خالی از سکنه بوده» روشن کنید. و گرنه هر کسی که اومد چهار تا دری وری به یهود گفت لزوما حرفش ارزشی نداره
آقای نیما سلام حرفهایی که ایشان میزند آیا واقعا نیاز به رد و یا تصدیق دارد؟کمی با عقل حرفهای ایشان را مطالعه کن.حرفهاش مثل اینه که بگن یهودیا کره زمینو ساختن بعد تو فضا رهاش کردن الانم دارن از تو لپ تابشون زمینو اداره میکنن.
نظر پورپیرار درباره زبان ترکی
مطلب زیر از وبلاگ ایشان کپی شده است
پورپیرار:
زبان ترکی حتی یک واژه انتزاعی ندارد.
زبان ترکان مطلقا فاقد لغات تمدنی پایه است که هنوز هم خط مستقلی برای نوشتن نساخته اند و از آن قابل تامل تر اگر ترکان در زبان فرهنگی و نگارشی خود لغت مستقل و بومی برای پادشاه نداشته اند و هنوز هم ندارند پس باید دوستانه تذکر داد که نومهاجرین جدید به اقلیم اینک ترک نشین، در مسقط الراس پیشین خود چندان پراکنده و بی پیوند بوده اند، که سرکرده ای به نام پادشاه را نمی شناخته و ابزار خطابی برای چنان مقامی نداشته اند و این هنوز زمانی است که سخن از دارایی فرهنگی فعال ترین و پرشمار ترین قوم ایران در میان است. حالا و در مقام این مدخل بیدارکننده و چنین ریشه یابی ملی و تمدنی، می توان خردمندانه تامل کرد، و یا اوباشانه و بدون نتیجه مهمل سرود و فحش فرستاد.
اینو من قبلا خونده بودم توی وبلاگش ولی الان نمیتونم پیدا کنم. پاک کرده؟ اگه هنوز هست میشه لینکش رو بدید لطفا
باشه میگیم همه چیز درغه.ولی به دلایلی که برای اثبات جعلی بودن تخت جمشید میگه دقت کنین
دلایل قانع کننده ایست
چرا هیچ اثری از آتش سوزی و آوار حاصل از خرابی نیست؟
نگاه کنید به عکسهای تخت جمشید قبل از کاوش باستانشناسی. توی سایت مووسسه شرقی دانشگاه شیکاگو چندتاشون رو پیدا میکنید. یا اگه به یه کتابخونه خوب دسترسی دارید گزارش کاوش رو بخونید
عزیزم گزارش کاووش رو همونایی نوشتن که این مزخرفات را به خوردت دادن
برو مستندات پورپیرار رو بخون و به یکی از سوالاتش ج پیدا کن بعد بیا از شیکاگو حرف بزن
شما برو یه مقاله از هرتسفلد بخون بذار کنار یکی از این مقالههای استاد پورپیرار بعد خودت انصاف بده کی مزخرف به خورد کی داده!
اتفاقا من اون زمانی که این متن رو نوشتم (سال ۸۷) چند وقت بود که خیلی با دقت نوشتهها و «مستند» های پورپیرار رو تعقیب میکردم چیزی که برام جالب بود این بود که چطوره که یه عده اشکالهای به این واضحی رو توی استدلالهاش نمیبینن یا حرفهای به این بیپایگی رو به عنوان برهان قاطع قبول میکنن.
بعدا متوجه شدم که شاگردای استاد خیلی در قید حرفهایی که میزنه نیستن و خیلیهاشون حتی یه جمعبندی درست از استدلالهاش ندارن و فقط از نتیجهای که میگیره خوششون میاد.
خب من از شما میپرسم آیا در اینکه بنای با شکوه تخت جمشید البته به قول پان فارسیست ها یک بنای کاملیست که ارزش نقد و بررسی داشته باشه؟؟؟؟؟
انصاف بر این حکم میکنه که لااقل به بناهای با شکوه دنیا مثل اهرام مصر و … نظر افکنده و با کمی انصاف در مورد این بنای بی ارزش و بزرگ جلوه شده بحرفیم.
پس اینجا ناصر پورپیرار به قول شما بی سواد نظر بده یا یه استاد دانشگاه مهم در صورت این واقعیت است که اینها تماما ساخته و پرداخته ذهن عده ای بی فرهنگ است که کمبود فرهنگ را در ساختن هویت جعلی میداند چون در واقعیت ذات خویش بی بنیه است و تهی
تخت جمشید بنای باارزش و مهمیه. چه به خاطر ویژگیهای هنریش و چه به خاطر نقشی که در وقایع مهم تاریخی داره.
اساتید بزرگ باستانشناسی، تاریخدانان معتبر، سازمانهای شناختهشدهی بین المللی مثل یونسکو و … همه در این مورد متفقالقول اند.
حالا شما میخوای حرف همه اونها رو توطئهی یهود بشمری و حرف ناصر پورپیرار رو قبول کنی که خودت میدونی سطح استدلالش در چه حدیه، میل خودته.
من سال ۷۶-۷۷ که کتاب «۱۲ قرن سکوت» رو خوندم تعجب کردم که چه کسی ممکنه حرفهای به این بیپایگی رو جدی بگیره. بعدا متوجه شدم استاد کتابها (و بعدا وبلاگ و فیلمها) رو برای اهل تحقیق و پژوهش نمینویسن. برای کسایی مینویسن که دشمنیای با ایران قبل از اسلام دارن و هر حرفی رو که یه جوری علیه تاریخ اون زمان باشه رو ندید قبول میکنن.
شاید براتون جالب باشه که اون اوایل طرفدارای استاد بیشتر اهل حوزه بودن و تا چند سال بعد که نظریهشون رو بسط دادن و بطور ضمنی سلمان فارسی و فتح ایران و … رو هم منکر شدن حرفهاشون خیلی خارج از حوزه خریدار نداشت.
الان هم این حرفهای بیمایه رو کسایی میخرن که دعوای قومیتی دارن با ایران باستان وگرنه کسی که اهل انصاف باشه خیلی راحت میتونه بفهمه که طرف چه کلاّشیه.
دقیقا الان که شاگردای نزدیکش دارن سوتیاشو لو میدن معلوم شده که دور و ور این بابا کلا تو این سااها عمدتا پان عربها بودن. پان عربها هرچی بگین بازم براش کف میزنن. مگه میشه یه پان عرب اعتراف کنه این مردک مزخرف گفته. کلا جرقه ادعاهاش هم یه نویسنده اسپانیایی زده و حرفاش کپی حرفای اونه. اگناسیو صاحب کتاب انقلاب اسلامی در اروپا مدعی شده که هیچ عربی به اروپا حمله نکرده و مردم اروپا پس از آشنایی با اسلام خودشون مسلمون شدن و بعد توسط کلیسا نسل کشی شدن. جالب اینه که استدلالش اینه
نعل اسب در قرن شانزدهم کشف شده
دقت کنید اوج استدلالو. بدون نعل اسب حمله اعراب به اروپا امکان پذیر نبوده
پس اروپا اصلا توسط اعراب فتح نشده
واقعا وقتی دستخط اصلی اینقدر مضحکه رونوشتش دیگه چی می تونه باشه
خيولو جان، نمی دانم تا چه اندازه به پورپيرار باور داری.
می دانم که خيلی استان های ايران تا همين 20 سال پيش نه حمامی بود و صرفاً يک جاده ی سنگی وجود داشته ولی جمعيتی داشته مشاهيری داشته. برعکس مناطقی را می شناسم که آب انبار و حمام و مسجد هزار ساله دارد ولی تغييری در وضع کشاورزی به شهری به خود نداده و نقشی در تمدن نداشته. من اين شيوه ی استدلالی او را در پوريم شناسی قوی نمی دانم.
يا پست های او در مورد صدام را خوانده ايد که به کلی اعتماد را از دفاعياتش از بخت نصر و امويان بر می دارد؟
اگر صرفاً به خاطر دشمن دشمن من دوست من هست از او طرفداری می کنی که مخالفت محسوسی با شما ندارم.
نظرات ایشان(پورپیرا)کاملاً قابل تامل و متین است.چون از کودکی این سخنان تکراری را شنیده ایم تحمل سخن متفاوت نداریم
هيچ کدوم از نظرات پورپيرار از خودش نيست. همه را از کتاب هايی کپی کرده که اين همه از آن ها بد می گويد. اگر سری به کتاب های تاريخ بزنی می بينی که حتی دلقک بازی هايش را هم از مخالفانش گرفته.
پورپيرار به گفته ی خودش در واکنش به کتاب های اميرحسين خنجی شروع به نويسندگی کرده و به نظرم دقيقاً شيوه ی بی رحمانه و دروغين خنجی را در پيش گرفته.
او هم مانند خنجی کتاب های مخالفانش را می خواند تنها آن دسته از فرضياتی که نويسنده برای بی طرف نشان دادن خود مطرح کرده را به کتاب های خودش ملحق می کند و آن چنان بوق و کرنايی راه می اندازد که انگار بمب اتم کشف کرده و خواننده خواهد گفت چنين کاشفی بی شک محق هست هر چه می خواهد به رديه هاالصاق کند.
او هم مانند خنجی چشمانش را روی نقاط حساس تاريخ تعمداً می بندد.
اگر خواستی برايت اثبات می کنم.
اخه یکی نیست بگه بر فرض محال که یهود تاریخ ایران رو از 500 سال پیش ساخته .اولا چه لزومی داشت ساکنان ایران رو بکشه؟ دوما مگر عقل تمکان داره تمام تاریخ بشر که قبل ار 500 سال پیش با ما معامله داشتن و در باره ایران نوشتن رو جعل کرده باشن؟ از چین بگیرید تا یونان تاریخ نویس و جهان گرد این همه منابع زیاد در باره ابران قبل از 500 سال همهش الکیه؟عقل اینو قبول نمیکنه.
ريشه ی مستند پوريم او اشاره به يک متن از تورات هست که 75 هزار مغ در عهد اخشيروش به قتل رسيدند.
اولاً امروز 75 هزار آخوند وجود داره که اون زمان 75 هزار مغ فقط در شوش بوده باشه.
دوماً مغ چه ربطی به بوميان ايران داشته؟
سوماً پوريرار مادها را در محو تمدن بومی دست در دست قوم پارس می شناسد و مغ ها هم يک طايفه از قوم ماد بودند.
چهارماً خنده آورتر اين هست که بوميان ايران را در حمله به بابل دست در دست کوروش می بينيم به روايت تورات گوتی ها که هزار سال قبل از کوروش به مدت 400 سال از زاگرس فرود آمده و در بابل سلطنت کرده اند بسيار قبل از تشکيل دولت سامی در بابل و تقدير هم چنان رقم خورده که از هلاکت کوروش هم کسی نمی تواند شادی کند چون به دست ماساگوت ها انجام گرفت.
يه چيزم يادم رفت بگم اينه که من نقاشی های تاريخی زيادی دارم که نشون میده آثار تاريخی جديدی ساخته نشده هيچ حتی آثار تاريخی که قبلاً بوده هم از بين رفته.
به عنوان مثال آرامگاه حافظ و سعدی زمان کريم خان ساخته شده و از بين رفته. دروازه ی قرآن زمان عضدالدوله ی ديلمی ساخته شده و از بين رفته. آرامگاه شوش دانيال به شکل ديگری بوده.
همه در همين قرن اخير از بين رفته و علتش برای خود من هم ناشناخته هست.
اقوام ایران و اقوام سایر صد البته که بودندو میزیستند تمام حرف اینست که قومی به نام فارس و کروش و … نبوده
تازه سعید آقا یهود همانطورکه واسه فلسطین تاریخ ساخت و اونجارو به عنوان سرزمین موعود بنی اسرائیل به تمام جهانیان قالب کرد همانطور هم واسه ایران و مصر و عراق تاریخ ساخته
تو برو نمادهای اسرائیل رو نگاه کن اکثرا نمادهای مصر و بین النهرین هستن
شعار این قوم منحوس را هم که شنیدی که میگن از نیل تا فرات- از شیراز تا اورشلیم
بس خودت قضاوت کن که چرا یهود برایمان تاریخ ساخته
واقعا حرفهای اقای پورپیرار قابل تامل است. من همیشه از خودم میپرسیدم که اخر سیر منطقی ان تمدن ادعایی ما به وضع موجود منتهی نمی شود. چطور تمدن یونان بنبان مدرنیته امروز را گذاشته است پس تمدن کذائی ما منتج به چه چیز شده است.
به نظرم ما ايرانی ها عادت کرديم تاريخ را بازيچه ی خودمان قرار بديم. مطلق گرا باشيم و از هر چی بدمون مياد شير فاضلابو توی دهنش خالی کنيم و هيچ نقطه ی مثبتی توی دشمنمون نبينيم.
خيلی از افراد که از اسلام خوششون نمياد، هيچ نقطهی مثبتی توش نمی بينن و دقيقاً مثل پورپيرار هر چيز وابسته و حتی بی ربط به اسلام رو مساوی فقر، جهل و توحش قلمداد می کنند.
در عوض بعضی فکر می کنند بايد فرهنگ، تمدن، حکومت و مشاهير اسلامی رو هم مثل خود اسلام تقديس کنند و تموم فرهنگ های موازی با اسلام را انکار، مصادره يا تفسيق کنند.
چرا يک نفر نگفت که آخه گذشته به ما چه ربطی داره؟ به ما چه مربوطه که پدرانمون چه طرز تفکری داشتن و چجوری زندگی می کردن؟
نه ايران باستان اون قدر باشکوه هست که کسی بخواد در مقابلش احساس حقارت کنه و نه دين زرتشت اون قدر مدرنيزه هست که جای اسلامو بگيره.
اونايی که کانت و هگل خوندنم بايد مسافرکشی کنن چه برسه به کسانی که شفا و الحاوی می خونن.
الان شمال ايتاليا که از نسل واندال های وحشی غارنشين هستند که روم رو منقرض کردن جنوب ايتاليا رو که يا لاتين اصيل هستن و يا برده هايی از يونان و بابل و کارتاژ هستن حقير و دهاتی می دونن.
تفکر نقادانه در مورد تاريخ ايران از قديم وجود داشته. حتی همين غربی ها و يهودی ها ضمن تمجيد از تاريخ ايران بهش نيش هم می زنن و خود پورپيرار هم کتاباش کلکسيونی از فرضياتی هست که برای اولين بار همين افراد ارائه کردن و اون ازشون بد میگه.
پورپيرار راه فرار رو روی خودش نمی بنده ولی متأسفانه طرفدارانش فرضيات اونو مثل يک حقيقت باور می کنند و به نظرم بايد بين پورپيرار و طرفدارانش فرق گذاشت. اون با چند برگ کاغذ چيزی رو رد می کنه ولی طرفدارانش بدون هيچ استدلالی همه چيزو توهم می دونن.
شيوه ی نگارشش جوری هست که لايق همين انتقاد هم هست. اون از ما می خواد از نژادپرستی دست برداريم ولی از ما می خواد نژاد کس ديگری رو بپرستيم.
اون می خواد اسلامو اون قدر از دايره ی نقد دور کنه که هيچ تيری بهش نرسه ولی اون قدر که مسلمونا از اين طرز تفکر ضربه خوردن از يهود و مسيحی نخوردن.
يه نمونش طالبانه که تفکرات سيد جمال اسد آبادی رو ابزاری برای بيچارگی اسلام کرده. نمونه ی ديگرش علی شريعتی هست. اين جور افراد مثل يک شاعر هر چی به ذهنشون می رسه روی کاغذ ميارن بدون توجه به هزاران احمق نادان که دورشون حلقه زدن تا نظراتشونو چاشنی عقايد فاشيستی خودشون کنن.
ok
اولاً من در يونان باستان چيزی به جز قيل و قال نمی بينم. از نظر انسان امروز تمدن با راه آهن و برق شروع ميشه.
بنابراين در تمدن اسلامی و ايرانی هم نبايد چيز چندان قابل توجهی يافت.
ثانياَ روم شرقی و امپراتوری عثمانی در محل يونان متولد شدن ولی هيچ نقشی در تمدن بشری نداشتن.
بعد از محمدپاشا قريب به 100 در 100 کارکنان، سربازان و دولت عثمانی يونانی های مسلمان شده بودند و هيچ اغوزی در دولت يافت نمی شد.
ولی 400 سال سيطره ی عثمانی در شمال آفريقا، اروپای شرقی و خاورميانه مساوی با مرگ فکری اين سامان بود.
عثمانی ها تمدن ستيز نبودن. اتفاقاً خيلی هم علم و فرهنگ رو حمايت می کردن ولی ضربه ی جبران ناپذيری به تمدن و فرهنگ زدن و بسيار هم از هندوستان دوره ی تيموری عقب تر بودند که کتاب های تأليف آن دوران هنوز در دانشگاه های هند تدريس ميشه.
مگر بنیانهای فکری مدرنیته ریشه در افکار ونظریات فیلسوفان وریاضیدانانی امثال ارسطو افلاطون فیثاغورث اقلیدس وغیره ندارد؟تمدن ادعائی ما کدام متفکری شبیه یکی از متفکرین مزبور را به جهان عرضه کرده است؟
باور دارم بر آن چه بر تاريخمان رفته صلوات بفرستيم. تصور نکنيد قصد دارم ايران را به جای اروپا بنشانم. فقط میخواهم بگويم از اين که علوم کمی از گذشته رسيده نمیتوان گفت مردمی در اينجا زندگی نمیکردند بلکه میتوان گفت جمعيت شهری کم بوده يا مرتب مغلوب قومی جديد شديم. ما هم قصد نداريم از گذشته تقليد کنيم يا فخر بفروشيم.
بدون دانستن رياضياتی پيشرفته و مقاومت مصالح نمیتوان اين همه بنای بزرگ ساخت. امروز ميراث فرهنگی حتی در ترميم اين آثار درمانده هست.
زبان يونانی 2000 سال بیوقفه رايج بود الانم برای يک يونانی قابل فهم هست ولی خاورميانه گاهی هر 200 سال زبان و خط عوض کرده. نبود مترجم کافی يعنی خاک کردن گذشته. سريانیها و قبطیها از اعراب کم نداشتند ولی چرا ناصرخسرو و مولوی مقلد اعراب جاهليت هستند؟ عربی هم بعد از کتابسوزان و عالمکشانی که محمود به راه انداخت موقعيتش را از دست داد. با ورود سلاجقه و استخدام کاتبان خراسانی ظرف دو پادشاه کشور ما به يک کشور دریزبان مبدل شد حتی اعراب فارسیزبان شدن. کتابهای بابويهها(مثلاً شيخ صدوق) به زبان عربی هس ولی از سلاجقه به بعد اين خاندان، پارسی مینوشتن. پيشتر شاه ديلمی هم نتوانست دانشنامهی علايی ابنسينا را بخواند و اگر امير فارسیزبانی در ايران بود فردوسی کتابشا به محمود نمیداد.
زمان صفوی نيمی از مردم کوچنشين بودن. زمان اميرکبير جمعيت تهران 90 هزار نفر و توکيو 1 ميليون نفر بود. در انگليس از هر 7 نفر 5 نفر شهرنشين بود و آنقدر ذغال سنگ دود میشد که همه سرفه میکردند و لندن به دهان جهنم و دامنهی اتنا شبيه بود. در يونان، اسپارت که کشاورز بود يک نفر به بشريت عرضه نکرد ولی آتن که درياسالار بودن طبيعتاً زير بار فئوداليسم نمیرفتند امروزم پايتخت کشورها يک شهر بندری هست. اعراب هم با شورا حاکم انتخاب میکردند نه با فر ايزدی. جالب هست که اتوپيای ارسطو و افلاطون رد شورا بود. فلاسفهی اروپا مقلد ابنرشد هستن که ردپايی از سقراط، افلاطون و ارسطو ندارد. توماس آکويناس میگفت اين فرديست که همه چيز را باطل کرده و در يک نقاشی ابنرشد مقابلش زانو زده.
اروپامحوری را هم در نظر بگيريد. غلامحسين مصاحب با عکس گرفتن از کتاب های خيام در پاريس ثابت کرد که پاسکال صرفاً مترجم کتابهای خيام بوده. ابنسينا در قانون که مرجع دانشگاههای اروپا بوده پيوسته ارسطو و جالينوس را تمسخر کرده بگذاريد ويلدورانتها بنويسند ابنسينا وامدار ارسطو و جالينوس بوده. تمام علوم امروز بر پايهی جبر هست نه هندسه و اين واژه عربی هست. يا مثلاً الحيل بنوموسیخراسانی زمانی در دانشگاههای آلمان تدريس میشده و هزاران روش ساخت ابزار مکانيکی پيچيده داشته.
نظراتم به درازا کشيد. شخصاً کتابای قديمی را از پزشکی و فلسفه گرفته تا رياضی و نجوم خواندم همينطور تاريخهای جديدا. به نقشهی ژنی موميايیها و مردم فعلی کشورها هم آشنا هستم که فرضيات پورپيرار را تأييد نمی کند. در مورد هر کدام مسئلهای بود بفرماييد تا با جزئيات بيشتر توضيح دهم.
اتفاقا شما نظرات اقای پورپیرار را تائید کرده اید که هر چه یا هر کسی را که به دنیا می توانیم عرضه کنیم مربوط به بعد ازاسلام می باشد وهیچ کدام از اشخاص مزبور مربوط به دوران هخامنشی نیست .
اینطور که شما میگویید رومی ها، چینی ها، ترکان، مصریان و … نیز تاریخی نداشته اند چون متفکری از آنها بجای نمانده. البته در ایران باستان شخصیتهای متفکری بوده اند چون مانی و بزرگمهر و برزویه طبیب و زرتشت.
آرياجان من قصد انکار تاريخ را ندارم ولی واقعيت ها را در نظر بگيريد.
کشور ما به علت خاک زياد، از فئوداليسم پيروی می کرده، به خاطر کمبود آب هنوز هم از تشکيل شهرهای بزرگ با بدبينی استقبال می شود. در حالی که آتن و رم يک شهر بندری بودند. کشوری که پايتخت آن بندر باشد هرگز حاکميت متمرکزی ندارد. فره ی ايزدی در مغرب و حتی اعراب کم سابقه هست.
زبان کتابت زمان ماد بابلی بود، زمان هخامنشی عمدتاً ايلامی و بابلی، زمان سلوکی يونانی بود و زمان اشکانی يونانی و پارتی و زمان ساسانی سريانی و پارسی. ايرانيان برخلاف يونانيان به زبان های متعددی حرف می زدند. کتاب دينی به زبان بلخی بود و چندين خط رواج داشت و هزاران ملت در ايران زندگی می کردند. هر سلسله آثار سلسله های قبلی را محو می کرد در حالی که يونان فقط يک بار به دست روم فتح شد و تازه آن ها هم مروج فرهنگ يونانی بودند.
درست هست که هخامنشيان و يونانيان هر دو بر جهان متمدن آن روز تکيه زدند ولی هخامنشيان يک ملت مغلوب بودند وقتی ساسانيان هم قادر به فهم زبان هخامنشيان نبودند چطور می توان انتظار داشت اثری از اين امپراتوری مستعجل باقی مانده باشد. انتقال تمدن به کمک زبان هست.
البته من بی انصاف نيستم. داريوش راه، اداره ی پست، کاروانسرا احداث کرد که 400 سال بعد اگوستوس رومی از او ايده گرفت. همين طور کشاورزی اسپانيا هنوز هم بر پايه ی قنات هايی هست که مسلمانان ساخته اند و قنات قبل از اسلام منحصر در ايران بود. آسياب بادی و آبی هم برای ساليان سال تنها در ايران ساخته می شد و يا سيستم ساختمان سازی و استفاده از سرب مذاب به جای ملات که امکان می داد ارتفاع بنا بالاتر رود ولی بی هيچ تعارفی بايد گفت شرايط ايران آن روز در علوم معقول و منقول عقب مانده بود چون علم و زبان يک مسئله ی اشرافی بود و به علاوه ما هميشه ملت مغلوب بوديم و فرهنگمان به سرعتی تغيير کرده که مانع از تشکيل يک جمعيت با يک زبان که مخاطب کتاب های کذايی باشند بوده.
صاحب بن عباد به تنهايی در ری کتابخانه ای مشتمل بر يک مليون کتاب داشت که در يک جنايت فرهنگی از بين رفت. يونان کدام يک از اين حوادث را به خودش ديده؟ به علاوه آيا شمار تمام کتابهای يونانی به تنهايی به هزار تا می رسد؟
فراموش نکنيم که بعد از شکست چين از ابومسلم خراسانی مسلمانان با صنعت کاغذ ارزان قيمت آشنا شدند و پيش از آن اصولاً علم گران تر از آنی بود که منتشر شود.
ضمناً آشوربانی پال با آن همه توحش از علم پرور ترين شاهان بود و کتاب خانه ای مشتمل بر 30 هزار کتاب از او به دست آمده و من اصولاً ارتباطی ميان علم و تفاخر نمی بينم.
کما اين که اجداد يک بلخی و يک هراتی نيمی از مشاهير تمدن اسلامی را آفريدند ولی يک رعيت زاده ی ايرانی خودش را از او بالاتر می بيند و دوست دارد جای يک کره ای باشد که اجداد صحرانشين مغولش حشره می خوردند و امروز تبلت و شاسی بلند می سازند!!
آقا ، پور پیرار همچین حرفی نزده شما خودتون مغلطه می کنید شاید تمام جزئیات حرفهایش درست نباشه اما کلیات حرفهاش درسته کاملا هم درسته . ما ایرانی ها متاسففانه انقد دروغ رو تو ذاتمون نهادینه کرده اند که هیچ حرف حسابی رو قبول که هیچ حتی گوش نمی کنیم ملا حضه بفرمایید خود نگارنده اول از همه میگه اگه حوصله داشته باشید کتابهاشو بخونید پس نشون میده خودشون انقد هم که ادعای مطالعه ومنطق وتعقل میان اهل تفکر نیستن . چرا زود از کوره در میرید گیریم هیچ فارسی نباشه هیچ عربی نباشه هیچ ترکی نباشه همه ی ما آدم که هستیم نیستیم؟؟؟ همون هیتلری که دوست دیگه امون ازشون اسم بردن و بهشون استناد فرمودن آخر این منطق های ناسسونالیسم زده ی زشت و بیهوده بودن . پورپیرار میگه یه کتابی بیارید که توش یه کلمه از این کلمات گهربار کورش کبیر که در ودیوار خونه و مغازه و…را باهاش نقش زدین توش باشه . میگه چرا اینقدر از واقعیت میترسید که هیچ نقشی توی تاریخ فرهنگ جهانی نداشتید و غنی ترین وقوی ترین شعرهاتون که توی بوق و کرنا کردیدادب فارسی ادب فارسی همش تو سبک عراقیه پر از لغات عربیه .آره لغات فصیح و بلیغ یه عده مردم سوسمار خور . ببخشید گفتتم سوسمار خور اصلا یادم نبود تو چین و کره و ژاپن از موش و سوسک و مار تغذیه میکنن واسه اونا آخرکلاسه اصلا یادم نبود که توی اوپا و آمریکا گوشت خوک میخورن که فضولات خودشو میخوره و ما هرچی که این موش و سوسک خورها مخصوصا این دو مورد آخر بفرمایند چشم بسته قبول داریم . پورپیرار میگه آقای عبد الحسین زرین کوب چه منطفی قبول میکنه که یه عده آدم با داشتن مشروعیت سنتی میتونستن حاکم بشن شاه باشن اصلا این مشروعیت سنتی دیگه چه صیغه ایه میشه بفرمایید روی چه اصول عقلی و منطقی استواره . نکنه همون قانون جنگله که شیر ، شاه میشه ؟ جان خودت همون نیست ؟ لابد واسه همین بود که تو پرچم ایران آقا شیره کاراکتر اصلی بودن ؟آره؟ میگه آقای زرین کوب کجای دنیا تا حالا دیدین موفقیت اتفاقی باشه که یه عده آدم وحشی وگرسنه – که البته نمی دونم آقای زرین کوب با کدوم چسبی این دو تارو (آدم و وحشی ) کنارهم نگه داشتن – همینجوری فاتح ایران بشن فاتح مصر بشن تا اسپانیا هم برن؟ اون ها آدم نبودند شما تو ایران که آدم بودید عقل داشتید بالاخره سیاست سرتون میشد استراتژی 1200 ساله داشتید مثل اونها که حیوون نبودید گراز و کفتار و آقا شیره که نبودید ، آدم بودید عقل داشتید یه بمب اتمی یه چیزی درست میکردید شما که تا ثریا دنبال دانش رفته بودید بهرام گوگر داشتید این حیوون های بی عقل رو با یه دسییه ای تار و مار می کردید.میگه آقای زرین کوب ، آقای دکتر زرین کوب استاد مطلق ادبیات فاخر پارسی . توی زبون عرب ها (ببخشید تازی ها) بی سوادترینشون هم لغت آدم و وحشی رو باهم ترکیب نمیکنه . میگه آقا دکی میدونیید 3 هزار هزار هزار درهم ( 12 میلیون کیلوگرم نقره ) معادل چند هزار تریلیون دلاره امروز میشه که میفرمایید به روایتی فقط توی خزانه تیسفون انقد نقره بوده؟ میگه آقای دکتر علی شریعتی شمایید که به ملت ایران توهین می کنید وقتی که میخواید ریشه یابی بفرمایید چگونه یک ملت متمدن به مذهب یک قوم وحشسی گروید لابد می فرمایید ملت ایران وحشی تشریف دارنددیگه استاد .مگه نه؟ راستی دوستان اطلاع داشته باشند این کتاب آقای کورش کبیر به ویراست چنم رسیده ؟ اگه کسی از دوستان داره کتابو یه چهار شب هم بدین ما مطالعه کنیم فیض ببریم.
کلیات حرفاش همینه که من خلاصه عرض کردهم خدمتتون. شما احتمالا نوشتههای وبلاگشون رو نخوندید.
اسمتون رو گذاشتید «طرفدار منطق» ولی این یه طومار کامنت که گذاشتید یه سری حرفهای درهم و سردرگم اند که هر چی باشن منطقی نیستن.
کجا شما همه حرفاش رو زدید؟ اثبات دستکاری یهود در تخت جمشید در مستند تختگاه هیچ کس که بدبختهای پان ایرانیست فعلا سکوت کردن! کتیبه نویسی در بیستون جعلی بودن قبر کورش و نبود حتی نام کورش در منابع فارسی و عربی !!!! اینها رو کی گفتید؟ فقط گیر دادی به حافظ و … فکر میکنم مردم رو احمق فرض کردی ولی …
نه عزیزم. کسی که مردم رو احمق فرض کرده من نیستم، اونیه که شما صداش میکنید استاد.
اسم کوروش و داریوش رو توی منابع فارسی و عربی میخواهید ببینید یه نیم نگاه بندازید ببینید قبل از اسکندر کی توی ایران شاه بوده.
قبر کوروش و بیستون هم جعلی نیستن. باستانشناسا و زبانشناسهایی که استاد شما باید برای ده دقیقه ملاقاتشون از شیش ماه پیش وقت بگیره عمری صرف خوندن بیستون و تحلیل معماری پاسارگاد کردن. شما فقط پروندهی ثبت میراث جهانی این دو تا اثر توی یونسکو رو نگاه کن ببین به اسم چه کسایی رفرنس دادن و استاد در مقابل اونا چی به حساب میان.
«تختگاه هیچکس» هم «مستند» نیست و چیزی رو «اثبات» نمیکنه. دری وریهای بی سر و ته یه استاد قلابیه برای گمراه کردن کسایی که با تاریخ و باستانشناسی و تخت جمشید و این جور چیزا هیچ آشنایی ندارن و با یه فیلم سر هم بندی شده هر پرت و پلایی رو قبول میکنن. من معمولا به کسایی که تختگاه رو جدی گرفتن و خیلی الان فکر میکنن که یهود سرشون کلاه گذاشته و پای این نوشته هل من مبارز میخونن، توصیه میکنم که اول برن یه کتاب دم دستی درباره تخت جمشید بخونن بعد بیان.
اگه اهل مطالعه هستید کتاب تخت جمشید نوشته حسین سلطانزاده رو توصیه میکنم. حجمی هم نداره. فکر نمیکنم خوندنش یک ساعت بیشتر وقت بگیره.
آره آقای علی گنجه ای عزیز حرفهای من منطقی نیستند اما شما بر اساس یک سری اصول کاملا منطقی کلیه ی حرفهای پور پیرار رو خلاصه نویسی و صد البته به ضعم خودتون چکیده نویسی می فرمایید !!!!!!!!! که اگه یه چیکه ازشون روی هر عقل و ذهن سالمی بیافته………..بله، میشه ملت مسحور و مظلوم ایران.
حتي ايرانيان شيعه ي تندرو، كه به شدت با كوروش و تخت جمشيد و به طوركلي تاريخ ايران باستان مخالف هستند، و ايرانيان را بي تمدن مي دانند هم حرف هاي اين آقا رو قبول ندارن!
اين آقا داره كل تاريخ و مستندات رو رد مي كنه، مثلاً سلمان فارسي و خيانت او در زمان حمله ي اعراب به ايران غير قابل انكار هست
جالب اينجاست كه اين واقعه ي پوريم هيچ سند تاريخي نداره (تحقيق كنيد) و فقط در كتاب هاي يهوديان آمده، و حتي تاريخ شناسان خارجي هم رد كردند و پوريم را يك افسانه ي تاريخي خواندند فقط يكي دونفر اون هم به خاطر تعصبات مذهبي تأييد كردن
و اين آقا هـيچ سندي مبني بر اينكه يهودي ها تاريخ رو ساختن، نداره!
فقط گير داده به يه افسانه…
اصلاً خشايار شاه همسري به نام وشتي نداشته(كه ماجراي پوريم از اونجا شروع ميشه )
يه سخن از هيتلر بود كه مي گفت: براي اينكه قدرت داشته باشي، بايد دشمن داشته باشي، حتي اگه دشمن نداري دشمن بساز! ( تو اين مايه ها بود)
كار پورپيرار هم همينه..براي شهرت داره دشمن ميسازه ، ولي كور خونده، حقيقت كه با چهارتا
مغلطه و مزخرف از بين نميره
یا خودت نادانی یا مارو نادان فرض کردی! پورپیرار چیزهایی رو اثبات کرده که بی شک تحولی به وجودخواهد آورد
بی شک!
موافقم
مرحبا
نویسنده ی محترم اول اینکه شما نظریات پور پیرار را به درستی بیان نکرده اید. من تو مستند ایشون دیدم که می گویند حادثه ی پوریم در 2500 سال پیش بوده شما نوشته اید 500 سال پیش بعد اعراب 500 سال پیش به ایران نیامدند بلکه 1400 سال پیش. با اینکه پور پیرار را قبول ندارم ولی بسیاری از مستنداتش عالی است. مثلا اثبات اینکه تخت جمشید یک بنای نیمه کاره است بسیار مستند و جالب است. همچنین به خوبی اثبات کرده است پاسارگاد ساختگی است. اما اینکه حقیقت پنهان پشت این ماجراها چیست خدا می داند. اما شک نکنید که 90 درصد تاریخی که برای ما ساخته اند دروغ است. حقیقت بسیار پنهان مونده.
شما از کجا میدانید تاریخ ما ساختگی است؟ پورپیرار تحصیلات دانشگاهی ندارد. چگونه حرفهای این آدم ملاک حق از باطل میشود؟ میشود بگویید تخت جمشید و پاسارگاد کی ساخته شده اند؟ پورپیرار تخصص در دستکاری عکسهای باستانشناسی دارد.
حافظ یا سعدی مگه تحصیلات دانشگاهی داشتن؟؟؟؟؟؟
لطفااز سفسته پرهیز کنید وچشمهاتونو شسته و بدون تعصب به قضایا نگاه کنید
شما که یکباره از پوریم جلو افتادی و نود درصد رو ساختگی دونستی !چرا نگفتی اون ده درصدی رو که پذیرفتی کدوم بخش از تاریخه.
خاندان پوریم پیرا در شوش دانیال مقبره حضرت دانیال را در ایام پوریم تزیین میکردند (نقل از تقویم کنیسه)
کسی که خود را عضو گروه تحریر الاحواز می داند ، گروهی که حسین رکبعلی زاده شخصی که سینما رکس آبادان را به آتش کشید هم عضو آن گروه بود بنظرتان آمده با ما از حقیقت بگه پس چراسازمان میراث فرهنگی با آن همه سند و با آن همه دکتر فیلم و کتب او را رد کرده و تایید نکرده ، اغلب کسانی که از پور پیرا دفاع می کنند حتی یک دلیل تاریخی مورد تایید ندارند و تمام ادله آنها همان مستند مسخره است و مراجرای پوریم که خود صیونسیت ها آنرا درست کرده اند از روی چند تا عکس نا مفهوم که نمیشه قضاوت با شک و تردید رو باور کرد
ناصر پورپیرار ,ناصر بناکننده یا عبدالناصر بنی کنعان (۱۳۱۹ اهواز) نویسنده عرب ایرانی، عضو حزب توده پیش از انقلاب اسلامی، = از یک توده ایی که انقلاب اسلامی نویسنده اش کرده بیشتر از این انتظاری نیست او خود از جانب صهیون و اهریمن آمده داستان پیچیده تر از این حرفاست…
می گوید کوروش یهودی است چون یهودی ها او را بزرگ کردند کجا یهودی او را بزرگ کردند انها در هالیوود که دست یهودیان است یک فیلم برای کورش نساختند اتفاقا تعداد زیادی فیلم بر ضد خشایار و هخامنشیان ساختند حتی اگر فیلمی هم بسازند برای منفعت شان است .همین یهودی از این ور منشور کورش را بعد 100سال اوردند چرا تا حالا نیاوردند. یهودی ها از یک طرف منشور کورش می کنند و توسط پان ایرانیست ها که ادم خوشان است کورش را حلوا حلوا می کننداز یک طرف دیگر توسط برخی ها مثل پان عرب ها و پان ترک ها و برخی شبکه ها که ادم های خودشان هستند به کورش فحاشی می کنندعلت کارشان این است تا ریشه ایران و اسلام رابزنند چون تنها کشوری جلوی یهودی ها ایستاده است ایران است و با یهودی ها می جنگدهدف یهودی ها از این کار زدن ریشه اسلام ایران سرسخت ترین دشمن خود است راهکارشان این است به وسیله پان ایرانیست ها کورش را روبروی اسلام قرار دهد و توسط بقیه پان ها به کورش فحاشی کنند که بگویند شما ایرانی ها تمدن ندارید.اگر کوروش یهودی ها را نجات داد یهودی می شود پس حتما با این استدلال :
پیامبر در فتح مکه کفار را از خطر کشته شدن توسط مسلمانان نجات داد پس ناعو باله پیامبر … می شود . حضرت نوح پسرش کافر بود ناعوذ باله حضرت نوح … بود. حضرت لوط همسرش مهجنس باز بود ناعوذ باله حضرت نوح … بودو… ما علم مان از افرادی مثل علامه طباطبایی بیشتر نیست که کورش را ذو القرنین خواندند علامه طباطبایی یکی از بزرگترین مفسران قران بود چطور پورپیرار نظر عکس علامه طباطبایی می دهد نکنه ایشاه مفسر قران شدند ایشان چطورمفسر قران هستند در صورتی که یک عالم 70 80 سال عمرش را صرف قران می کند ایشون با اینکه نه تحصیلات حوزوی دارند نه طلبه هستند تا برسد مرجع تقلید وعلامه که ایشان در مورد تفسیر قران نظر می دهد بعد ایشون در هر زمینه ای که حتی تخصصشان نیست مثل ادبیات سیاست تاریخ و… اظهار نظرهای وارونه ای می کنند نکنه ایشان پیامبر شدند چون ایشان در هر زمینه ای خودشان علامه دهر می داند از سیاست وتاریخ و ادبیات و تفسیرقران و… گرفته بدتر از ان اظهار نظرهای عجیب و غریبی می کند . من با بعضی حرف های ایشان موافقم اما به ایشان توصیه می کنم در مود هر زمینه ای که تخصص ایشان نیست اظهار نظر نکنند مخصوصا تفسیر قران و ادبیات و … که تخصص ایشان نیست.
در این که دین ایرانیان (زرتشتی) تحریف شده است هیچ شکی نیست در ایه 17 سوره حج به 4 دین مهم مسیحی یهودی زرتشتی اسلام اشاره می کند که مسیحیت و یودیت و زردتشتی به طور کل تحریف شدند که هر سه انها را یهودی ها تحریف کردند ( در مورد دین زرتشتی باید بگویم که زمان خشایار شا یهودی ها به وسیله استر زن خشایار به دربار نفوذ کردند و پوریم را رقم زدند و بعد قدرت ایرانی ها بعد خشایار شا دست یهودی ها افتاد و یهودی ها دین زرتشتی را ان زمان تحریف کردند ) البته یهودی ها تاحدودی اسلام را تحریف کردند هین که اسلام به ده ها شاخه مختلف تقسیم شد همین گواه بر تحریف است که نقش یهود از صدر اسلام از سقیفه گرفته تا سلفی و وهابیت و بهاییت و… که همه کار یهودیان بود که خدا در قران انقدر نام یهودی ها را برده که حتی نام پیامبر را از انها در قران اورده است علتش این است که یهودی ها بسیار خطرناک هستند.
پور پیرار می گوید سلسله ساسانیان وجودنداشته است اما در سوره روم به جنگ ایران و روم اشاره شد . می گوید دین زردتشتی را رضا شاه اورد در صورتی که در ایه 17 سوره حج به دین ایرانیان مجوس ( زرتشتی) اشاره شده است.می گوید ایرانیان دین نداشتند چطور دین نداشتند به راحتی اسلام را گرفتند البته بدون زور شمشیر گرفتند اگر با زور شمشیر گرفته بودند زبان ایرانی ها مثل مصری ها شامی ها مردم شمال افریقا عربی می شد(خودتان بهتر می دانید خدا 124 هزار پیامبر را فرستاد تا چهارچوب اولیه دین و زندگی کردن را برای انسانها بیاموزند بعد اسلام کامل ترین دین خد را فرستاد به نوعی ادیان دیگر پیش مقدمه اسلام بودند چطور ایرانی ها بدون هیچ پیش مقدمه اسلام را به راحتی و بدون زور شمشیر گرفتند!خوب مشخص است دین قبلی ایرانیان شباهت زیادی به دین اسلام داشته است چرا اعارب به راحتی اسلام را نگرفتند . می گوید ایرانی ها قبل اسلام تمدن نداشتند در صورتی که بیشتر دانشمندان و عالمان اسلام از ایران بودند زمانی اسلام قدرت علمی اول دنیا بودبیشتر دانشمندان اسلام ایرانی بودند مثل ابن سیناو جابربن حیان و قطب الدین شیرازی و فارابی و زکزیای رازی و خوارزمی و ملاصدراو… عالم های بزرگی مثل شیخ صدوق و شیخ طوسی و شیخ کلینی ( این 3 نفر کتاب اربعه که مهمترین اثر شیعیان است را گرد اوری کردند) ویا مسلم و بخاری (مهمترین اثر فقهی اهل سنت صحیح مسلم و صحیح بخاری ) و…است در صورتی مصر با ان تمدن چه دانشمندان و علمایی به اسلام تقدیم کرد می شود نام ببرید ؟ (البته تعدادی را بنده نام بردم اماتعدادشان بسیار بیشتر است از هر 10 دانشمند اسلام 6یا 7 تای ان ایرانی بودنداگر ایرانی ها قبل اسلام علم نداشتند انقدر عالم و دانشمند نمی دادند حتی قواعد زبان عربی را ایرانیان نوشتند.)
پور پیرار می گوید ان زمان 100تا شاعر بودند الان چند هزار تا .ایا 500سال اخیر شاعری در حد حافظ سعدی مولانا فردوسی نظامی عطار خیام و… توانسته ایم بدهیم مشخص است ان زمان مثل الان چاپخانه نبود که به را حتی اثارشان را تکثیر کنند به همین خاطر تعداد زیادی از شعرهای شعرا ممکن است ازبین رفته باشد .
در جواب مهدی
من خودم فارس نیستم ولی بپذیریم در فارسی شعرای خیلی قویتری هستند . فضولی و نسیمی و نوایی به فارسی هم شعر گفتند که کسی از اثار انها به علت پایین بود سطح اثارشان نام نمی برد انها حتی به عطار و خیام و… هم نمی رسند تا برسد به سعدی و حافظ و …اما با این حرفت که گفتی اثرات حافظ خوب ترجمه نمی شوند موافقم در ضمن حافظ اثارش از اثار مولانا و سعدی و… قویتر است .
اما شما گفتی اثار ادبیات فارسی در حد جهانی نیست در اخرین انتخاب 100 کتاب ادبی تاریخ بوستان سعدی سیزدهم و مثنوی معنوی چهاردهم شدند و خیلی از اثار فارسی هم ترجمه نشدند.
خواهشمندم دوستانی که ا طلاعات جامع دارند در مورد خانواده های پوریم پیرا توضیح بیشتری ارایه کنند
سلام خدمت همه دوستان حضور محترمه همه با عرض کنم که اولا کسی که میاد چیزی رو نقد کنه مثلا قاضی باید مستدلات دو طرف رو به طور دقیق بدون جانب گرایی و تعصب و سلیقهبررسی کنه بعد حکم کنه
در ابتدا باید عرض کنم که دوستانی که از دوره تاریخیه قبل از اسلام در ایران حرف میزنند همگی به جانب گرایی بی دلیل نسبت به چیزی که وجودش مشخص نیست و در هاله ای از ابهام قرار داره پرداختند فرضا اینها وجود داشتند و 2500سال پیش به این سرزمین اومدن سوالی که پیش میاد اینه پس ایران فقط محدود به 2500 سال قبل میشه قبلش هیچ بر هیچ اصلا بیبون بوده لابد دوستان عزیز امروزه دسیسه های یهود داره برملامیشه و صهنونصم جهانی در 150 سال اخیر تاریخ نویسی کرده قبل از این مهاجرین که به ایران بیان 10000سال تمدن داشتیم برید نحقیق کنید تمدن شهر سوخته و جیرفت و غیره که هزاران سال ماقبل این تاریخ جعلی هست وجود داشتند و شواهد و قراینش موجوده و انجمن صهنونیصم برای رسمی جلوه دادن خودشون و مظلوم نمایی برای آماده سازی اذهان اومدن در دوره پهلویی بخصوص و قبل از اون برای ما تریخ نوشتن آریایی هاهم فرضا وجود دارند ایتها اصلا ایرانی نیستن یه عده مهاجر هستن که سرزمین ما رو اشغال کردن و تارخ سازی مردن و ایرانیان اصیل و متمدن وتاریخ کهنشون رو با همدستی یهود ازبین بردن به هر حال
باید بگم که نظر دوستانی که انصاف داشتند و گفته بودند که ایرانی بود شرط هست و ایران عزیز ترکیب اقوام نجیب و با اصالتی مانند ترک وکردو عرب و بلوچ وفارس وغیره هس و نه نژاد خاصی که بعضی نژاد پرستان افراطی دارن با استفاده ازاین پدیده ضد بشری که باز هم ساخته و پرداخته متفکران پشت پرده صهیونیصم و کابالا و فراماسونرها هست دارن وطن رو با تفرقه از بین میبرن و اختلاف به وجود می یارند دوستان عزیزم چشکتون رو باز کنید
یک مثل بزنم متوجه بشیداینها مانند کسی هستند که میان یک خانواده اختلاف انداختند وتوطه کردن و با جانب داری از طرفی بر ضد طرف دیگر قصد دارن این خانواده رو ازبین ببرن خداوکیلی انصاف بدید خودتون قضاوت کنید
از اینکه وقتتون رو به من دادید ممنونم
ما ایرانیان افرادی رو بزرگ کردیم که متجاوز بودند و به اسم حقوق بشر به کشورهای دیگر تاختن و …. و افراد بزرگی همانند امیرکبیر ، حکیم ابن سینا ، دکتر مصدق ، پرفسور حسابی ، را فراموش کردیم
ما تاریخ خود را از زبان دیگران شنیدیم و آنها ما رو به سمتی بردند که میخواستند .
متاسفانه ما خودمان تحقیق نکردیم . ما هم از خودشناسی میترسیم و هم از تاریخشناسی خودمان و هم از خداشناسی .
ما قصه گویان خود را تاریخ نگار خواندیم .
هیچگاه جرات شنیدن حرفهای مخالف رو نداشتیم و نداریم .
مثال : خیلی خنده داره : در هر مورد شناختی بالا ، از منابعی استفاده میکنیم که ما رو تائید کند و منابع مخالفان رو با دید انحرافی مطالعه میکنیم . و خود جرات تحقیق و عادلانه فکر کردن رو نداریم .
(همانگونه که اندیشمندان ما افتخا آفرینند شاهان و بزرگ مردان کشوری ما هم افتخا آفرینند.)
پس از پذیرش اسلام در ایران کسانی که به دین تازه دلبستگی پیدا کردن یا سودشون در تقویت دین نو بود. از ترس اینکه مبادا ایرانیان روزی به این بیاندیشن که در قبال پذیرش دین نو واز دست دادن آن بزرگی و فر و جاه گذشته چه چیزی بدست آوردیم نخست ارزشهای دوران گذشته رو زیر سوال بردن و چون ما واکنشی نشون ندادیم کار رو بجایی رسوندن که گذشته تابناک ما را از اساس دروغین نشون بدن. چون اینگونه دیگه ایرانیان خودشون رو بی ریشه و وابسته به زورمندان نو میدونن و از متجاوزان سپاسگزار خواهند شد، که به اونا ماهیت دادن. جای بسی شگفتی و شوربختی است که در کشور ما اگه کسی بگه فلان عرب در هزار و اندی سال پیش در فلان واقعه بوده یا نبوده یافلان سخن رو گفته یا نگفته فورا زندانی و از هستی ساقط میشه! کسانی اینچنین آزادند تا اساس تاریخ و گذشته و ماهیت ما رو با بیشرمی هدف گرفته و منکر تاریخ مستند وافتخارات انکار ناپذیر نیاکان ما میشن. هم میهن گرامی همانگونه که مولوی، امیر کبیر و ابن سینا و دیگه اندیشمندان ما افتخار آفرین بودن کوروش و داریوش و انوشیروان نیز افتخارات بیشتری رو برای ما آفریدن اما میدونی چرا دشمن و دوستان دشمن نما با افتخارات شاهان ما مخالفن ؟ چون مولوی و ابن سینا رو میتونن از ما بدزدن و از خودشون اعلام کنن همانگونه که کردند ! اما شاهان ما رو نمیتونن به نام خودشون بدزدن . پس اینان شاهان و بزرگان کشوری رو منکر و اندیشمندان ما رو میدزدن. واین دامی ناجوانمردانه است که شوربختانه به دلیل ظاهر انسانی برخی از هم میهنان دلسوز ما هم در این دام گرفتار میشن.
موافقم .امیدوارم ما مردم ایران یه روزی بتونیم با فکر باز و آزاد و بدون تعصب دلیل عقب ماندگی و خودخواهی و افسانه پرستی خودمون رو بشکافیم واقعیات رو هر چقدر که تلخ هم باشن فدای رویا پرستی و توهمات نژاد پرستانه تاریخ نکنیم.
زنده باد اندیشه آزاد.
پس از صدور شناسنامه در ایران پوریم پیراها کنیسه را تزیین میکردند نام خانوادگی پوریم پیرا را برگزیدند اما عوام مردم انها را پور پیرا میخواندند .پورریم پیراها درشرایط حاد سال 1320 اکثرا تغییر نام دادند ومجددا درحدود سالهای 1350تا 1352 با ایمن شدن شرایط همان نام خانوادگی را بر گزیدند مهمترین کار ایشان آذین بستن کنیسه در جشن پوریم بود.
لا به لاي كامنت ها ميديدم كه دوستان اين گفته آقاي پورپيرار رو تكرار ميكنند:”چرا آواري از تخت جمشيد نيست ؟”
دوستان آوار تخت جمشيد آز همون ابتدا وجود داشته و دارد . تخت جمشيد برخلاف گفته پورپيرار بنايي سنگي نيست ! بلكه بنايي ست خشتي با سازه سنگي . يعني ديوارها خشتي بوده اما ستون ها كه بار سقف رو تحمل ميكردند سنگي بوده اند و سقف هم كه چوبي بوده است . اگه به عكسهاي كتاب هاي اشميت و تيليا كه مربوطند به قبل از حفاري تخت جمشيد نگاه كنيد ( جناب پورپيرار اين عكسها رو در تختگاه هيچكس نشون داده ) خواهي ديد كه آوار تخت جمشيد در محوطه موجود و ديوارها از زير آوار بيرون كشيده شده اند . كارگران با بيل مشغول بيرون كشيدن بنا از زير آوارند . البته بايد قيد شود كه ستون هاي خزانه و كاخها چوبي بوده اند اما ستونهاي تالار آپادانا و صدستون سنگي اند .
بنده در آينده بخش هاي ديگري از دفاعياتم رو تيكه تيكه كامنت مي كنم .
با تشكر
مهندس الان که قرن21 سازه ای واسه پوشاندن سقف محوطه ای به اون بزرگی وجود نداره،فاصله بین ستونهای تخت جمشید حداقل50متره! اون زمان با چی سقفشو پوشونده بودن؟
دوست گرامی اگه یه جستجوی کوتاه تو اینترنت میکردی پاسخ این پرسش و پرسشهای دیگه در این باره رو با ریزه کاری های آن پیدا می کردی.
دوست عزيز . تالار آپاداناي تخت جمشيد فاصله ستونهاش محور به محور 9.6 متره يعني كمتر از 10 متر . نمونه تيرهاي حمال سقف تالار آپاداناي شوش كه تالار آپاداناي تخت جمشيد از اون الگوبرداري شده ، تو موزه لوور پاريس موجوده . يه سرچ اينترنتي مشكلتونو حل ميكنه.
مرسي
چگونه ميتوان مرد در حالي كه هيچكس زنده بودن شما را نميداند؟!
دوستان،همه از علم حرف ميزنيد اما علمي عمل نميكنيد .
بنده فارغ التحصيل رشته معماري هستم.ميتونم ادعا كنم از معماري تا حدودي سر در ميارم.
دوستان،آقاي پورپيرار نه دانشمنده ، نه پيغمبره و نه مصلح آخرالزمان!اون هرچي كه هست اين سه تا رو نيست!
من فارغ التحصيل دانشگاه تبريز هستم و به اندازه كافي در جريان درگيري پان ها هستم.اما من ميخوام از منظر معماري تختگاه هيچكس رو نقد كنم:
دوستان،تخت جمشيد يك بناي ناتمامه مث تمام بناهاي عصر باستان و معاصر نظير : معبد عظيم كارنك در مصر(عظيمترين معمبد جهان)-آكروپليس در آتن و … و كليساي ساگرافميليا در شهر بارسلون ( نماد شهر بارسلون كه از حدود يك قرن پيش ساختش شروع شده و هنوز تمام نشده اما نماد شهر بارسلونه و سالانه ميليون ها توريست ازش ديدن ميكنند )!
اين سه بناي بزرگ و مشهور باستان و معاصر تنها بخشي از بناهاي مشهور جهان باستان و معاصر هستند كه ناتمامند اما در زمان خودشون مورد استفاده بودن!مث امروز كه بسياري از بناهاي معاصر مث دانشگاه ها ، بيمارستان ها ، ورزشگاه ها و حتي آپارتمان ها بصورت مرحله اي ساخته ميشوند و همزمان مورد استفاده اند .
در عصر باستان ساخت يك بنا گاها بيش از يك يا دو قرن طول ميكشيد . تخت جمشيد 190سال درحال ساخت بوده ، كليساي سن پيتر رم حدود 1000سال مرتبا ساخته ، بازسازي و گاها تخريب و دوباره ساخته ميشده است اما همواره مورد استفاده بوده چرا كه اين بنا نماد مسيحيت كاتوليك بوده و در واتيكان(مقر پاپ) قرار داشته است .
در بناهاي عصر باستان اين كه ساختماني ناتمام باشد عمريست عادي اما اين موضوع براي مردم عادي شايد ناشناخته باشد . به خاطر همين پورپيرار از اين عدم آگاهي سواستفاده نموده است . جالب اين جاست كه همه تصور ميكنند مساله ناتمام بودن تخت جمشيد كشف آقاي پورپيرار است اما اين مساله از همان ابتداي حفاري اين مجموعه توسط اريك اف اشميت (نماينده دانشگاه شيكاگو) در 4كتاب و توسط آن بريت تيليا گزارش شده است و پورپيرار از عكس كتابهاي اين دو نويسنده در تخت گاه هيچ كس استفاده كرده است .
تخت جمشيد نسبت به معمبد عظيم كارنك و آكروپليس كاملتر است و بنده مي توانم بگويم بيش از 90درصد مجموعه ساخته شده است . به جز دروازه ناتمام ( ورودي تالار صدستون) ساير قسمتها در مرحله تزيينات و نازك كاري ( آخرين مرحله ساخت ) بودند كه مورد حريق واقع شده اند .
دوستان بخشي از ناتمامي هاي كتيبه ها و يا نقش ها عمديست . چرا كه هر شاه ، آثار مربوط به شاه پيشين را ناتمام رها ميكرده و آثار خود را آغاز مي كرده است . و اين در تمامي آثار باستان عمري كاملا عاديست . هر چه عمر سلطنت پادشاه بيشتر باشد آثارش كاملتر و هر چه كمتر آثارش ناقصتر است .
بنده پاسخ تمامي سوالات آقاي پورپيرار در فيلم تختگاه هيچكس را بيش از 5 سال است كه تهيه كرده ام ( از سال 87 ) اما به دليل مشغله درسي و كاري موفق به جمعبندي و تبديل كردن آن به كتاب نشده ام . البته تنها بودن در انجام اين كار نيز دليل ديگري در غافل شدن بنده است . با اين حال سعي ميكنم زودتر آن را بصورت كتاب منتشر كنم . شايد مساله تختگاه هيچكس براي دوستان حل شود ، ساير مسائل نيز روشن شود . ضمنا بنده هر زمان و هركجا اگر جناب پورپيرار مايل باشند حاضر به مناظره با ايشان در مورد تختگاه هيچكس هستم . شماره بنده : 09126179277
با تشكر
و این رو اضافه کنم ، دوستان کامنتهایی از روی تعصب گذاشتند ف یکی نوشته حافظ پرفروشترین کتاب در خارج بوده!!!! خداوکیلی کمی فکر کنید بعد رف بزنید ،دیوان حافظ عیبی که دارد این است که به خوبی به زبانهای دیگر ترجمه نمیشود ، مولوی چرا ،
در ترکی هم یونس امره و فضولی و نوایی و نسیمی و … هستند که احتمالا جعلی دانسته شوند ف البته درباره حافظ و …. هنوز حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد
مهم مسائلی است که اثبات شده مانند تخت جمشید و بیستون
برای رسیدن به تفکری جدید بیایید تعصبات رو از خود دور کنیم
من نقد تخت گاه هیچ کس رو خوندم واقعا عاجزانه بود! از جانب پان ایرانیست!
فکر میکنم همینکه انقدر فحش و توهین آمیز درباره پورپیرار سخن گفته میشود به جای جواب منطقی ( که این هم اینگونه توجیه میکنید که کسی سطح خود را پایین نمی اورد!!!!!! که چیزی جز شگرد برای فرار نیست، چرا که در انجمن حمایت از پاسارگاد علنا گفته شده بود برای تخت گاه هیچ کس یک مستند قدرتمند میسازیم !) موضوعاتی را اثبات میکند!
کافیست ویکیپدیای پورپیرار را بخوانید ببینید این ویکیپدیای خنده دار فارسی چقدر بچه گانه توهین می کنند!
من بادقت مطالبتان رو خوندم ، و تقریبا دو ماه است که مستندهای پورپیرار رو دیده ام ، ولی باید بگم این متن شما کلا در حاشیه بود ، وقتی کاملا اثبات شده که تخت جمشید دستکاری یهود وجود داشته ف یا کتیبه بیستون جعلی است ، شما فقط چسبیدید به حافظ!!!!!!! این یعنی دنبال سوراخ موش هستید
من ترک هستم و میدانم پورپیرار تاریخ ترکها رو از جمله کتیبه اورخون و ده ده قورقود و محمود کاشغری و … رو هم نقد کرده و جعلی دانسته ولی دنبال تعصبات نیستم دنبال حرف جدیدم
مستند طوفان نوح پورپیرار فوق العاده بود
قسمتهایی از تخت گاه هیچ کس و مجعولات مجلل رو دیدم واقعا جالب بود
من ترجیح میدهم به جای نشستن سر صحبت پان ایرانیست!!! و پان ترک که نهایت هدفشان خاک است!!! و برتری! پای صحبتهایی بنشینم که دنبال اهداف دیگری است …
حرفهای پان ایرانیستها و پان ترکها رو نشنیده بگیر. امثال پورپیرار برای این که نظرشون رو مطرح کنن نیاز به جنجال دارن و عمدا طوری رفتار میکنن که وسط دعوای یه عده متعصب بیفتن و توی دعوا اسمشون سر زبونها بیفته. وگرنه اگه پورپیرار حرفش رو توی محافل علمی و به زبون علم مطرح کرده بود هیچوقت شانسی داشت که شما فیلمش رو ببینی؟
قدیما که دعواهای قومی اندازه الان داغ نبود هم پورپیرار خودش رو وسط معرکهی مذهبیها با باستانگراها انداخته بود.
در مورد تخت جمشید و کتیبهی بیستون اصلا اینطور نیست که شما میفرمایید. برعکس، تمام منابع معتبر باستانشناسی و تاریخ به اصالتشون تاکید دارن. تاریخ و باستانشناسی هم علم اند. حساب و کتاب دارند. حالا این که بعضیها از هر چیز که خوششون نیومد میگن این توطئهی یهوده بحث دیگهایه. حافظ رو هم از این نظر مثال زدم که خوانندهای که با «استاد» آشنایی نداره بدونه از نظر ایشون عمق توطئهی یهود تا کجاست.
حالا حتما دارید یه صحنههایی از «مستند» آقای پورپیرار رو که به نظرتون خیلی صحیح اومده به یاد میآرید و با خودتون میگید که با همچین برهانهای قاطعی چطور علی گنجهای میگه که پورپیرار داره غلط میگه؟
من خدمت دوستانی که اون فیلم سرهمبندیشده رو جدی میگیرن یه تذکری میدم و معمولا هم از تذکر من دلخور میشن. خدمت شما هم جسارت نباشه اما اگه ایرادهای واضحی که اون فیلم داره رو نمیبینید به خاطر اینه که از یه طرف هیچ آشنایی قبلی با تخت جمشید ندارید و از طرف دیگه مبانی باستانشناسی و الفبای حفاری باستانی رو نمیدونید. پورپیرار هم فیلم رو دقیقا برای همچین مخاطبی ساخته.
من معمولا به دوستان توصیه میکنم یه کتاب مختصر درباره آشنایی با تخت جمشید بخونن و مخصوصا به مراحل تکمیل تخت جمشید توجه کنن و بعد دوباره فیلم رو ببینن. خیلی از سوالاتشون خود به خود مرتفع میشه.
ناصر پورپیرار واقعا دانشمند بزرگی هستش و توهین به ایشون نشون از ضعف فرهنگ ماست
روزی که پیامبرها به اقوام جاهل خود حرف از حقیقت زدن اونها بهشون خندیدن و مورد تمسخر قرار دادن الان تاریخ داره تکرار میشه چرا که پورپیرار تمامی مستنداتش با حرف نبوده بلکه بهمون تو فیلم نشون داده که تمامی اونها رو میتوان از نزدیک هم رفت و دید پس الکی خودتون رو بت پرست هخامنشیان نکنید که یهودیان از دور به حالمون بخندن که واسه ایرانیان تاریخی ساختیم که خودشون ازش دارن تعصبی محافظت میکنن واقعا ما ایرانیان فقر علمی و فرهنگی داریم
به باور من پورپیرار اجیر شده زورمدارانیه که تمدن درخشان ایران پیش از اسلام رو خطری برای اسلام میدونن. و چون نمیتونن به صراحت اینو بگن. تلاش کردن آدمی چون پورپیرار رو که اخراجی از حزب توده بوده و مانند دیگه آدمای سرخورده سیاسی و ایده الوژی آماده پذیرش هرپیشنهادی از سوی قدرت و ثروت بوده رو اجیر وبکارگرفته و امکانات و آزادی بسیاری در اختیارش گذاشتن. ایشون هم با فراغ بال به صدور نظریه هایی پرداخته که به علت غیر قابل پذیرش بودن کارفرماهایش نیز خودشون رو از همه پنهان کردن.شاید اگه سخنانش باور پذیر بود ایشون اکنون یکی از رجال مهم کشور هم اعلام میشد.اما نتیجه این شد که تنها کسانی که پارسی ستیز هستن مانند مذهبیون افراطی و پان ترکیستها و پان عربها با اینکه میدونن سخنان ایشون سرشار از بیهوده گوییه اما از اونا بهره برداری میکنن . این سخنان بی اساس هرچند که دل آزارند اما در دراز مدت یاوه و بی نتیجه بودن اونا آشکار شده همونطور که می بینیم خریداران این نوشته ها و گفته ها روز به روز کمتر و کمتر میشن . وپس از چندی اثری هم از این سخنان برجای نمیمونه.و تنها میهن پرستان ایرانی ( فارس و غیر فارس ، مسلمان و غیر مسلمان)رو یه مدت دل آزرده میکنه که چرا باید در کشور خودشون شاهد چنین دسیسه های ناجوانمردانه توسط زورمداران برای پیبشبر اهداف سیاسی شون باشن!
باعث تعجب است که ایشان پس از اسلام آوردن پدر بزرگشان این همه اهانت به آیین اجداد خود میکند اینها از پوریم پیراها بودند بنا به شرایط روز سه بار تغییر نام داده اند کسانی که آ نروزها در جشن پوریم کنیسه را تزیین میکردند امروز چرا چنین برخوردی دارد؟
سلام خسته نباشی خورشیدهمیشه زیر ابرنمی ماند
اتفاقا من فکر میکنم اساتید باید جواب این آقا رو بدن .پور پیرار خیلی هم هدفمند این کارو در خدمت قوم یهود داره انجام میده(برخلاف ادعاش که یهود ستیزی هست!) و جواب ندادن به ادعاهای دروغش در اینده بین بچه های ایرانی که مورد تاریخ از ما هم بی اطلاع تر هستن خودش رو نشون میده مخصوصا که قوم یهود اصرار داره بگه تارخی برای ملت های متمدن وجود نداره و خیلی از آثار دزدیده شده ایرانی سر از اسرائیل در میاره و ادعا میکنن در حفاری های اونجا بدست اومده و مربوط به یهودی هاست! کاری که با فلسطینی ها هم انجام میدن
روش فحاشی این اقا هم نشون میده که میخواد کسی برای جواب دادن بهش نزدیک نشه (نشنیدین میگن دروغ رو اینقدر بزرگ بگو که باور کنن!!)
این که یه نفر فردوسی سعدی حافظ مولانا جامی عطار و خوارزمی ،ابن سینا ،خواجه نصیر الدین طوسی،غیاث الدین کاشانی … این همه ادیب و شاعر و نویسنده و دانشمند و ریاضی دان و با اون حجم از کارهای علمی و ادبی رو انکار میکنه و حتی زبان فارسی رواختراعی یهودی ها میدونه نشنون میده چی پشت افکارشه. این یه جور نابغه جلوه دادن یهودی ها نیس؟؟
تصور کنین تمام کسانی که مثنوی مولوی وسیله شناختشون از ایران بوده بشنون یه عده تو ایران هستن که ادعا دارن این کتاب رو یهودی ها درست کردن و به اصطلاح مریدان این آقا ، ما اونا رو سانسور میکنیم!! به نظرتون چی میشه؟؟؟کتاب مولوی اینقدر محبوبه که بر سر ثبتش بین ما و ترکیه درگیری بوده که یه عده نادان با مستمسک قرار دادن صوفی بودن و اهل تسنن بودن و… کوچکترین تلاشی برای میراث ما نکردن همون طور که در کتاب های ادبیات بچه ها در دروه اقای خاتمی، مولوی رو جز شاعران برون مرزی گرفتن!!!!
ادعای یهودی ستیزی این اقا یه کم خنده دار نیست!!؟؟با اون چیزایی که ما راجب انوسی ها و تظاهر کردنشون شنیدیم چه کسی داره بیشترین خدمت رو به یهودی ها میکنه؟ العاقل یکفی فی الاشاره
سوال از تحصیلکرده های مرید این آقا : 1-حافظ و مولوی و برخی از این کتاب ها در دنیا پرفروش ترین کتاب ها میشن و هنوز هم کسی در ایران پیدا نمیشه که بتونه یه کتاب به زیبایی و پر مغزی گلستان و بوستان و یا مثنوی و اشعار حافظ بنویسه اگه اینا اختراعی هست خب الان هم اختراع کنن دیگه!! چه طوره که یهودی ها یه دفعه زبان فارسی رو از لپ لپ درمیارن بیرون ولی خودشون عرضه نداشتن همچین کتاب هایی رو به زبان عبری خودشون بنویسن و در دنیا فراگیر و پرفروش ترین کتاب بکنن(لااقل برای تبلیغ که خیلی هم تلاش میکنن برای تبلیغ خودشون)؟؟؟؟2- این آقا که دو کلمه زبان انگلیسی هم بلد نیس در مورد تاریخ سایر کشورها چی برای گفتن داره ؟اون ها هم دروغن؟ راه ابریشم هم دروغه؟ اونم اختراعی یهودی هاس؟ کشف اسنادی که ثابت میکنه چین با ایران اون زمان از همین راه تجارت داشته چی؟چینی ها هم دروغ میگن یا یهودی ها تا چین هم رفتن و دروغ میبافن؟ این اقا سواد شیمی هم داره؟ اثاری که با صد تا ازمایش در آزمایشگاه ها قدمت گل و سفال و سنگش ثابت میشه اونم علمی نه دیمی!!یکی دو تا کشور و ازمایشگاه هم نیس که بشه سر دینا کلاه گذاشت(همون طور که الان مچ یهودی ها در تاریخ سازی تو فلسطین بعد از اشغال، لو رفته و صداش در اومده!!پس نمیشه به راحتی سر دنیا کلاه گذاشت)
3-برخی از کتب دانشمندان ایرانی در نجوم و طب و ریاضی به عنوان مرجع قرار گرفتن .تحقیقات خوارزمی در جبر بی نظیره و هنوز اوراقش هست چه طور پورپیرار به خودش اجازه انکار میده؟ اونم بدون هیچ سندی!! باید برای رد کردن تک تک کتاب ها سند و مدرک ارائه کنه نه اینکه فله ای ردشون کنه !! نکنه علم هم یه شبه به اینجا رسیده شایدم همه رو انگلاساکسون ها و به قول خود شما یهودی ها بدست اوردن؟؟!!چه کسی هست که از خوندن مولوی و حافظ در دنیا شگفت زده نشه ؟!غنای ادبی و فصاحت و بلاغت و هوشمندی شاعر رو چه کسی میتونه انکار کنه؟ اگه اینا اختراعی یهودی هاست چه زمانی تولیدش کردن؟ این اقا که ادعا داره باید یه سند ارائه بده بالاخره در طول این همه سال باید یه رد پاهایی در همون قوم یهود باشه که نشون بده از چه زمانی دست به اختراع زدن و زبان فارسی رو تا اینجا رسوندن!!از کی بین انسان های به قول خودش مهاجر(!) این زبان رو رواج دادن؟چرا این همه کتاب علمی که به نام ایرانی ها در دنیا شناخته میشه رو یهودی ها تولید کردن و بعد مثل احمق ها به نام یه مملکت دیگه با یه دین دیگه که الان هم دشمنشون هست زدن بعد الان در به در دنبال آثار باستانی در فلسطین میگردن که برای خودشون ثبت کنن و قدمت بتراشن؟؟ بلانسبت خر تشریف داشتن؟؟ اونا که این همه زحمت کشیدن خب از اول به جای اینکه حافظ رو مسلمان نشون بدن اشعاری در مورد قوم یهود مینوشتن!!اونا که مردم ایران رو قتل عام کردن و دست به تاریخ سازی زدن خب تاریخ رو از همون قسمت که اختراع کردن یهودی مینوشتن که الان گدایی یه تیکه زمین رو تو فلسطین نکنن همین جا میموندن ایران که بزرگتر هم هست: ))اصلا چرا بعد از قتل عام گذاشتن رفتن مگه برای غارت نیومده بودن (در حالیکه الان مثل زیگیل به فلسطین چسبیدن!)؟؟
سلام.اخرین نمونه مطالب این اقا رو مستند قرار دادن عکس روی پشت بام مظفر شاه که روی پشت بام دیش ماهواره و کولر آبی هست ببینید که نتیجه گرفته دیدی راست گفتم مظفر شاه وجود نداشته و اینا همه فتوشاپه که بگه مظفر شاه رفته اروپا!!! دقیقا شگردی که گفتید “حاشیه به جای متن” و “جعل آگاهانه”این آقا نمیگه اولا اصلا تا حالا چه کسی ادعا کرده که این عکس واقعا عکس مظفر شاهه و سندی بر اروپا رفتن شاه ،که حالا تو بخوای مچ بگیری؟؟ تو سرچ گوگل هم این عکس در جواب اکبر عبدی در نقش مظفر شاه میاد نه خود شاه !! ثانیا این عکس میتونه توسط هر کسی جعل شده و در اینترنت گذاشته شده باشه از کجا که کار یکی مثل خودت نیس؟؟( بالاخره ادم برای ادعاهای خنده دارش نیاز به سند سازی هم داره)ثالثا مگر این عکس در کتب تاریخ مورد استناد قرار گرفته که حالا میخوای مچ بگیری؟(یعنی تماما مغالطه)
یا مثلا با دو تا عکس از بچه های لخت(!!) از تاریخ معاصر میشه سندش برای اثبات اینکه اینا اولین کولونی های مهاجران ایران هستن!! چرا ؟ چون اون موقع 5میلیون جمعیت داشته و 95 درصد بی سواد بودن و… پس در نتیجه اقای ناصر خان به این نتیجه رسیدن که چنین مردمی پراکنده تر و نفهم تر از اونی بودن که بشه اونا رو به جنگ های وطنی فرستاد و باهاشون عهدنامه گلستان رو امضا کرد!! خب خود بی بی سی سندش چی بوده که حالا تو برای مچ گیری از اون تاریخ ایران رو زیر سوال میبری!!
اتفاقا برخی ادعاهای پور پیرار درستن که حاصل همون پرداختن به حاشیه به جای متن هست نمونش همین کتاب همفر که خودم قبلا خوندمش به نظر منم یه کم بی سر و ته و پر از غلط هست!! و دقیقا همین هاست که باعث میشه عده ای تحت تاثیر حرف های این اقا قرار بگیرن و در بقیه مواردی هم که تخصص ندارن به حرف های این اقا اعتماد کنن
با سلام مطالب سایت رو خوندم از شما ممنونم الیاس
و در پاسخ کسانی که از پورپیرا حمایت میکنند و میگن که ما باید به دین خودمون برسیم میگم که پورپیرار در اصل تیشه به ریشه ی ما هم از لحاظ فرهنگی زده و هم از لحاظ دینی رد حمله اعراب به ایران رد سلمان فارسی رد امام رضا رد حکومت امویان و…
واقعا تاریخی با این مستندات رو با پورپپرار از بین نبریم ما در قبال آیندگان فرزندانمان مسئولیم.
سلام من تو اینترنت در مورد این آقای پورپیرار خوندم آخه آدم بیسواد وقتی هیچ دانش وعلمی نداری بیجا میکنی حرف مفت میزنی داره میگه تاریخی برای ایران وجودنداشته در حالی که ما در قرآن مجید به طور صریح داریم در مورد جنگ خسروپرویز و امپراطوری ساسانیان تو سوره ی روم هست توی تورات و بسیاری از تواریخ جهان نه تنها از کوروش بزرگ سخن رفته بلکه ستایش شده آخه جهالت تا کجا اونوقت وزارت ارشاد حق نشر به چنین آدمی میده و حتی در بسیاری موارد مورد تشویق قرار میگیره
آقای گنجه ای جان عزیز را بیش از این میازار نرود میخ آهنی در سنگ توهمات پور پیرار که اندیشه خطاب میشه خود پاسخ خود است مگر میشود تاریخ را یکسره هیچ انگاشت این آقا نیاز به درمانهای روانی داره انشالا خداوند شفا میده دوستان خیلی با سواد طرفدار متعصب نیز کمی اندیشه کنید…
سلام.
کسی هست لطف کند و در چند خط به زبان ما کم سواد ها بگه استاد پورپیرار ، کلا چه میگویند.
کل سایت و تئوریهایش را دیده ام.که الحق بعضی نظریه هاش حتی اگر صد در صد غلط هم باشد ، جالب است.
اول مطلب رو بخون بعد کامنت بذار 😉
جناب آقای علی گنجه ای،
سلام و هزاران درود.
سپاس از پاسخ و یادآوری.
دو مرتبه کل مطالبتان را مرور کردم و لذت بردم
قبلا یک پرسش ارسال کرده بودم که ظاهرا جوابی ندیدم.
داستان طوفان نوح و کشفیات آقای پور پیرار.
آیا سوای داستان سرایی اش ،ادعاهای جغرافیایی و باستانی اش درست است؟
یکی از دلایل عمده ای که باعث شد از نظرات اقای پورپیرا فاصله بگیرم عدم انطباق نظرات ایشان با حقایق تاریخ معاصر و توجیهات نامعقولی هست که می اورند
مثلا در مورد حقیقت قحطی بزرگ مناطق شمالغرب و غرب ایران درجنگ اول ایران که توسط روسها و انگلیسها بوجود امد و دکتر محمد قلی مجد کتابی مستند در این مورد منتشر کردند پورچیرا مسئله را انکار کرد و نقدی ابکی بر ان نوشت که روستایی بذر و قوت یکساله خود را ذخیره میکرد و….ظاهرا حضرت استاد متوجه نیستند که روستایی در شرایط عادی نبود که غذای یکساله و بذر سال اینده را جدا کند! وقتی سرباز روس با اسلحه و سرنیزه وارد شده و همه چیز را غارت میکند صحبت از ذخیره سازی بذر و قوت یکساله و مرغ و خروس و گاو وگوسفند به شوخی شبیه است و تعبیر ایشان در مورد سینمایی کردن حادثه نیز توهینی اشکار به حافظه تاریخی و شعور ملت ایران است خود بنده حدود 20 سال پیش از یک پیر مرد 90 ساله شنیدم که تعریف میکرد از خانواده 12 نفری انها فقط 3 نفر زنده ماندند و بقیه در اثر گرسنگی و بیماری تلف شدند و همین جناب استاد در روز روشن و در میان صدها فیلم و سند تاریخی و قبر هزاران سرباز از طرفین در منطقه ،ماجرای جنگ چاناک قلعه در جنگ اول جهانی را نیز منکر شد چرا که میخواست تصویری دلبخواه از امپراطوری عثمانی عرضه کند
اما تاریخ ماقبل اسلام ایشان و تئوری پوریم دقیق و مستند است
اما هنگامی که سفارش شد بنابر مصالح ملی و امنیتی ، سابقه تمدن در ایران دیرتر و از همین 200 سال اخیر آغاز شود و 12 قرن سکوت بیکباره 10 قرن ارتقا پیدا کرده و تبدیل به 22 قرن سکوت شود ، خیالپردازی و سناریو نویسی حضرت استاد به حداکثر رسید بطوریکه منکر حافظه تاریخی معاصر و حوادث تاریخی مستند نیز میشوند
تاریخ ماقبل اسلام و تئوری پوریم ایشان هم مثل بقیه حرفهایشان است.
واقعهی پوریم در هیچ منبعی بجز کتاب استر نقل نشده. یهودیان اگر قصد مخفی کردنش را داشتند خیلی راحت میتوانستند آن سه-چهار صفحه را از تورات بکنند و دور بیندازند. به نظر شما منطقی است که کسی به جای کار به این سادگی خودش را به زحمت جعل کردن یک تمدن بیندازد؟
جنگ پان ها : پان ايرانيسم- پان فارسيسم- پان تر كيسم- پان عربيسم- پان شيعه و…
پان ايرانيسم و پان فارسيسم در زمان قدرت در مقابل بقيه پان ها مشغول اسطور سازي تاريخ 2500 ساله اولين پادشاهي اولين جهانگير كورش كبير داريوش عظيم فتح مصر منشوركورش فتح بدون خونريزي و… بودند.
وهنگاميكه مشغول توهين به اقوام ديگر ومذهب عموم كشور بودند هيچ وقت فكر نمي كردند همين بلا سر خودشان بيايد .(هر آنچه براي خود مي پسندي براي ديگران هم بپسند)
آنها خود را برترين ومتمدن مي دانند (بدليل گذشته شان ) عرب را ملخ خوار و بيابان گرد و ترك را خر و وحشي مي نامند. ميگويند تا قبل از صفويه شيعه اي درايران وجود نداشته است ! شاه اسماعيل مردم ايران را به زور شمشير شيعه كرده است(همانگونه كه عرب به زورشمشير ايرانيان را مسلمان كرد) و90درصد جمعيت ايران كه شيعه را نپذيرفتن قتل عام شدند .
تمام شهر هاي ايران بدست شاه اسماعيل نه يك بار بلكه چند بار بكلي ويران شدند تاريخ 1000ساله شاهان ترك افسانه اي بيش نيست در ايران تركي وجود ندارد بلكه فارسياني هستند كه آذري صحبت مي كنند!! فقه شيعه ايراني نيست بلكه از جبل عامل و عراق عرب وبحرين آمده است و تمام شاهان صفويه مي خواره بدكاره وبي غيرت بودن و مقصر بد بختي وعقب افتادگي ايران شاهان ترك صفويه وشيعه واسلام مي با شد چه ما ايرانيان قبل از اسلام قطب عالم امكان و اين چنين وآنچنان بوديم ما اولين تمدن جهان مي باشيم و…(البته يونانيان – ايتاليا ها- مصريها-هنديها – چنيني ها و حتي بوميان جزاير وق وق صاحب نيز با دليل همين ادعا را دارند)
همه اين مطالب را استادان و محققان بزرگ وايران دوست نوشته اند!!. غافل از اين كه استادان ! ومحققاني! نيز پيدا شده ومي شوند پنبه گروه مقابل را ميزنند واز زواياي تاريك تاريخي اكتشافاتي مي كنند و به افتخارات پان ايرانيسم ها با توجه به منابع خودشان انگ مي چسبانند.(چون خوبيشان را آنقدر گفتن كه نكات منفي را با هدف مشخص بايد شناساند!!)
ايران امروز ما شامل اقوام مختلفي مانند فارس ترك كرد لر بلوچ عرب مي باشند كه همه خود را ايراني ميدانند. مگر ايران بزرگ گذشته اجتماع اقوام مختلف نبوده است ؟
آِيا در دوران بزرگ ارتش داران – كورش بخواب كه ما بيداريم بحرين از ايران جدا نشد؟ آيا توانست ايران را حفظ كند و اگر كمك آمريكا نبود آيا تجزيه طلب ها آذربايجان را از ايران جدا نمي كردند؟ اين نتيجه قدرت دادن به پان فارسي وپان ايرانيسم در زمان پدرش بود كه با تحقير اقوام ديگراين بلا را سر ايران آورد ند كه هنوز هم آتشش زير خاكستر روشن است . همو كه از اقتدارش افسانها ساختن ولي لشكرش بدون مقاومت تسليم متفقين شد وبا خفت باقي عمر رادر تبعيد سپري كرد ولي در همان زمان از اقوام ايراني سربازاني مرزي بودند كه عقب نشيني نكرده مقاومت كردن كه دشمن از نشه آنها بگذرند (مانند كشته هاي چالدران)
اما دشمناني در لباس دوست با ارجعيت دادن يكي بر ديگري قصد بر هم زدن آرامش و تجزيه ايران را دارند ( داستان يك دسته تركه درخت و تركه هاي جداي درخت ) در اين ميان گروهي هم نا خواسته واز روي تعصب به اين آتش دامن مي زنند.
آري پان ها هر گاه تبر مرگ را بالا ميبرند تا گردن مخالفينشان را بزنند پا وريشه خود را ميزنند واگر نيك بنگرنند دوستان دشمن ايرانند چون خود را عالم وديگران رانادان مي پندارنند.
داشتم داشتم حساب نيست دارم دارم حساب است .
(زنده باد ايران آزاد)
درود برشما دوست عزیز،شعارهات بسیار زیبا بودن و بدرستی گفتی پان ها و اصولا متعصبین به یه نژاد و یه ایده اولوژی همیشه بانی نابودی بودن. اما شگفتی من این بود که درهمه متنی که نوشتی تنها بر پان ایرانیستها تاختی و نمونه های از شعار وکارهاشون رو آوردی. اینجور به نظر میرسه درسایه شعاری زیبا هدفتون تاختن بر پان ایرانیها وتاریخ پیش از اسلام بوده نه همه پان ها. اگه اینچنین نیست لطفا بیشتر توضیح بفرمایین. با سپاس فراوان وامیدبه اینکه از نقد من نرنجیده باشین.
دوست پان ایرانیست میشه فقط دانشمند یا شاعر قبل اسلام اسم ببری؟نه چون نیست! چرا عربها بهتون میگفتن عجم(لال)؟چون حتی زبانی هم واس تکلم نداشتید! پس دیگه بیشتر از این نظر نده و آبرو داری کن!
جالبه که دوستایی که میان اینجا به طرفداری از ناصر پورپیرار کامنت میذارن معمولا به خودشون زحمت ندادن یه دور سرسری نوشتههای «استاد» رو بخونن و حتی یه آشنایی اجمالی هم با نظریهشون ندارن.
محض اطلاعتون عرض میکنم که از نظر پورپیرار فلات ایران از تقریبا هزار سال قبل از اسلام خالی از سکنه بوده و اصلا فارس در کار نبوده که اعراب بهش بگن لال یا بلبل زبون!
پاسخ شما رو آقای گنجه ای بدرستی دادن. و اگه یه خورده درباره چیزایی که نوشتی پژوهش میکردی میدونستی عرب ها همه مردمان غیر عرب رو عجم (کرولال) می نامیدند . از جمله نیاکان شما رو . (اگه عرب نباشید)میدونی چرا ؟ چون تا آن زمان عربها با زبانی غیر از زبان خودشون آشنا نبودن و چون زبان مردمان دیگه رو درنمی یافتن می پنداشتن که کر ولال هستن. واگه با دانش تاریخ آشنا بودی مانای سه قرن سکوت رو می دونستی. زمانیکه عمر میگفت قرآن برای مسلمانان بسنده میکنه و اونا رو از دیگر نوشته ها نی نیاز میکنه و دستور آتش زدن همه کتاب ها رو داد از جمله دستور آتش زدن کتابخانه گندی شاهپور در اهواز کنونی رو . و چون آتش سوزی به درازا کشید عمر برآشفت و به یارانش گفت من گفتم کتابخانه رو آتش بزنید نه شهر رو و هنگامیکه شنید تنها کتابخانه است که این همه مدت می سوزه گفت مگه ایرانیان این همه کتاب داشتن؟و در پایان شما بجای پاسخ درست با فرار به جلو منو پان ایرانیست خوندید باید میدونستی که تفاوت بسیاره میان پان فارس با پان ایرانیست. آنچه که زشته اصالت دادن به زبان است نه میهن. هر ایرانی چه فارس چه کرد،ترک،لر،بلوچ،گیلک، عرب و.. همه میهن پرست و پان ایرانیست هستن. ولی هیچکدام خود رو پان فارس یا پان کرد وپان ترک وپان….. نمیدونن. چون میدونن زبان در عین اینکه داشته ای ارزشمنده وباید درنکوداشت و پیشرفت آن کوشید اما اصل نیست. بلکه اصل انسانیت و دوست داشتن انسان و عاشق میهن بودنه.
در ضمن ايشان خيلي تند رواند چرا كه تا يك آتوي كوچك گرفتند تمام مطلب از ربط و بي ربط دروغ ميانگارند.
در مورد شعرا هم دلايل خوبي دارند كه ثابت ميكند خيلي از اشعار يا خودشان دروغي اند.مثلا معني كلمه عكس به فارسي ميشود سروته.كاربرد اين كلمه در ايران با ورود نخستين دوربين هاي عكاسي شروع شد.چون وقتي از داخل اين دوربين ها نگه ميكردي آدموسروته نشون ميده.اين كلمه تا پيش از اين تاريخ در هيچ كجا استفاده نميشده!حتي تقريبا همه اعراب به جز اعراب ايران به عكس تصوير ميگويند و اين كلمه را در معناي واقعي اش يعني سروته به كار ميبرن.خب جناب حافظ قبل از ورود دوربين به ايران چگونه به دفعات در اشعار خود اين كلمه رو به كار برده؟
مثال خوبی زدید. واقعا استدلالهای آقای پورپیرار در همین حد سرهمبندیشدهاند!
فعل عربی عکس معنی میدهد بازتاب. از همین ریشه کلمههای انعکاس یا منعکس ساخته شدهاند که معنیشان را میدانید.
در فارسی به تصویری که حاصل انعکاس شیء اصلی باشد (مثلا در آینه، آب، جام یا امثال اینها) میگویند عکس. اگر در اشعار قدیمی دقت کنید عکس دقیقا به همین معنی به کار میرود و بر خلاف نقش یا شمایل که میتوانند مستقل از سوژه وجود داشته باشند، عکس وابسته به سوژه است و هر لحظه ممکن است از بین برود.
بعدا که ایرانیهای با دوربین فوتوغرافی روبرو شدند به همین قرینه که تصویر را با انعکاس نور روی فیلم میسازد اسمش را دوربین عکاسی و اسم محصولش را عکس گذاشتند.
معنی ثانوی عکس هم سر و ته نیست (یعنی چیزی که بالا و پایینش جابجا شده باشد) معنیاش «بر خلاف» است یعنی در جهت مخالف که از همان معنای اصلی فعل عکس در عربی میآید.
خب شما همكه از شگردهاي خود پورپيرار استفاده كردي دوست من.
تو اين نوشته رو با فرض ناآگاهي مردم از وجود پورپيرار نوشتي.
ايشون كي گفتن در زمان حمله اعراب ايران خالي از سكنه بوده؟بلكه گفتن خالي از حكومت بوده!
دقیقا بارها و بارها با تاکید و پافشاری گفته که فلات ایران از زمان هخامنتشیها تا پانصد سال پیش «خالی از سکنه» بوده. نگاهی به سایتشان بیندازید.
چرا با ناصر خان مناظره نمی کنید اورا دعوت کنید همه چیز عیان می شود یا شما راست می گویید یا او از دوحالت خارج نیست حالت سومی وجود ندارد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دست توی کندوی زنبور بردن شهامت می خواهد
سلام گفت وگوی کاربراباهم ازخودمطلب خیلی جالب تربود.من نقدمطالب آقای پورپیرارخوندم وبایدبگم ازلحن صحبت مخالفینشون راحت می شه فهمیدکه چه قدرآدم های متعصبی هستن ولی چیزی که واقعاتواین نقداتوجه من جلب کرددلایلی بودکه برای ردحرف های آقای پورپیرارآورده بودن بعضی ازاین دلایل اینقدرواضح بودن که محاله کسی بخوات نادیده بگیرتشون ولی خوب ازاون طرف هم بعضی حرف های آقای پورپیرارجای بحث داره ومن ندیدم کسی جواب درستی بهشون بده.من ازآقای پورپیراردفاع نمی کنم چون قبول دارم که بعضی حرفاشون زیاده روی داره ولی بعضی حرفاشون هم جای این داره که بخاییم به دوراز تعصب وبی طرفانه بهشون فکرکنیم.متاسفانه توفرهنگ ماباهراندیشه یافکرجدیدی به شدت برخوردمی شه وانواع صفت هابرای خراب کردن وجهه اش بهش نسبت داده می شه متاسفانه ماهم همین طوری باورمی کنیم.اینگارهمه می ترسن این خونه ای که روی شن برای خودشون درست کردن بااین تلنگرخراب بشه من خواهش می کنم که شروع کنیم مسایل منطقی وبدون تعصب نگاه کنیم ولطفا باورداشته باشیدکه تعصب قدرت این داره که ازهراندیشه ی درستی یک عمل غلط به وجودبیاره
به نظر من زایع شدی نتونستی جواب بدی!! هاهاهاهاهاها
inke inja harf bezanid fayde nadare va kal kal hatoon inam begam ye nazariye ye vag didin 400 sal dg ok shod pas montazer shid pour pirar fot kone bad migid eeee ras migoftaaaaaa ajab khosh bashid(daneshjuye memari)
استاد که ماشین زمان دارند و در تاریخ سفر می کنند از ایشون بپرسید که 400 سال دیگه چی می شه!!!
الیاس جون شما بهتره یه بار برین کتاب استاد رو مطالعه کنید بد نیست
من چند تاسوال از همه دوستان دارم لطفا جواب بدید
چرا هیچ اسمی از هخامنش کورش و یا داریوش تو کتابهای تاریخی و اشعار خودمون از جمله شاهنامه گلستان و بوستان سعدی و یا دیوان حافظ و هزاران از این دست نیومده در حالی که حتی اسم اسکندر بارها اومده
چرا تو عهد هخامنش با این همه پیشرفی که میگن داشتیم حد اقل یه دانشمند یا یه ستره شناس یا یه شاعر بغد از 1200 سال حکومتشون نداریم
به فرض که بقایای تخت جمشید سوخته حالا دیگه باید کوهی از اوار اونجا ئاشته باشیم ولی هیچی نداریم اخه سنگ اون هم در این ابعادی که میگن بعداز خراب شدن هم نبایئ جای دوری رفته باشه
salam doostan shoma ke nazar midin aval begin tahsilat shoma dar che zaminei hast?ke yeki movafeg va yeki mokhalefid?
شما بگید تحصیلاتتون در چه حدی است یا تحصیلات استادتون پورپیرا در چه حدی است؟ ایشون که کلا به بی سوادی خودش افتخار می کنه!!!
نه که همه ی تحصیل کرده هامون باسوادن بابامردم دیپلمشون گیره کنکوردانشگاه دولتی قبول می شن.هیچ وقت سوادنشانه ی شعورنبوده
منظور من تحصیل و داشتن حداقل اطلاعات پایه در مورد هر موضوعی است
پیامبر اسلام هم بی سواد بود !!!!! تا آخرش را خود بخوان ……………………………………
به پیامبر وحی میشد
یعنی پیامبر خودش هیچ فضیلتی نداشت ؟ بگو یک کامپیوتر برنامه ریزی شده بود و از خودش هیچ اراده ای نداشت . قبل از وحی آیا پیامبر چون بی سواد بود ! از خود فضیلت نداشت آیا در برداشت هایش از قران از خود اراده ای در حد یک آیت الله العظمی کنونی هم نداشت ؟ آقای گنجه ای لطفا ندانسته به پیامبر اکرم محمد امین توهین نفرمایید .
بیسوادی فضیلت پیامبر نبود. این که روی امّی بودن پیامبر تاکید میشه برای برجسته کردن این نکته است که قرآن به پیامبر وحی شده، برخلاف بقیه تولیدات ذهن بشر که قسمت عمدهشون یادگرفتن از دیگرون و تکرار حرفهای پیشینیانه.
دقت کنید چقدر حرفتون احمقانهس وقتی در جواب کسایی که به تحصیلات آقای پورپیرار ایراد میگیرن میگید که «پیامبر هم بیسواد بود»
شما امی بودن را چه معنی می کنید ؟ صفت حماقت ئائن به دیگران نیز خارج از ادب علمی است .کسی که کلامش احمقانه است درنتیجه خودش هم احمق است لطفا در انتخاب جملات دقت کنید .
کسی که کلامش احمقانه است درنتیجه خودش هم احمق است
نه لزوما. هر آدم عاقلی ممکنه گاهی حرفهای احمقانه بزنه
شما امی بودن را چه معنی می کنید؟
این معنی:
امي بودن به چه معناست؟
*اونقدری هست که شما نتونید انکار کنید
هر گزافه گویی جای پاسخ ندارد
وقتی شخصی زایع میشه هم تو جواب دادن کم میاره
منظور من تحصیل و داشتن حداقل اطلاعات پایه در مورد هر موضوعی است
یک چیز دیگه ای هم به ذهنم رسید، آثار و باقیمانده های دوره ی هخامنشیان ،اشکانیان و … اونقدری هست که یک عده یهودی نتونن اونارو بسازن و اونقدری هست که شما بتونین همه اونهارو انکار کنید!!
سلام ، راستش رو بخواید من یه بچه ی 15 سالم که به قول نویسنده کنجکاو شدم!راستش دوباره میگم جز 3-4 کتاب درباره ی هخامنشیان هیچی نخوندم … اما ، به عنوان یه شخص بی طرف چیزی که دیدم از شما ها بدبینیه!!گفتین اقای پورپیرار با هزاران سند و مدرک کتاب نوشتن ، اگه بر اساس اخلاق شما تصمیم بگیریم ، از کجا معلوم خود اون مدرکا ساختگی نباشه؟؟اگه این طوری با میلیارد ها کتابی که تو دنیا هست میشه همه چی رو نقض کرد!! اگه انقدر بدفکری هست که یهودی ها … پس هزاران راه میشه رفت که حرفای خود آقای پورپیرار از یه جاهایی میاد . حالا شایدم حق با شماست!! ممنون!
متاسفم برای صاحب این سایت! هر کتاب پورپیرار را بردارید و در انتهای آن به صدها مرجع مشخص با صفحات آن نگاهی بی اندازید. آنرا مقایسه کنید با این سایت که برای ادعاهایش حتی یک مرجع ارائه نمیکند فقط ادعا میکند. همانطوریکه یهودیان صهیونیست در مورد هالوکاست فقط ادعا میکنند.
عزیزم
متن رو خوب بخون
گفتند حضرت استاد جعل کرده اند
لطفا سری هم به منابع ارائه شده به توسط استاد بکنید چیزهای جالبی پیدا می کنید
حلا می خوای قبول کن می خوای نکن
به قول شاعر
هر کس که نداند که نداند که نداند اندر ابدالادهر در جهل مرکب بماند
راستی از سایتی که زدید واقعا ممنونم.
در مورد شایعه شیعه شدن اینشتین هم اینجا خوندم.
چه حرفهای مسخره ای که در مورد تاریخ زده نمیشه.
چه خوب که سایتهایی هستند که دروغهارو رو کنن.
راستی چرا تازگیا توی خوزستان جنبش های ضد ایرانی بوجود اومده؟
در مورد گروهی که توی خوزستان بوجود اومده و به شدت از کوروش متنفرند و انواع ناسزاهارو بهش می گن یه چیزایی شنیدم!
قضیه مشکوکه ها!انگار یه دست پشت پرده داره به تاریخ ایران ناخنک میزنه…
خدا به همچین موجوداتی شفا بده!
احتمالا بنده خدا پستونکشو دزدیدن حالا طلبکار شده!
دیگه .. ترین ادم روی کره زمین هم میتونه رد پای ایرانی ها توی تاریخ رو ببینه.
ما نژاد پرست نیستیم فقط به عشق به وطن داریم عمل می کنیم.
مگه توی دین اسلام اینهمه حرف از عشق به وطن نیومده؟
امثال این اقای نه چندان محترم هم چند صد سال یکبار میان و دوتا پرند می بافن و هیچکس تحویلشون نمیگیره و سریع هم میوفتن توی زباله دانی تاریخ.
جدی نگیرین همچین موجودات توهمی ای رو!
والله نوشته های آقای پور پیرار خیلی منطقی تر و قابل قبول تر از تاریخهای ۹۰ ساله رضا پالانی کودتا گر غاصب عامل انگلیس و مزد بگیرانش بنظر میرسد. اول بخوانید بعد نظر دهید لطفا .. تعصب آریایی و لحاظ منافع دنیایی تاجیکی ممنوع !!! اصلا بغیر از تورات یهود و هرودت که یهودی بوده و اسم اصلی او هبرودوت بوده در هیچ جا اسمی از کورش و هخامنشیان نیافتم و متوجه شدم این اسامی اختراع ۹۰ سال اخیر دوران پهلوی و حکومت تاجیکی ایران است!!!
لحنتون خیلی به آدم تحصیلکرده نمیخوره.
احیانا کوروشنامهی گزنفون به گوشتون خورده؟
یا این سوال براتون پیش اومده که اسکندر به کی غلبه کرد؟
لطفا انگ بی سوادی به کسی نزنید
انگ نیست.
آدم تحصیلکرده یه استانداردهایی رو توی شکل و محتوای حرفش رعایت میکنه که اونو از آدم تحصیلنکرده متمایز میکنه.
به علاوه کسی که ادعا میکنه دکترای تاریخ داره باید یه چیزای اولیهای درباره تاریخ و منابع تاریخی بدونه
ba doctor movafegam dar takmil harfashun begam doostan kooroosh doodst began ishan koja fot karde gabresh kojast?va began daneshgah camperij englis va ahdafesho mishnasan?
نظر یکی از اساتید را در باره پور پیرار را خواستم چنین جوابم داد وقتت را تلف نکن ارزش جواب دادن نداره !!!!!!!من در تعجبم چرا بجای جواب دادن به اتهامات و افتراهایش هیچ کس جرات ندارد سخنی بگوید و این از دو حالت خارج نیست یا او راست می گوید و جوابی ندارند بدهند و یا اینکه در این چند سال در حال آماده کردن جواب هستند خداکنه کسی پیدا بشه مشکل را حل کنه و قائله را ختم به خیر کنه !!!!
من چیزی که میدونم رومی هالباس جنگی دارند مصری ها همین طور و… اما ایرانی ها متاسفا ندارن
چرا دارن می تونید به کتاب تاریخ جنگ های ایران مراجعه کنید و لباس نظامی هر دوره را به تفکیک رسته و سلسله ببیند.
اگر ناصر پورپیرا بد است بی سواد است نادان است و همه چیز را نفی میکند پس بایستی قبول کنید که احمد کسروی هم نادانتر و ….تر از ایشون بوده است چرا که حتی ایشان قادر به نفی خودش در گفتار و نوشتار بوده است.به نظرم حتی اگه دلش میخواست میتوانست به شما ثابت کند که ماست سیاه است نه سفید.حال چرا ما بایستی کسروی را دانشمندی فرزانه خطاب کنیم اما پورپیرا را ملعون و وطن فروش؟!!!!!!؟ ,وطن مقدس است اما اسطوره پردازی مردود است
اگر ناصر پورپیرا بد است بی سواد است نادان است و همه چیز را نفی میکند پس بایستی قبول کنیک که احمد کسروی هم نادانتر و ….تر از ایشون بوده است چرا که حتی ایشان قادر به نفی خودش در گفتار و نوشتار بوده است.به نظرم حتی اگه دلش میخواست میتوانست به شما ثابت کند که ماست سیاه است نه سفید.حال چرا ما بایستی کسروی را دانشمندی فرزانه خطاب کنیم اما پورپیرا را ملعون و وطن فروش؟!!!!!! ,وطن مقدس است اما اسطوره پردازی مردود است
سلام.ممنون از این اطلاع رسانی
من خودم مقداری در زمینه تاریخ مقارن با هخامنشان خصوصا تاریخ یهود مطالعه داشتم و البته خزعبلات آقای پیرار حتی خنده دار هم نبود .یه بچه هم میتواند بپرسد که یهودیان بعد از نابودی سکنه ایران به مدت 500 سال تا حمله اعراب و مستفیض شدن ما از آنها!چه غلطی میکردند و اصولا هدفشان از قتل عام ایران توسط اسلاو ها چه بوده!
راستی اگر به تاریخ ناگفته علاقه داری اسم mehr lost book رو تو ف ی س بوک سرچ کن.
حال این آقای پورپیرار که میفرمایید از سه حالت خارج نیست 1.ایشون یه مدت طولانی خوابهایی بسیار پریشان دیدن وبعد باعث شده همچین توهم سهمگینی رو در حیطه مطالعاتشون بزنن 2.ایشون به شدت بیمار هستن و شیزو فرنی حاد دارن 3. یا با عر ض شرمندگی ایشون آدمی شیطان صفت و نیرنگ باز هستن در ضمن کی میگه مردم بیچاره ایران توهم نژاد پرستانه و باستان پرستی رو دارن وقتی محتاج نونشون هستن کی وقت وحالشو دارن تنها گناه ما اینه که در جاییی زندگی میکنیم که صاحب نداره تا به اوضاع رسیدگی بشه از کوچیکترین وضع تا بزرگترین وضع کوچیکترینش همین آدمی بنام پور پیرار
sahar jan khabo shomayi mibinid ke darid too gozashte seyr mikonid va be gozashte fakhr mikonid
من در مورد اینکه اقای پورپیرار با سند و مدرک حرفاشون رو میزنن کاملا موافقم…پلی بر گذشته ی او واقعا محشره….واینکه در مورد او و نظراتش خیلی تحقیق و پرس و جو کردم..اساتیدم معتقدند تا بر تاریخ ایران مسلط نشدم طرف کتابای ایشون نرم…یادمه از یکی از اساتید پرسیدم چرا در سایت ها به اقای پورپیرار فحش میدن گفت چون نمیتونن جوابش رو بدن..و اینکه خودش با ناصر پور پیرار مباحثه ای داشته و استاد خیلی صادقانه گفت اقای پور پیرار منو ضربه فنی کرد…و کاش و هزارن کاش تعصبات رو کنار میذاشتیم
اگر اسم خودتون و استادتون رو میگفتید اون نقل قولتون یه خورده معتبرتر میشد.
حرفهای ناصر پورپیرار پر از تناقضهای فاحش و بچهگانهس و خب خوبه آدم اسم «استاد»ی که در مباحثه باهاش «خیلی صادقانه ضربه فنی» میشه رو بدونه
چقد جالب که از لحن اقای پور پیرار شکایت دارید و خودتون…بگذریم…اولا که استادمون یکی از اساتید برجسته هستند و من براشون احترام قائلم سال ها در مورد ایران و اسلام تحقیق کردند و مقام علمی بالایی دارند و و لحن مسخره ی شما بی مورده…دوما پیشنهاد میکنم کتابای جناب پور پیرار رو یه دور دیگه بخونید ضرر نمیکنید…وسوما حالا استادمون رو بی خیال …زرین کوب رو در کتاب پلی بر گذشته که بدجور ضربه فنی کرده از حرفای خودش بر علیه ش استفاده کرده…خوبه انسان وطنش رو دوست داشته باشه و بی شک من به ایرانی بودنم ولی پور پیرار پربیراه نمیگه یه جاهایی مبالغه میکنیم …قبول کنید آقای متعصب بینا
حالا شما به پورپیرار علاقه دارید یا ایشون رو خیلی استاد برجستهای میدونید، میل خودتونه … به هر حال اینترنت بزرگه و هر حرفی هم مشتریهای خودشو داره. ولی به نظر من کسی که میگه توی فلات ایران به مدت دو هزار سال کسی زندگی نمیکرده و هر اتفاقی که توی تاریخ اومده جعل یهوده به خاطر سرپوش گذاشتن روی پوریم، داره چرت میگه
اسم استادتون را نفرمودید
می ترسید آبرشون بره
یا اصلا ساده تر بگویم
اصلا استادی در کار است؟
اصلا شما درس خوانده اید یا ….
خود شما الان جای شک دارید.
بعد هم واقعا «کاش و هزارن کاش تعصبات رو کنار میذاشتیم»! یعنی مگه تعصب چشم کسی رو کور کرده باشه که حرفهای پورپیرار به نظرش معتبر بیاد
بله متاسفانه تعصب چشم شما رو کور کرده
شما مستند مجعولات مجلل و تختگاه هیچکس رو ببینید،اونوقت خواهید دید که حرف های ایشون همه مستند هستند.
متاسفانه ما فریب خوردیم و حاضر نیستیم بپذیریم.
مثال میزنم.همه ی ما میگیم که اسکندر آدم بدیه چون تخت جمشید رو آتش زد در حالی که اکنون با پیشرفت علم می دانیم که آتش گرفتن تخت جمشید صددر صد غیر علمی است چون سنگهای بکار رفته در تخت جمشید و پاسارگاد همه از سنگهای آهکیست و سنگ آهک از کربنات کلسیوم caco3 است که زیر فشار یک آتمسفر، در گرمای 894 درجه با گرفتن 391 کالری گرما، هر گرم، میپزد و به 44 درصد co2 و 56 درصدcao تجزیه میشود. گاز co2به هوا میرود و آهک زنده cao میماند. آهک زنده با آب ترکیب شده، آهک شفته ca(oh)2 میشود، و 280 کالریگرما از هر گرم آزاد می شود.
تعصب چشم من رو کور نکرده. مساله اینه که من به خاطر این که کمی مطالعه دارم در این زمینه متوجه میشم که دارن اشتباه میگن و شما چون مطالعه ندارید متوجه نمیشید.
مثالی که زدید مثال جالبی بود. به من کمک میکنه که بهتون توضیح بدم فرق نوشته علمی و شبه علمی چیه.
در مورد دلیل تخریب تخت جمشید، بعد از این که کتیبههای خط میخی اون رمزگشایی شد و ثابت شد که مجموعه مربوط به دوران هخامنشیانه و تا قبل از کاوش عملی باستانشناسی، همه متفق القول بودن که تخت جمشید همون پرسپولیس / دارابگرد هست که اسکندر طبق منابع یونانی / ایرانی به آتش کشیده.
بعدا که تیم دانشگاه شیکاگو کاوشهای علمی باستانشناسی انجام دادن توی سایت، بین باستانشناسها در مورد دلیل تخریب تخت جمشید اختلاف افتاد و هنوز هم این بحث ادامه داره. بعضیها به خاطر شواهدی مثل لوحههای گلی خزانه معتقدن که آتش سوزی اتفاق افتاده و بعضیها به خاطر بعضی شواهد دیگه مثل پیدا نشدن دوده یا باقی بودن آثار رنگ روی بعضی حجاریها معتقدن تخت جمشید به دلیل دیگهای مثل زلزله ویران شده.
کسی که میخواد بحث «علمی» کنه در مورد یه موضوعی مثل آتش گرفتن تخت جمشید، اول باید یه اشارهای کنه به بقیه نظریههای موجود و بعد بگه که اون نظریهها هر کدوم چه ایرادی دارن و چرا نظریهی خودش بهتره.
به نظرم اگه آقای پورپیرار توی مستندشون اشاره میکردن که اولین تشکیک درباره آتش سوزی تخت جمشید رو خود هرتسفلد مطرح کرده و از بین باستانشناسهای معاصر هم ریچارد فرای و عبدالمجید ارفعی مخالف نظریهی آتشسوزی هستن، مخاطبهای کماطلاعی مثل شما کمتر هیجانزده میشدن.
اما فرمایشتون درباره تاثیر حرارت بر سنگ آهکی هم چیزی رو اثبات یا نفی نمیکنه. احتمالا میدونید که سقف کاخهای تخت جمشید چوبی بوده و اگر آتش سوزی شده باشه با سوختن تیرهای سقف ساختمون فرو میریزه. چیزی که شما میگید مربوط به گذاشتن سنگ توی کوره است که توی آتش سوزی واقعی اتفاق نمیافته.
سلام
چه راحت تهمت ميزنيد
كي گفته من مطالعه ندارم
تخت جمشيد سقفش چوبي بوده؟يعني با از بين رفتن سقف كل تخت جمشيد كه از سنگ بوده نابود ميشه؟اصلا چه منبعي براي اين ادعا هست كه سقف تخت جمشيد از چوب بوده؟
در مورد اون مسئله ي علمي هم در آتش سوزي عوامل محيطي كمي تاثير دارند اما نه آنقدر،و اسكندر اگر هزار درجه هم سنگ ها را حرارت ميداده نميتونسته اونا رو از بين ببره
بيشتر تخت جمشيد بايد از سنگ بوده باشد نه چوب بنابراين بعد از آتش سوزي بيشترش سالم ميموند.
اما دلايل ديگه اي هم براي كامل نبودن تخت جمشيد هست از جمله عدم كف سازي و تراشيده نشدن بعضي سنگ ها و قسمتي از پله ها و موارد ديگر
در مورد پاسارگاد هم ايشون حرفاشون كاملا مستند هست كه من منتظر جواب علمي شما هستم
یعنی شما نمیدونید سقف تخت جمشید چوبی بوده و اونوقت من که میگم مطالعه ندارید ناراحت میشید؟ شاید تصورتون از تخت جمشید یه چیزیه شبیه به قلعههای تمام سنگی توی اروپای قرون وسطی. تصور غلطیه. اگه میخواید تصور صحیحتری داشته باشید نگاه کنید به کاخ بازسازی شدهی «حرمسرا»
در مورد آتش سوزی کسی ادعا نمیکنه اسکندر سنگها رو سوزونده! میگن ساختمون در اثر آتشسوزی فرو ریخته.
دلایل دیگهای هم که برای «کامل نبودن» تخت جمشید اشاره میفرمایید دیگرون هم مطرح کردن و لابلای همین کامنتها جواب دادهم.
درست یادم نیست ادعای پورپیرار درباره پاسارگاد چی بود؟ اگه بفرمایید شاید بتونم راهنماییتون کنم.
من هم در بعضی کتاب های خواندم که سقف تخت جمشید از چوب بوده ولی اینکه هر چیزی رو که میخونیم باور کنیم وافتخار هم بکنیم که مطالعه کردیم چیز درستی نیست.
من منبع معتبر میخوام برای اثبات چوبی بودن سقف تخت جمشید.
اما اگر بخواهیم قبول کنیم که تخت جمشید سوخته باید بگیم که سقف تخت جمشید از چوب بوده ودیوار های تخت جمشید هم خشتی بوده در حالی که تخت جمشید به عنوان یکی از پایتخت های هخامنشیان باید مستحکم تر از این چیزها باشه.من میگم اگر تخت جمشید به طور کامل ساخته شده بود باید قسمت اعظم سنگ می بود و قسمتهای کمی از اون هم میتونست چوبی باشه و حالا اگر بگیم که اتش گرفتن اون قسمت های کوچک باعث فروریختن تخت جمشید شده اصلاً منطقی نخواهد بود.
در مورد دلایل ناتمام بودن تخت جمشید هم چیزی نگفتید.
در مورد پاسارگاد هم ایشون دلایلی دارند و میگویند که پاسارگاد نوساز است.
نوساز نه به آن معنی که ستون تراشیدند و گذاشتند در پاسارگاد بلکه نوساز به اون معنی که ستون های مسجد اتابکی رو قسمت های نقش ونگار دارشون برداشتند و قسمت ساده شو ادعا کردند که مال قصر کورشه واونو بردند به پاسارگاد. و بعد بقایای معبد یونانی که کنار تخت جمشید بوده والان نیست رو هم به پاساگاد منتقل کردند و …
از همه این ها که بگذریم در مورد مقبره ی کورش ایشون گفتند که سبک معماری یونانی است و یونانی ها چنین بناهایی می ساختند و همچنین نشانه هایی از علامت گذاری های معماران یونانی هم روی سنگ های مقبره پیدا شده.
آقا رضا، شما اگه کتاب خونده بودی که اینجوری مچل ناصر پورپیرار نمیشدی!
یعنی چی که «من هم در بعضی کتاب های خواندم که سقف تخت جمشید از چوب بوده»؟ یعنی شما خیلی کتاب خوندی که بعضیهاشون گفتن که سقف تخت جمشید از چوب بوده بعضی گفتن نبوده؟ میشه اسم یکی از اینا که گفتن نبوده رو بگی لطفا؟
در ضمن من خودم هم با بعضی عقاید پور پیرار و بعضی فرضیاتش به شدت مشکل دارم و اعتقاد دارم که سخنان ایشون وحی منزل نیست که من همشو یکجا بپذیرم.
شما فرض كن همه ي كتابهايي كه الان هست گفته سقف تخت جمشيد چوبيه
مهم اينه كه اين كتاب ها اين رو از كجا مي گن
شما در مورد پاسارگاد چيزي نگفتيد
اگه پاسارگاد رفته باشيد ميبينيد كه پايه ستون ها نوسازند و ستون ها هم ساده اند و نقش و نگاري ندارند و سرستوني هم نيست،معماريش هم يوناني است و سكه هاي پيداشده در اونجا هم يوناني است
يك كتيبه هم اونجا هست كه غلط املايي داره و هزار مورد ديگه كه ثابت ميكنه پاسارگاد رو سرهم كردند براي فريب ما
«مهم اینه که این کتاب ها این رو از کجا می گن»؟ بعله مهمه. برای همینه که کتابهای علمی فهرست منابع و مراجع دارن. شما فکر میکنی همه مثل خودتن که یه کتاب نخوندی و از همه عالم طلبکاری؟
«که ثابت میکنه پاسارگاد رو سرهم کردند برای فریب ما»؟ فریب دادن شما که نیازی به ساختن پاسارگاد نداره! با این کمالاتی که شما داری برای فریب دادنت یه فیلم سرهمبندیشده کافیه.
از لقمان حکیم پرسیدند ادب از که آموختی گفت: از بی ادبان
استاد میشه بگی چوبهای به اون طول و درازا از کجا آوردن که سقف تخت جمشید رو بپوشونن؟حتما از جنگلهای شمال؟دوما اون زمان کتیبه نویسه میدونسته وسط کتیبه میشکنه که بقیه متنو از اونطرفه شکستگی ادامه داده؟چون یکی از کتیبه های شکسته تخت جمشیدو که ترجمه کردن دیدن با وجود اینکه وسط متن شکسته اما بازم معنی میده! بیشتر از این آبروی خودتونو نبرید!!
تیرهای چوبی رو قاعدتا از لبنان آوردن. یعنی توی کتیبه DSf که مربوطه به یکی از کاخهای شوش ذکر شده که چوبها از لبنان آورده شدن. قاعدتا برای تخت جمشید هم از همونجا آورده باشن.
سوال دوم رو نفهمیدم در مورد کدوم کتیبه ست؟
دیدم و جالب بود برام که که از یک ناگاهی تاریخی و نبود اطلاعات چه سوئ استفاده هایی کرده است
اتفاقا شما نا آگاه هستید که با دیدن یک مستند خود را باختید
شما متعصب هستید که هرکز قبول نمی کردید که من نمی دانم و چون پور پیرار چیزی را گفت که برای شما جدید بود و احتمالا کسی ندیده بود یک دفعه می شید علامه دهدر و می تونید ادعا کنید که خیلی می دونید اتفتقا طرفدارای پورپیرا متهصبند به جهل خویش
تمام صحنه های مستند ایشان جواب دارد حالا شما نمی خوای قبول کنی یا ببینی به خودتون ربط داره.
بحث علمی نباید به فحاشی و تهمت زدن برسه همیشه آدم های بی منطق سعی می کنن طرف مقابل را تخریب کنن چون نمی تونن جوابش را بدن توصیه اسلام این است انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال یعنی ببین که چه گفته می شود نه اینکه کی چی گفته .در قران آمده بشر عبادی الذین یستمعون القول ف یتبعون احسنه یعنی بشارت بده بندگانم را پیامبر سخن را بشنوند و از بهترین آنپیروی کنند .صرفا چون فلان کس چنین گفت پس درست نیست . چه بسا در بین خیلی نادرست ها درست هایی هم و جود داشته باشد
ostad ali shoma be digaran tassob yad midid?ye soal?chera harfaye pour pirar nagd va rad nashode?tavassote ostad haye farhikhde masalan
تعصب ممنوع آقای گنجه ای
این رشتهای که زیرش کامنت گذاشتی رو با دقت بخون. شاید جالب باشه برات
سلام جناب باران
من با نظر شما موافقم و بهتون توصیه میکنم کتاب 12 قرن سکوت استاد رو هم بخونین واقعا محشره و ادمو به فکر فرو میبره من که یه جاهایی از کتبو که خوندم گریه ام گرفت
در ضمن بنده مطالعات تاریخی زیادی داشتم اما این کتاب واقعا محشره
من حاضرم با دوستان با هر مقطع تحصیلی مناظره بکنم اما چون کامپیوتر همیشه در دسترسم نیست شماره میزارم امیدوارم حمل بر بی ادبی بنده نشه 09358331053
آقای پورپیریار ظاهرا از اعضای سابق حزب توده بوده اند و فکر می کنم حق دارند این حرفها را بزنند چون از کسی که قبله اش کرملین بوده چه انتظاری می توان داشت؟
او باید حرفهای ضد ایرانی بزند تا دشمنان خلیج فارس و ایرانیان کیف کنند
سلام.
اولاً که ایشون عضو اخراجی بودند،عضو اخراجی یعنی اینکه با خواسته های حزب توده هماهنگ نبوده اند دوماً ایشون توبه کرده اند و همین کافی است.
سوماً دشمنان ایران و خلیج فارس الآن دارند در بی بی سی و شبکه های ماهواره ای از کورش و هخامنشیان به خوبی یاد می کنند تا ما رو از دینمون دور کنند و نژاد و تاریخ را به جای دین بنشانند
چهارماً حرفای ایشون علمی وبا سند و مدرک هست و نه شما ونه هیچ کس دیگه ای هنوز یک نقد منصفانه تاکید می کنم منصفانه و البته علمی از سخنان ایشان ارائه نداده است.
پنجماً بعضی از سخنان ایشون رو قبول ندارم مخصوصاً در مورد شاعرانی چون سعدی وحافظ وفردوسی وهمچنین در مورد سلمان فارسی
ششماً هم نداره
مورد یک و دو و سه که ربطی به این نوشته نداره چون من ایرادی به پیشینه و انگیزه ایشون نگرفتم.
مورد چهار اشتباهه. حرفهای آقای پورپیرار علمی نیست و «شبه-علمی» هست. یعنی ظاهرش شبیه به مطلب علمی هست ولی وقتی وارد جزئیات میشید میبینید هم استدلالشون تناقض داره و هم در نقل منابع امانت رو رعایت نکردهن.
در مورد پنج اما حدس میزنم شما قسمتهایی که با اعتقادات مذهبیتون مطابقت داشته رو قبول کردید و بقیه رو نه. قبول کردن یا نکردن یک نظریه دلبخواهی نیست. اگه قبول دارید که همونطور که پورپیرار میگه هخامنشیان به درخواست یهود تمام ساکنان فلات ایران رو قتل عام کردن و این منطقه به مدت ۲۰۰۰ سال خالی از سکنه بوده، باید قبول بفرمایید که سلمان فارسی و فتح ایران و حرم امام رضا و دیوان حافط و سعدی و بقیه هم جعلیات یهود هستن.
اولا كه من اين رو در جواب آقاي ابراهيمي گفتم
دوما من آنچه كه با عقل و منطق سازگار بود و علمي بود رو پذيرفتم و بقيه رو نه!
درست میگید وقتی جواب میدادم توجه نکردم که کامنتتود در پاسخ به یه کامنت دیگهس.
من فقط ديدگاه هاي ايشون در مورد تخت جمشيدوپاسارگاد رو قبول دارم اما بقيه ي نظراتشون قابل ردند.
درموردهخامنشيان من نظرات استاد غياث آبادي رو قبول دارم كه ميتونيد نظرات ايشون در مورد جنايات كورش و داريوش رو ميتونيد از سايت رنج هاي بشري(توي گوگل سرچ كنيد)قسمت رنج هاي بشري ببينيد.
شما آشکارا فرمودی ایرانیان دوستدار ایران باستان رو دشمن اسلام میدونید چون می خوان نژاد رو جایگزین دین کنن (البته این ترسی بی پایه ست و توهمی بیش نیست)و به همین دلیل هم تنها اون بخش ار نوشته های پور پیرار رو که مربوط به هخامنشیانه می پذیرین اما بقیه رو نه! و این خلاف فرمایش خودتون در کامنت بالا تره که از قول اسلام فرمودی انظر الی ما قال و…. پور پیرار یا دروغگوست (که هست) و همه سخنانش دروغه یا راستگوست و سخنانش در باره وجود خارجی نداشتن سلمان فارسی ومختار و…. هم درسته . نمیشه هر سخنی که با باور شما سازگار بود درست باشه و بقیه نادرست. ضمنا آقای پور پیرار به علت دزدیدن بودجه های حزبی از حزب توده بیرونش کردن نه رد نظریات اونا. از جنایات کوروش گفتی، شما کدوم یک از جهانگشایان اسلام رو از صدر اسلام {غیر از پیامبر گرامی (ص) و مولا علی (ع) }می شناسی که کمتر از کوروش کشتار کرده باشه؟ اگه کشور کشایی و کشتن دیگران نادرسته برای جهانگشایان اسلامی هم نادرسته، کشتن انسانها با هر انگیزه ای ناپسنده.
فرمایش: (انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال یعنی ببین که چه گفته می شود نه اینکه کی چی گفته). از دوستمون اابراهیم در کامنت بالاتر بود که من بجای واژه دوستمون اشتباها واژه خودتون رو نوشتم. از این بابت پوزش می خوام.
بسیار عالی بود.
به جناب پور پیرار عرض می کنم یکی از شاعرانی که شما می فرمایید وجود نداشتند میفرماید:
در مملکت، چو غرش شيران گذشت و رفت
اين عوعوی سگان شما نيز بگذرد!
پس بندگان من را مژده بده،آن هایی که تمام سخنان را می شنوند و بهترین آن ها را بر می گزینند. قرآن کریم
جناب آقای طهماسبی
شما نگاهتون به کتب و دیدگاهها متعصبانه و از روی تعصب مذهبیتونه. برای همین هرکس هر ادعایی کرد اگر با یافته های دینی شما مطابق بود و باورهای مذهبی رو تقویت کرد می پذیرید حتی اگر بگن ماست سیاهه. آقای پورپیرار دروغگویی بیش نیست. اما اگر خیلی به ایشون علاقمندین به نظرات ایشون در مورد حوزه علمیه هم رجوع کنید. ایشون حوزه علمیه و روحانیت رو هم ساخته یهود و دست پخت صد سال اخیر میدونن. حتی ماجرای بهاییت رو هم دست ساخت روحانیت میدونن. روش استدلالشون هم با استدلال تخت جمشید و پاسارگاد یکی هست. یعنی چون همه یاران باب از روحانیت بودن نتیجه میگیریم که روحانیت بهاییت رو ساخته. مشکل روش استدلال این آقای توده ای هست. ضمنا خود این آقا اعتراف کرده دعواش تو حزب با کیانوری بوده یعنی مشکل اعتقادی با حزب توده نداشته. معلوم شد که شما هم از امثال سلیمی نمین هستین.
پاسخ شما به پورپيرار قانع كننده نيست چون اصلا پاسخي نداديد.من انقدر در سايتها گشتم هرگز نديدم كسي منطقي و با مدرك جواب پورپيرار را بده. همش تاريخ توصيفي ارائه دادند. درحالي كه پورپيرار واقعا تحليل منطقي ارائه دادند. من نمي گم كاملا موافق نظريات پورپيرار هستم اما اصلا موافق تاريخ موجود ايران نيستم چون كتابهاي تاريخي ايران هيچ مدركي ندارند. خيلي ساده است كه پان فارسها همه نوشته هاشون با تعصب كوكورانه نوشته شده است. تمام سطرها.
من پاسخی به آقای پورپیرار ندادهم. سعی کردهم برای خوانندهای که با نظرات ایشون ناآشناست بطور خلاصه بگم که ادعاشون چیه. عنوان مطلب هم اگه دقت کنید هست: «ناصر پورپیرار چه میگوید؟»
بعد چون ادعاهاشون خیلی دور از عقله بعضیها ممکنه تعجب کنن که چطور ممکنه کسی این ادعاها رو باور کنه، بنابراین کمی توضیح دادم که ایشون برای گمراه کردن طرفداراشون چه شگردهایی دارن.
شما به نظرم یه کمی دیر با آقای پورپیرار آشنا شدید. اگه به تاریخ این نوشته دقت کنید میبینید که مال بیشتر از پنج سال پیشه و اصولا یکی دو سالیه که ایشون جذابیتی که قبلا برای همشهریای شما داشتن رو از دست دادن.
به هر حال همون موقعی که آقای پورپیرار در اوج فعالیت بودن خیلیها نکته به نکته به صحبتهاشون پاسخ دادن و این پاسخها رو اگه بگردید پیدا میکنید.
اگه دوست داشتید هم میتونید کامنتهای قدیمیتر همین مطلب رو مرور کنید (پایین سمت چپ روی لینک دیدگاههای کهنه» کلیک کنید. شاید جواب بعضی سوالاتون رو اونجا پیدا کنید
دوست عزیز شما پاسخ نداده اید ولی لحنی که در عنوان وبلاگتان دارید توهین آمیز و تهاجمی است. پور پیرار ادعای خاصی ندارد-اگر کتابهاشون رو خونده باشین- حتی در پایان بخشهای مختلفی از جلدهای کتب از دانشجویان و دانش پژوهان خواسته اند که در رد نظریات نویسنده کتاب, مقاله و رساله هائی نوشته و در کلاسها و کنگره های مختلف علوم انسانی ارائه کنند شاید که اصل مطلب مشخص شود و سخنشان بیشتر با کسانی هست که تحمل شنیدن واقعیات و حقایق را-هرچند تلخ- دارند و حاضرند یکبار برای همیشه با ذهنی بدوراز تعصب قصرهای خیالی مطنطن برافراشته از ناراستیها و دروغها را فرو ریزند.با تشکر
منظورتان از این عبارت «اصولا یکی دو سالیه که ایشون جذابیتی که قبلا برای همشهریای شما داشتن رو از دست دادن.»
عرب های خوزستان است ؟ اگر این است برای شما خیلی متاسفم چون انسان های بی منطق فقط تهمت می زنند
نه، منظورم شهر دیگری بود
اولا شما از کجا می دانید لیلا از کدام شهر است که در جوابم می گویید نه ،منظورم شهر دیگری بود . ثانیا خوزستان شهر نیست و استان است جهت اطلاع !!!!!!!
از روی آدرس IP
آقاي پورپيرار بهتر است به جاي اثبات اصل و نسب فارسها و ايرانيان در مورد زبان تركي كه از كجا آمده و به كجا تعلق دارد تحقيق كند شايد يك چيزهايي كشف كردند و يا اختراع فرمودند!
لارم نیست پورپیرار اختراع کند ملت غیور ترک خودشان بناهای تاریخیشان را کشف میکنند
نه ایشون ابراز فضل نمودند و زبان ترکی هم جعلی فرمودند و بابک را دروغین می تونید از خودشون بپرسید
در ضمن ملت غیور ترک که فعلا دارن می سازن تا شاید بعدا کشف شه
باز هم مثل همیشه نادانسته و از روی تعصب پوچ و لحاظ جعلیات یهود نظر دادید .. اولا آقای پور پیرار ترک نیستند و زاده دیار خوزستان هستند و تیر همیشگی ناجوانمردانه ی شما در چسباندن انگ به آزادگان مخالفتان به خطا رفت! ثانیا تاریخ و زبان ترکان برای همه مردم دنیا بغیر از ایرانیان مشخص و روشن است و فقط شما دری زبانان مهاجر تاجیک با پاک کردن تاریخ آنان سعی در چسباندن خود به قوم خیالی و منقرض شده پارس داشته و تاریخ و زبان بقیه اقوام را انکار میکنید.. شما اول تاریخچه زبان دری تاجیکی خودتان و ارتباط آن را با زبان فارسی هخامنشی مشخص کنید و اولین کتیبه ها و شعر زبان دری و محل و تاریخ آن و ارتباط باستانی آن با سرزمین کنونی ایران را مشخص کنید سپس دهان به زیاده گویی و خودبالاتر بینی بگشایید!
با توجه به نظرای شما که من بیشتر تعصب شمارو به این آقا دیدم!!
آقای پور پیرار از طایفه بزرگ و ریشه دار کعبیان خوزستان هستند . کعبیان زبان زد خاص و عام هستند که بزرگ مردانی را به خطه ی زر خیز خوزستان عطا کردند .
نه ایشون ابراز فضل نمودند و زبان ترکی هم جعلی فرمودند و بابک را دروغین می تونید از خودشون بپرسید
در ضمن ملت غیور ترک که فعلا دارن می سازن تا شاید بعدا کشف شه
شما به تاریخ هرودت یا پروفسوردکتر زهتابی مراجعه کن میفهمی البته اگه سوادت میرسه؟یا نه 1سری به موزه بزن و جام حسنلو رو ببین اونوقت عالم میشی!
اگه طرفدار استاد پورپیرار هستید باید توجه داشته باشید که از نظر ایشون تاریخ هرودوت از سر تا پا جعل یهوده و نباید بهش استناد کنید.
جام حسنلو هم مربوط به تمدن اورارتو بوده که نمیدونم چه ربطی به این بحث پیدا میکنه
موافقم .امیدوارم ما مردم ایران یه روزی بتونیم با فکر باز و آزاد و بدون تعصب دلیل عقب ماندگی و خودخواهی و افسانه پرستی خودمون رو بشکافیم واقعیات رو هر چقدر که تلخ هم باشن فدای رویا پرستی و توهمات نژاد پرستانه تاریخ نکنیم.
زنده باد اندیشه آزاد.
like leyla
استادهژار (عبدالرحمن شرفکندی) که قانون ابوعلی سینا را برای اولین بار به فارسی ترجمه کرده است هیچ مدرک دانشگاهی ندارد.( مثل آقای پور پیرار)
سلام!
خیلی خیلی از مطلبتون متشکرم…با اجازه من با ذکر منبع ازش توی وبلاگم استفاده می کنم!
سلام.
لطفا نظری راجع به طوفان نوح پورپیرار بگذارید.
سپاسگزارم.
باسلام
جناب آقای گنجه ای متاسفانه شما بجای پاسخ به سوالات دارید تفره میروید مثلا جواب هیچ کدوم ازسوالات را در مورد ستونها ندادید و بجاش میگید سوال کننده ساده است وپورپیرار از کم اطلاعیش داره سوءاستفاده میکنه یا میگید برو فلان کتاب را بخون و… بطور واضح بگو ببینم چه بلایی بر سر کف تخت جمشید اومده که اثری ازش نمونده؟ لابد میخایید بگید یه آدم دیوانه پیدا شده و با کلنگ تمام کف اونجا را کنده؟یا یکی پیدا شده و تمام صدتا ستون چند تنی را دزدیده؟این که میگی سوالات تکراریه چه ربطی به اصل موضوع داره؟بخدا قسم هر کس به علی(ع)اعتقاد داشته باشه اعتراف میکنه که تمام تخت جمشید ناقص بوده حتی اگر فارس باشه. شما هم بهتره حق را قبول کنید یه نگاه به تمام گفته های خودت بیانداز بخدا هیچ کدوم منطقی نیست.اصلا چرا فارس ها به پور پیرار توهین میکنند؟کسانی از توهین استفاده میکنند که حرفشون حق نباشه و با دلیل و منطق نتونند اثبات کنند.اما من درتمام نوشته ها و گفته های پور پیرار ندیدم که به غیر از بحث تاریخی به یه نفر یا قوم توهین کنه.الان هم خواهش میکنم به جای پاسخ صحیح ومنطقی نگید که ناصر پور پیرار تو فلان کتاب به فلانکس توهین کرده.هنوز مساله ستونها و کف تخت جمشید برای من حل نشده است
اول بگم که این قسمت کامنتتون خیلی برام جالب بود: «بخدا قسم هر کس به علی(ع)اعتقاد داشته باشه اعتراف میکنه که تمام تخت جمشید ناقص بوده حتی اگر فارس باشه»
اون لینکی که براتون فرستادم رو نگاه کردید؟ من وقتی صحبت از کماطلاعی و سوءاستفاده امثال پورپیرار میکنم، برای طفره رفتن نیست. موضوع اینه که اول شما باید یه اطلاعی درباره موضوع بحث پیدا کنید، بعد بتونید قضاوت کنید که کی درست میگه کی غلط.
موضوع ترک و فارس رو هم که مطرح کردید، اصل و نسب خود من برمیگرده به گنجه توی جمهوری آذربایجان. من تعصبی در مورد تخت جمشید یا هر موضوع تاریخی دیگهای ندارم و اصولا فکر میکنم که تعصب نژادی داشتن (هر جورش) چیز احمقانهایه. مشکل من با پورپیرار اینه که من یه کوره سوادی توی باستانشناسی و تاریخ دارم و با همین کوره سوادم میفهمم که داره چرند میگه.
بعد هم به موضوع یه جور دیگهای نگاه کنید. چرا همه کسایی که سنگ این بابا رو به سینه میزنن همشهری شما هستن؟ اگه پورپیرار یه فیلم ساخته بود راجع به یه موضوع دیگه، مثلا اقتصادی، باز هم شما همینجور میرفتید توی وبلاگ مخالفاش به خدا و علی قسمشون بدید؟ یا یه کلمه میگفتید که من راجع به این موضوع اطلاع ندارم؟
یه کسایی مثل ناصر خان شما، با جنجال زندهن. حرفشون توی مجامع علمی و بین متخصصهای تاریخ و باستانشناسی که خریداری نداره، میگردن زمینههای اختلاف و دلخوری رو پیدا میکنن خودشون رو میچسبونن به یه طرف و بی رنج و زحمت یه تعداد طرفدار غیرتی و پر انرژی پیدا می:کنن.
سلام
آقای گنجه ای بازم دارید بجای پاسخ منو نصیحت میکنید اصلا هرچی شما میگید درست به هرچی که برات عزیزه قسمت میدم بدون حاشیه پردازی بگید که چه بلایی برسر کف تخت جمشید اومده و صدتا ستونی که الان اثری ازشون نمونده کجای دنیا هستند؟آیا کسانی که کف این بنای بزرگ را ازبین برده اند حتی به اندازه نیم متر مربع یادشون نرفته که باقی بزارند؟
کاش به خودتون زحمت میدادید عکسهای لینکی که براتون فرستادم رو میدیدید. عکسهای حفاری باستانشناسی تیم دانشگاه شیکاگو نشون میده که محوطه کاخ صد ستون قبل از کاوش چه شکلی بوده و یه تعداد از ستونهایی که دنبالشون میگردید رو میتونید اونجا ببینید.
الان دو تا از ستونها به همراه سرستونشون توی موزهی دانشگاه شیکاگو هستن. دو تای دیگه رو توی محوطه خود کاخ گذاشتن که بازدید کنندهها بتونن تصور کنن ارتفاع سقف چقدر بوده و بقیه چیزی که از ستونها باقیمونده توی انبار خود مجموعه تخت جمشید و انبار موزه ملی ایران باستانه.
البته باید توجه داشته باشید که تخت جمشید از زمان تخریبش تا زمان معاصر که تحت حفاظت قرار گرفت برای مناطق همجوارش حکم معدن سنگ رو داشته و خیلی از قطعههای سنگیش رو به جاهای دیگه بردن. از روستاهای اطراف بگیرید تا بند امیر و تخت ابونصر. از جمله چند تا از پایه ستونهای همین کاخ توی تخت ابونصر پیدا شده که حداقل ۸۰ کیلومتر با تخت جمشید فاصله داره. شاید خوندن این مطلبی که دربارهش نوشتم براتون جالب باشه: http://www.ganjei.com/1387/08/11/takht-i-abu-nasr/
در مورد کف کاخ صد ستون هم این حرفهای عصبیای که میزنید به خاطر اینه که نمیدونید کف این کاخ، بر خلاف کاخ تچر و تالار آپادانا که کف سنگی دارن، از جنس ساروج بوده. هنوز هم یه قسمتهاییش باقی مونده. بیشتر از اون نیم متر مربعی که شما دنبالش میگردید.
آقای گنجه ای تزیینات تخت جمشید چرا باید ناقص به حال خود رها بشن؟
باقیمانده زیگورات ایلامی روکه از دل زمین بیرون آوردن چرا باید تخریب کنن به جاش یه خزانه که معلومه تازه ساخته شده روبنا کنن؟
اگه جواب بدین متشکر میشم!!!
زیگورات ایلامی از تخیلات آقای پورپیراره
تزیینات ناقص هم مال بناهای آخر دوره هخامنشی هستن که تکمیل نشده بودهن
خواهش میکنم
آقای گنجه ای از شما اظهار تاسف میکنم.البته من شخصا خودم به همه نظرات احترام قائلم اما متاسفانه برخی از کاربران سایت از جمله کسانی چون عباس و…نظراتشون واقعا غیر منطقی هست.از شما میخوام نظرات این دسته از افراد رو منتشر نکنید چون از اعتبار سایت شما بی اندازه میکاهد.
باسلام خدمت جناب آقای گنجه ای:
من مولود پدری ترک ومادری فارس زبان بوده که اکنون مقیم تهران می باشیم قبل از اظهار نظر به قران قسم می خورم که بدون تعصب هستم.من فکر می کنم نظرات اون در مورد ناتمام موندن تخت جمشید واقعیت داره یه بار چند نفر تو کلاس می گفتن که تخت جمشید ناقص هست که من کلی باهاشون بحث کردم ولی اونا چندتا فیلم از پورپیرار بهم دادن دیدم راست میگن الان از شما می خوام اثبات کنید که تخت جمشید ناقص نیست تا جواب اونا را با مدرک وسند بدم حتی معلم تاریخمون که اهل اصفهان و دارای مدرک فوق لیسانس تاریخ هست با دیدن اون فیلمها اونها را تایید کرد.
سعید جان،
اگه به تاریخ این نوشته نگاه کنید میبینید که مال سال ۸۷ ئه و توی این چند سال من با خیلیهایی که اون فیلم رو جدی گرفتن یا قبول کردن بحث کردم و تا جایی که دیدهم یه چیز بین همهشون مشترک بوده اونم این که از روند تاریخی تکمیل تخت جمشید اطلاع ندارن. یعنی فکر میکنن تخت جمشید یه بنایی بوده مثل مثلا میدون آزادی که طبق یه نقشه و در طول یه پروژه از اول تا آخر ساخته شده.
نکته اصلی اینه که در طول ۲۰۰ سال شاههای مختلف هخامنشی بناهای جدید به مجموعه اضافه کردن یا کاربری بناهای موجود رو تغییر دادن یا اصلا یکبار در زمان خشایارشا پلان مجموعه عوض شده و ورودی که زمان داریوش ضلع شرقی بوده به ضلع جنوبی (همین راه پلههای معروف ورودی) منتقل شده.
همه مجموعه بناهایی که اینطور در معرض تغییر و تحول دائمی بودهن (مثلا اهرام مصر یا کاخهای آشور) یه قسمتهای ناتمام دارن که اتفاقا خیلی به باستانشناسها کمک میکنن که تاریخ بنا و تکنیکهای ساخت اون رو بهتر درک کنن.
پورپیرار عمدا در این مورد به مخاطبش آگاهی نمیده و برعکس سعی میکنه با تقویت این ذهنیت که تخت جمشید یکجا ساخته شده، از شواهدی که نتیجه تحول تدریجی بنا هستن به نفع ادعای خودش استفاده کنه.
مثلا یکی کتیبههای داریوش توی ضلع شرقی بنا قرار داره که از وقتی ورودی به ضلع جنوبی منتقل شده دیگه در معرض دید نیست. پورپیرار خیلی در مورد این مانور میکنه که چرا کتیبه رو جایی گذاشتن که کسی از جلوش رد نمیشه و اگه کسی این نکته ساده رو ندونه، حرف پورپیرار خیلی به نظرش بدیهی میاد. یا مثلا یه بخش نیمهساز قسمت شمال غربی مجموعه هست که (احتمالا) اردشیر سوم ساختش رو شروع کرده ولی توی آشوبهای پایان دوره هخامنشی نتونسته تمومش کنه. یه قسمت عمده از فیلم پورپیرار مربوط به ریزهکاریهای این قسمته.
در مجموع اگه کسی یه کتاب آشنایی با تخت جمشید خونده باشه (مثلا کتاب تخت جمشید از مجموعه «از ایران چه میدانم» نوشته حسین سلطانزاده) خیلی راحت میتونه مچ پورپیرار رو بگیره.
باسلام من چندتاسوال از منتقدان استادپورپیرار دارم
1-استاد میگه توکاخ صدستون صدتا پایه ستون موجود می باشد ولی از ستونها خبری نیست.خب شما بگید ستونهای باقطریک متر و طول بیش از سیزده متر وبا آن وزن زیاد کجا رفتند؟ اگر فرو ریختند چرا ازشکسته های آن خبری نیست؟اگردزدیده شده اند کجای دنیا هستند؟وباان سنگینی چطوری دزدیده شده اند؟
2-چراازسقف فرو ریخته اون خبری نیست؟تو قدیمی ترین عکس های تخت جمشید چرا خبری از آوارهای ناشی از فرو ریختن سقف ان نیست؟
3-اساس تزئینات تخت جمشید حجاری های سنگیست چرا درمهمترین قسمت آن یعنی ورودی آن اثری ازحجاری نبوده وفقط سنگ خام به چشم می خورد؟
4-پورپیرارچند نمونه از حجاری ها را به دوربین کشیده که با ماشین تراشیده شده اند که یه آدم بی سواد هم می فهمه که واقعا راست میگه.
5-بسیاری از تصاویر سنگی نیمه کاره موندن مثلا تصاویری از سربازان دیده میشه که قسمتی ازبدنشون تراشیده شده و قسمتی سنگ خام هستش.
6-چرا قسمتهایی از تخت جمشید که آجری و مربوط به زیگورات ایلامی ها می باشد را پوشوندن تا ازدید بازدید کنندگان مخفی بمونه؟
7-هخامنشیان که به ایران مهاجرت کرده وبه یکباره این بنا رااحداث کرده اند پس چرا در سرزمین اصلی خودشون حتی یک بنای کوچک هم به یادگار نزاشتن؟
8-اینها که تو مرکز حکومتشون این بنای سنگی را ساخته اند چرا در استانها یا ایالتهای دیگر آنها خبری از بنای سنگی نیست؟
9-اگربه ادعای شما پورپیرار یک دروغگوست چرادروغهاش رو با منطق وسند رونکرده وفقط با بی تربیتی تمام بهش توهین می کنید؟
10-حرفهایی که پورپیرارگفته نیازی به سند تاریخی نداره چون تو فیلم هاش به تصویر کشیده شده و بیننده کاملا به درست بودن آنها اعتراف می کنه.
11-حضرت علی علیه السلام می فرمایند«حق رابگویید هرچند که به ضرر خودتان باشد»
یکی از سوالها رو انتخاب کنید تا جوابش رو عرض کنم خدمتتون
پس معلومه که خودت هم موندی به کدوم سوال جواب بدی….
تو و امثال تو باید حقیقت را قبول کنین و جایی برای فرار از حقیقت نیست
ما مدافع حقيقتيم
اين هم كه گفتم يكى از سوالها رو انتخاب كنه براى اينه كه همه سوالهاش تكراريه و جواب دادنش وقت تلف كردنه.
من ميتونم يكى از سوالها رو جواب بدم كه ببينه چيزى كه به نظرش برهان قاطع و دليل انكار ناپذير مياد چه جواب ساده و پيش پا افتاده اى داره و تشويق بشه كه بيشتر مطالعه كنه تا امثال پورپيرار نتونن از كم اطلاعيش سوء استفاده كنن
باسلام خدمت آقای گنجه ای
من قصد لجبازی ندارم بنابراین از تمام سوالاتم صرف نظر کرده واز شما می خواهم فقط به سوال اول یعنی ستونهای کاخ صد ستون جواب بدید.خواهش می کنم بطور صریح بگویید که این صد تا ستون که الان خبری از اونها نیست تو کجای دنیا هستند؟ وهمچنین بگویید که چرا در این بنای عظیم حتی به اندازه نیم متر مربع کف سازی نشده آیا این پادشاهان روی خاک زندگی می کرده اند؟اگر جوابتون طولانی باشه میتونید به ایمیلم ارسال کنید.باتشکر از شما
سلام،
توی سایت موسسه شرقی دانشگاه شیکاگو عکسهای مربوط به قبل از کاوش باستانی توی کاخ صد ستون رو ببینید و توضیحاتشون رو بخونید:
http://oi.uchicago.edu/museum/collections/pa/persepolis/throne_hall.html
من رامین هستم 24 سالمه و لیسانس زبان شناسی هستم.چندین واحد دستور زبان تاریخی، زبان باستان، زبان پهلوی و زبانشناسی تاریخی تطبیقی خوندم.یه بار که با انجمن گردشگری دانشگاه شیراز به پاسارگاد رفته بود برادران بسیجی هم تشریف آورده بودند. دوستان خیلی اهل بحث علمی پیرامون قضایای تاریخی بودند و یکی از برادران بحث علمی ای راجع به زبان پهلوی داشتند و میگفتند که این اصلا خطی من درآوردیه بنا به فلان دلایل از راست به چپ خونده نمیشه.یالا اگه راست میگید به این زبان صحبت کنید و نوشته هاشو بخونید!
دوست دیگری لطف کرده بودند و نرده ها رو خودجوش پشت سر گذاشته بودند و خودشون رو به آرامگاه کوروش (صهیونیست!) رسونده بودن. اون یکی برادرمون فک میکرد من حالا میخام جلوی قبر کوروش جون سجده کنم و زانو بزنم
خلاصه خیلی از دیدارشون مشعوف شدیم
دوستان تحصیل کرده در زمینه تاریخ و شاید خیلی رشته های دیگه
متاسفانه ما قدم در راهی گذاشتیم که صاحب نظر توش زیاده
با گلو پاره کردن و سینه چاک دادن و حتی التماسم کارمون به جایی نمیرسه و دوستان همچنان نظر خودشون رو دارن
ماهم شاید خیلی مواقع در مورد چیزایی که صاحب نظر نیستیم نظر بیجا داده باشیم.شاید بشه گفت این طبیعت علوم انسانیه.متاسفانه نظرات اینجوری در حوزه ایران پرستان! هم خیلی زیاده که از اونور بوم افتاده. به نظر من هرچند که تاریخ سرجاشه ولی ضرر این گروه دوم واسه جامعه ما بیشتره
همیشه دوست داشتم و دارم که رسانه ای در زمینه تاریخ هنر و فرهنگ ایران (سایت ایرانشناسی) که مخاطبش عام هست (مثلا برادران بسیجی و ایران پرستان گرامی) ایجاد بشه.
نمیدونم شاید باشه اگه همچین چیزی پیدا کردید یا سراغ دارید بنده را هم بی بهره نگذارید تا با معرفی آن به دوستان باهم قدمی در راه اعتلای انسان ها برداشته باشیم
آقای پور پیرار میگوید که تمام تاریخ ایران از ۲۵۰۰ سال پیش تا کنون بازیچه دست یهودیان بوده است!آنها بعد از رهایی از دست بابلیان توسط کوروش به اورشلیم میروند .کوروشی که خود یکی از هخامنشیان وحشی و دست نشانده یهودیان است که از سرزمین خزر آمده اند(در جایی دیگر میگوید یهودیان آنهارا آورده اند!!).
سوال اول اینجا مطرح میشود که چگونه یهودیانی که در اسارت هستند، هخامنشیان واز جمله کوروش را از خزر آورده اند؟ چه کسی این قوم وحشی را سازمان میدهد؟ این قوم چطور به راحتی تمام ایران را تسخیر می کنند وماد را شکست میدهد؟اصولا خود مادها چه کسانی هستند؟ پورپیرار که مدعی است که اصلا قومی به نام آریایی وجود ندارد!پس تمدن ماد را چه اقوامی ساختند ؟واز همه مهمتر یهودیها که اینقدر زیرک هستند چطور در اسارت بابل به سر میبرند آنهم نه عده کمی از آنها بلکه تمام بنی اسرائیل وآنهم نه برای مدت کمی بلکه برای مدت پادشاهی چند پادشاه بابلی!
سوال دوم اینکه همواره بنی اسرائیل در آرزوی دست یافتن به سرزمین موعود بوده اند؛این سرزمین آرمانی در تورات سرزمینی وسیع از کرانه های نیل تا سرچشمه فرات در ترکیه توصیف شده است که شامل مصر ،عراق،سوریه،فلسطین،لبنان،اردن ،شمال عربستان و بخشهای جنوبی ترکیه است(همان سرزمینی که امروزه صهیونیسم از آن به سرزمین موعود از نیل تا فرات یاد میکند). هخامنشیان به تایید خود جناب پورپیرار توانستند بابل را (که قسمت مرکزی و اصلی از نیل تا فرات است) شکست دهند وحتی در پوریم نسل آنها و عیلامی ها وآشوریان وشوش وماد و… را نیز ازمیان بردارند ودر آخر خود به شمال دریای خزر باز میگردند (البته نمیدانم منظور آقای پورپیرار از سرزمین خزر دقیقا کجاست واینکه میگویم شمال خزر چون در مستند ایشان خزر را آنجا وصف میکند درکل جایی خارج از خاور میانه باید باشد!!!) حال سوال اینجاست که چرا هخامنشیان این کار را کردند آنهم در زمانی که همه کشورها در جدال بر سر مرزهای خود هستند؟واینکه چرا اکنون که قسمت اعظم وشاید تمام سرزمین موعود یهودیان را هخامنشیان خالی از سکنه،وبه قول خود پورپیرار خالی از هرجنبنده ای ،کرده اند ….ادامه این مطلب را در وبلاگ زیر بخوانیدhttp://www.s3yoosef.blogfa.com/
دوستان بنده مطالب اقای پورپیرار را نخوانده ام ولی بطور کلی از نظرات ایشان در مورد تاریخ ایران و منطقه اطلاع داشتم . خود بنده محقق ازاد در تاریخ بمدت بالای چهل سال هستم .در مورد هخامنش ها این لغت عبری میباشد و درست ان اخا یا هخا شداپنیم یه معنی شهربان است .شما در هیچ لغت نامه ایرانی معنی لغوی این کلمه را پیدا نمیکنید . بقیه مطالب پیشکش دانشمندان یک خط مطلب نخوان . اقایان بجای تکرار مطالب نویسندگان بیسواد وبعضا فراماسون های وظیفه دار فارسی نویس . خودتان مطالعه کنید واسناد را خودتان بدست می اورید .
نتايج تحقيقات آزاد ٤٠ ساله رو جايى روى اينترنت منتشر كرديد؟ آدرس بديد ما هم مطالعه كنيم
قابل توجه دوستان عزیزم . برای بررسی گفته های یک شخص در مورد مسائل تاریخی. به جند نکته اشاره میکنم.
1- بر پایه کدام منابع نظرات خود را بیان میکند ؟
2- آیا منابعی که گوینده به آن اشاره میکند سندیت تاریخی دارد؟
3- گفته را از نظر عقلانی بررسی کنید؟
………….
( بطور مثال مکتوبات هرودوت را حتی مورخان معاصر یونانی زیاد قبول ندارند. چه برسه به بقیه کارشناسان تاریخ)
با اشاره به این موضوع میخواستم بگم که هر چیزی را نمیتوان بصورت واقعیت تاریخی قبول کرد. یکم فکر کنین میفهمین دوستان
زیاد وقتتونو واسه این دانشمند فرزانه و کارشناس گرانمایه هدر ندین. ارزش نداره!! باور کنین.
با تشکر آریلا محمدی
اقای اریلا محمدی – دوست عزیز تا هفتاد یا هشتاد سال پیش کسی از هخامنشها و یا مادها و یا ارشکهاچیزی در ایران نمی دانست . و شما با مطالعه در تواریخ گذشته ایران تاصد سال پیش اثری از این اسامی نیست .بلکه این اسامی وسلسله ها در کتابهای یونانیان مثل هرودت و گزنفون و کتزیاس و غیره … و یا در کتاب مقدس عهد عتیق یهودیت نوشته شده بودند. و دیگر اینکه در حدود یکصدو پنجاه سال پیش با کاوشهای باستان شناسان عمدتان یهودی و وابسته در بین النهرین و سپس در شوش و شهر خراب ( بخوانید پرسپولیس )تاریخی سرتاپا ساخته شده برای ملک سلیمان (بخوانید ایران )و منطقه خاور میانه ارایه دادند.
سلام به همه
این اقا این همه دروغ میگه چرا جواب ندارین کخ بدین جواب دروستو حسابی نه احساسی حرف حق انقدر تلخه که این اقا شده بی مدرک پیر انیشتینم اخراجی دانشگاه بود مثل بیل گیتس نوشته های این اقا درک میخواهد که بعضی ها میترسن که درک کنن مثل بت پرستان که میترسیدن با واقعیت رو در رو بشن
واقعاحقیقت ربطی به مدرک دانشکاهی وغیره نداردابوعلی سیناکدام دکترا راداشت یا رازی مگرهرکس خواست حاصل تلاش وتحقیقات وواقعیات رابگویدآدم بده می شه ازوحم وتوحم بیرون بیایید ویه تاریخ واقعی رابپذیریدودرک کنید این حزب توده بوده اون ازمادرش قهرکرده چه ربطی به اصل قضیه داره . یه نفررفت تو یه شهری بهش گفتن یه گوشت کو گفت حرف حق زدم گوشموبریدند حالاشماهم گوش پورپیراردانشگاه نرفته رابه خاطرخوروش خونخوارصهیونیست ببرید واقعابه خوروش خیالی مثل شاه ملعون ببالید
این طور که آقای پورپیرار میگن ابن سینا و رازی اصلا وجود نداشتن. هر دو جزو جعلیات یهودن
اونقدی اطلاعات ندارم که درمورد همه ی گفته هاو ادعاهای جناب پورپیرار بحث کنم ولی مستند تختگاه هیچ کس کاملا منطقی بود.این دلیل نمیشه که همه ی حرفاش رو درست ومنطقی بدونم ولی اینا میدونم که حرفاش قابل بحث و تامله..البته برای کسانی که تعصب الکی رو کنار بزارن……هرکی میگه حرفاش دروغه دلیل بیاره نه اینکه توهین کنه
گذشته هیچ ملتی باعث سربلندیه الانش نیست
ما باید ببینیم الان چی هستیم…!!!
همین
فرض کنید تو ایران طی اتفاقی مردم بی دین میشن. بعد از چند صد سال یکی میگه ایرانیا اصلا شیعه نبودن! بهش میگن چرا؟ میگه مقبره امام هشتمشون ناقصه. چطور ممکنه چند قرن از رسمیت گرفتن شیعه تو ایران گدشته باشه و مقبره امام هشتمشون ناقص بمونه؟ چطور میشه تو مقبره ناقص رفت زیارت؟ پس ایرانیا هرگز شیعه نبودن و همه ش دروغه!اون شخص هم اسمش شبیه پورپیراره!!!
پدیده ای بنام پور پیرار درواقع عقب نشینی تاکتیکی مارکسیسم در مقابل اسلام است
معلوم که مارکسیسم و خوب فهمیدی برادر مواظب باش با شعوری که دارد می دوزدنت
با سلام به همه دوستان. من خودم عرب هستم و به حال زندگی روزانه من چندان تفاوتی نداره که هخامنشیان چه بودند یا اشکانیان و در مورد الباقی اون هم همینطور. راستش کتاب بر امدن هخامنشیان رو چندبار خوندم و متوجه مغالطات گسترده ایشون شدم. مثلا بزرگ کردن پوریم که وسعت رخدادش خیلی کمتر از اون چیزیه که در خود تورات ذکر شده و اساسا” یهودیان در تورات خیلی دست به مبالغه زدن. نگاه کنید به تفسیر ابن خلدون در باره قدرت نظامی و ارتش چند صد هزار نفری از جوانان یهود در اون دوره که در تورات ذکرش رفته. یا نگاه کنید به شیوه روایت طوفان نوح. تاریخی که در تورات هست مثل تاریخی است که در شاهنامه یا سایر افسانه های ملل هست. حال ایشون (آقای پورپیرار) پاشنه صحبتش روی داستان مغ کشی و تطبیق اون با پوریم می گرده. جالبه که خود نویسنده هم گویا در زمان دقیق این رخداد شوم (به اصطلاح خودشون) تردید دارن. یکبار گفتن که در زمان داریوش بوده و مصادف هست با جریان گئوتامای مغ و یکبار میگن که در زمان خشایار شاه بوده و مصادف هست با قطع عملیات ساخت تخت جمشید و این واقعه چنان وسعتی داشته که بیش از 75000 نفر کشته شده اند!! که البته چون بر اساس تورات هست محتملا” اغراق آمیز هم هست.
در واقع آقای پورپیرار می گویند که هیچ انسان هنرمندی نماند که بیاید و برای هخامنشیان باقی این کاخ را بسازد و به سازندگان تخت جمشید حین ساخت عمارت پادشاهی هخامنشیان حمله شد! مثل اینه که بگیم برادران بسیج به بیت رهبری حمله کنن و کارگران اونجا رو قتل عام کنند. که خود نکته جالب و تامل بر انگیزی است توجه کنید که ایشان همان کسیست که سوختن کتابخانه در ایران را دلیل نبود کتاب در ایران نمی داند و می گوید اصلا کتابی نبوده که بسوزد اما کشته شدن 300 تا 500 نفر در پایتخت را و یا 75000 نفر در کل ایران باستان را دلیل انقراض ملتهایی همچون عیلام و اشور و … می داند. در جایی علت پیروزی هخامنشیان را سبوعیت و خشونت بی وصف آنان دانسته و در جای دیگری گفته که یهود چنان نفوذ و قدرت داشته که درهای ممالک مختلف را از طریق فتنه انگیزی درون حکومتها و تامین مالی و صاف کردن جاده برای هخامنشیان گشوده است. تا انتها هم همچنان تکلیف خواننده کتاب را روشن نکرده که چه اتفاقی افتاده است. این قوم یهود عجب اسیرانی بوده اند و عجب نفوذی داشته اند! خب این کسانی که به سادگی چنین طوفانی برپا کرده اند بهتر نبود خود بابل را تحت فشار بگذارند تا آنها را به سرزمین ابا و اجدادیشان بازگرداند؟ جالب است که خود آقای پورپیرار هم اشاره دارد که خیلی از یهودیان دیگر به موطنشان “اورشلیم” بازنگشتند. در این باره به صحبت آقای شهبازی اشاره میکنم عبدالله شهبازی (مورخ)، تاثیر یهودیان بر ایران هخامنشی را رد میکند و آنان را جامعهای کوچک مانند دیگر جوامع شرق مدیترانه می داند که در حدی نبودهاند که بر امپراطوری بزرگ هخامنشی تأثیر بگذارند. او همچنین داستان استر را افسانه مینامد و قدمت کتاب استر را به حوالی قرن اول میلادی می رساند. او این موضوع را که استر همسر خشایارشا بوده را رد و آن را ساخته یهودیت جدید و بسیار نژاد پرستانه می داند.
با همه این تفاصیل من هنگامی که تختگاه هیچ کس را دیدم به نظرم امد که بر اساس حقایق معماری ساخته شده ولی نتایج بی ربطی از ان گرفته شده است. من می توانم بپذیرم که این عمارتها کامل نشده اند اما پیش از ابراز عقیده خود را ملزم به مطالعه بیشتر در این زمینه میبینم چرا که آقای پور پیرار متاسفانه فرد صادقی نیستند و به مغالطه نیز بسیار علاقه مند هستند و افراد کمتر آگاه را به سادگی می توانند فریب دهند.
با تشکر
عماد
دوست عزیز اقای عماد – در مطلبتان اشاره با اقای عبدالله شهبازی نمودید. بنده با اینکه در بعضی موارد اختلافی با اقای شهبازی دارم .ولی ایشان کتاب پنج جلدی نوشته دارند بنام زر سالاران پارسی و یهودی که دقیقا به رابطه تنگاتنگی پرسه گده (بخوانید پارسیان )و قوم یهودیت (جدا کنید از اسباط بنی اسراییل )اشاره میکنند . دوستان عزیز بیشتر مطالعه بفرمایید.
دوستان عزیز : از شما تعجب میکنم که چرا وقت خود را صرف جواب دادن به […] میکنید؟
باور بفرمایید وقتی پورپیرار این مطالب سایتها که اینقدر به او پرداخته شده را میخواند کیف میکند و میداند به ارزوی شهرت خود رسیده است،
مثل این میماند که کسی ادعا کند خورشید نورش را از ماه میگیرد و عده ای بلند شوند ردیه بر این ادعا بدهند !
خیلی موافقم!!!
ممنون از وبت،چشم منو به روی خیلی از مسایل باز کردی
با اجازه مطالبت رو رو وب خودم پست کردم تا بقیه هم مطلع بشن
خوشحال میشم باهات تبادل لینک کنم
با مسعود کاملا موافقم
عالیه
با سلام
جناب پورپیرار در مقاله اسلام و شمشیر9در قسمتی سخنی را گفته که حتی مرغ پخته را به خنده وا می دارد.
در مقاله گفته است که : لااقل می آموزیم که کسی معصوم بالفطره و بی نیاز از ستیز با نا به سامانی های پیچ در پیچ زندگی، در زمینه های اقتصاد و اخلاق، به دنیا نمی آید و حتی با مراقبت و هدایت مستمر خداوند، این انسان ظلوم و جهول قادر نیست که مطلقا از آسیب ها و انحرافات مصون بماند و وعده ی مکرر بخشش، در مکالمات الهی در قرآن، سببی جز این شناخت الهی از بطن و متن زندگی این جهانی انسان ندارد.
جناب پورپیرار ، لطف متن زیر خوب بخوانیدتا با حقیقت ، عصمت آشنا شوید:( عصمت معلول, علم و اراده معصومين است, انسانهاي عادي هم ممكن است كه درسراسر عمر خويش از يك عمل خاصي اجتناب ورزند و حتي فكر انجام آن را در سر نپرورانندو روشن است كه ترك دايمي يك عمل توسط شخصي, هيچگاه به اين معنا نيست كه قدرتي بر انجامش ندارد و يا اين كه مجبور به تركش مي باشد , بلكه اجتناب از آن عمل خاص, معلول دو چيز است: 1) علم و آگاهي به زشتي و پليدي آن 2) نداشتن ميل به انجام آن يا داشتن اراده قوي كه مغلوب هيچ عامل بيروني و دروني نشود, نسبت به ترك آن.
جناب پورپیرار , با توجه به اين دو نكته, مي توان منشا عصمت معصومين را اين گونه بیان كرد: اين كه افرادي وجود دارند كه هيچ گناهي انجام نمي دهند, معنايش اين نيست كه قدرت انجام گناه از آنها سلب شده است و اختياري ندارند, بلكه اين افراد , هم از نظر شناخت , چنان قوي هستند كه زشتي هر كار بدي را مي بينند و هم از نظر اراده, چنان قدرتي دارند كه محكوم جاذبه هاي شيطاني و خلاف حق واقع نمي شوند.
جناب پورپیرار, بدون شك, در همه انسانها همواره شرايط انجام گناه وجود دارد , اما حتي نسبت به افراد معمولي, آيا به صرف وجود شرايط گناه مي توان نتيجه گرفت كه اين افراد هميشه و نسبت به به همه گناهان, آلوده اند؟
روشن است كه بسياري از انسانها نسبت به ارتكاب برخي از گناهان معصومند و تا زماني كه بهره مند از علم و اراده و اختيارند, هرگز مرتكب آنها نمي گردند, حال اگر در علت و منشا اين نوع عصمت نسبي دقت كنيم , مي بينيم كه اين افراد داراي علم و آگاهي دقيقي نسبت به عواقب وخيم دنيوي و اخروي آن گناهان مي باشند, از طرفي برخوردار از اراده ي نيرومندي هم هستند كه با كمك آن مي توانند از لذات آني و زودگذر گناهان چشم پوشي نمايند, بنابراين, منشا عصمت نسبي , علم و اراده مي باشد و بايد دانست كه تنها فرق عصمت نسبي با عصمت مطلق كه در مورد انبيا و امامان من معتقد هستم, در گستره و دايره آن دو هست, يعني حقيقت عصمت مطلق همان عصمت نسبي است , با اين تفاوت كه دايره وسعت آن بسي بيشتر و گسترده تر است.
جناب پورپیرار, بنابراين نمي توان در امكان اين واقعيت ترديد كرد كه برخي از انسانها از آن چنان علم و اراده اي برخوردار باشند كه نسبت به تمامي گناهان داراي مصونيت گردند. جناب پورپیرار چه دليلي بر محال بودن دستيابي به چنين مقامي براي انسان وجود دارد؟
در ضمن منظور از عصمت از گناهان اين است كه معصومان از انجام اموري كه در دين, حرام تلقي شده و همچنين از ترك اموري كه واجب دانسته شده اند, معصوم مي باشند.
جناب پورپیرار , اگر ترك محرمات و انجام واجبات براي يك انسان محال و غير ممكن باشد, پس چرا خداوند همه انسانها را به اين دستورات مكلف نموده است؟ آيا پذيرفتني است كه خداي حكيم, انسانها را به اموري مكلف كند كه آنها در حد توان و در تناسب با غرايز و قواي دروني آنان نمي باشد؟
پس جناب پورپیرار, ما اگر خود حقيقت و صورت واقعي گناه را چنانكه هست, درك نكرده ايم و آن اراده قوي را براي ترك آنها در خود نمي بينيم و خود را اسير دامهاي شيطاني و نفساني مي يابيم, نبايد همگان را با خود مقايسه كرده و هر سخني را كه فراتر از سطح انديشه و كردارمان است, انكار كنيم.
جناب پورپیرار ممكن است گفته شود كه اين علم و اراده اي فوق العاده اي كه معصومين از آن برخوردارند و باعث پيراستگي آنان از هرگونه زشتي و پليدي شده است, آيا جز به عنايت خاص و موهبت ويژه الهي است؟ اگر چنين است, پس چه فضيلتي براي آنان محسوب مي شود؟ اگر خداوند چنين آگاهي و اراده اي را به هر كس ديگري هم عطا مي كرد, با اختيار خويش مي توانست به منزلت والاي عصمت مطلقه برسد؟
جناب پورپیرار, همان طور در بالا مشخص شد , منشا عصمت , علم و اراده معصومين است, اما نكته مهتر اين است كه روشن گردد كه , چرا اين موهبت الهي كه به واسطه آن , معصومين قادر خواهند بود , اختياراَ ترك گناه نمايند, از ديگران دريغ شده است, آيا اعمال اختياري معصومين, نقشي در اكتساب و دريافت اين موهبت داشته و يا جبراَ به آنان اعطا گرديده است؟
جناب پورپیرار, درباره وجه اختصاص اين موهبت به معصومين مي توان گفت: خداوند مي دانست عده اي از بندگانش به اختيار خود, هر چند با استعدادي در سطح ساير افراد( دقت كن , استعدادي در سطح ساير افراد), بيش از ديگران و در بالاترين حد ممكن از استعداد خود بهره برداري مي كنند. اين شايستگي و منزلتي كه اين افراد با سير اختياري خويش بدان مي رسيدند, سبب شد كه خداوند تفضلاَ اين پاداش را و موهبت را ويژه را به آنها عطا نمايد, و آنان را از علم و اراده اي برخوردار كند كه به واسطه ان به مصونيت كامل و مطلق برسند, تا در پرتو آن , راهنماياني مطمئن براي همه افراد بشر گردند. به عبارت ديگر , اعطاي اين موهبت معلول شايستگي آنان است, نه محصول استعداد جبري آنان. و حكمت چنين موهبتي , علاوه بر پاداش به خود آنان , فراهم نمودن وسايل هدايت براي ساير انسان هاست.
جناب پورپیرار ، لطفاً به ایات قرآن در مورد عصمت عملی انبیا دقت کنید(آیاتی که از ایات محکم قران هستند و هیچ شک و شبهه ای در فهم معنی آن نیست): 1) پيامبران, مخلصان درگاه الهي: خداوند در آيات 82و83سوره ص مي فرمايد:(قَالَ فَبِعِزَّتِك لاُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(82)إِلا عِبَادَك مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ(83)
=گفت : به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم كرد– مگر بندگان خالص تو از ميان آنها).
و در آيه ديگر مصداق, مخلصان با فتحه لام را آورده است: در آيات 45تا47سوره ص مي فرمايد:(وَ اذْكُرْ عِبَدَنَا إِبْرَهِيمَ وَ إِسحَقَ وَ يَعْقُوب أُولى الاَيْدِى وَ الاَبْصرِ(45)إِنَّا أَخْلَصنَهُمْ بخَالِصةٍ ذِكرَى الدَّارِ(46)= و به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را صاحبان دستهاى (نيرومند) و چشمهاى (بينا).–ما آنها را با خلوص ويژه اى خالص كرديم ، و آن يادآورى سراى آخرت بود).
و در آيه 24سوره يوسف مي فرمايد:(وَ لَقَدْ هَمَّت بِهِ وَ هَمَّ بهَا لَوْ لا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كذَلِك لِنَصرِف عَنْهُ السوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ=آن زن قصد او را كرد، و او نيز – اگر برهان پروردگار را نمى ديد – قصد وى را – مينمود، اينچنين كرديم تا بدى و فحشاء را از او دور سازيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود).
خداوند در آيات39و40سوره صافات بر خورداري از رحمت غير متناهي براي مخلصين مي شمرد:( وَ مَا تجْزَوْنَ إِلا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(39)إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ(40)=و جز به اعمالى كه انجام مى داديد جزا داده نمى شويد–جز بندگان مخلص پروردگار).
و همچنين در آيات 159و160سوره صافات درباره مخلصين مي فرمايد:(سبْحَنَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ(159)
إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ(160)=منزه است خداوند از توصيفى كه آنها مى كنند–مگر بندگان مخلص خدا).
جناب پورپیرار ، با دقت در این آیات که ویژگی های بندگان مخلص( با فتحه لام)،خداوند را برمی شمرند، مخصوصاً با توجه به مصونیت و امنیت آنان از تسویلات شیطان، روشن می شود که مخلصین انسانهایی هستند که از هرگونه گناه و لغزش و خطایی معصومند. و شیطان هیچ گونه تسلطی در گمراه ساختن آنان ندارد.
2) جناب پورپیرار ، آیات زیادی در مورد عصمت انبیا وجود دارد، برای مثال به آیات نیز دقت کنید:
خداوند متعال در سوره انعام بعد از انکه نام هیجده تن ار انبیا را ذکر می کند ، آنان را به عنوان بهره مندان از هدایت الهی، مورد مدح و ستایش قرار داده و می فرماید: (ذَلِك هُدَى اللَّهِ يهْدِى بِهِ مَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ لَوْ أَشرَكُوا لَحَبِط عَنْهُم مَّا كانُوا يَعْمَلُونَ=اين هدايت خدا است كه هر كس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمائى ميكند، و اگر آنها مشرك شوند آنچه را عمل مى كردند نابود ميگردد. انعام آیه88).
سپس پیامبر اسلام را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید: (أُولَئك الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لا أَسئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرَى لِلْعَلَمِينَ=آنها كسانى هستند كه خداوند هدايتشان كرده پس به هدايت آنان اقتدا كن (و) بگو در برابر اين پاداشى از شما نمى طلبم . اين رسالت چيزى جز يك يادآورى براى جهانيان نيست.انعام ایه90).
تا اینجا معلوم شد که به تصریح قرآن، تمامی پیامبران از هدایت ویژه خداوند برخوردارند. از طرفی، قرآن در ایه دیگر که خصوصیات راه یافتگان به هدایت الهی را بیان کرده است و یکی از ویژگی های آنان را دوری از ضلالت و گمراهی می داند:(وَ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍ أَ لَيْس اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِى انتِقَامٍ= و هر كس را خدا هدايت كند هيچ گمراه كننده اى نخواهد داشت ، آيا خداوند قادر و صاحب انتقام نيست . زمر آیه37).
پس مهتدیان به هدایت الهی از هرگونه ضلالتی در امان هستند، اما در آیه ای دیگر مراد قرآن از ضلالت چنین بیان شده است:(أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَبَنى ءَادَمَ أَن لا تَعْبُدُوا الشيْطنَ إِنَّهُ لَكمْ عَدُوُّ مُّبِينٌ(60)
وَ أَنِ اعْبُدُونى هَذَا صِرَطٌ مُّستَقِيمٌ(61)وَ لَقَدْ أَضلَّ مِنكمْ جِبِلاًّ كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ(62)=آيا با شما عهد نكردم اى فرزندان آدم ! كه شيطان را پرستش نكنيد كه او براى شما دشمن آشكارى است –و اينكه مرا بپرستيد كه راه مستقيم اين است –او افراد زيادى از شما را گمراه كرد، آيا انديشه نكرديد؟ سوره یس ایات 60تا62).
پس قران کریم ضلالت را در معصیت و نافرمانی از خداوند می داند و هر گناهی را گمراهی می شمارد که در اثر فریب شیطان حاصل شده است. و با توجه به این ایات ذکر شده ، چنین بر می آید که چون پیامبران راه یافتگان به هدایت الهی اند، هیچ موجودی قادر به گمراه کردن آنان نیست و در نتیجه هیچ گونه معصیتی ، چه کبیره و چه صغیره از ایشان سر نمی زند.
کامنت جای نوشتن مقاله به این بلندی نیست. لطف کنید این مطالب را جای دیگری بنویسید و اینجا لینک بدهید. من دو-سه روز دیگر این کامنتها را پاک میکنم
با سلام
باز هم اشتباه در مقاله اسلام و شمشیر
ایشان در مقاله اسلام و شمشیر این گونه آیات 1تا6سوره عبس را معنا کرده است:عبس و تولی. ان جاء ه الاعمی. و ما یدریک لعله یزکی. او یذکر فتنفعه الذکری. اما من استغنی. فانت له تصدی. رو ترش کردی و سرتافتی زمانی که آن کور به نزد تو آمد و از پاک دلی او بی خبر بودی و تذکری ندادی که به ایمان و ذکر نفعی رساند. اما آن مستغنی که رسید پس به او پرداختی». (عبس ۱، ۶).
یکی نیست به این جناب پورپیرار بگوید که ، خداوند اخلاق پیامبر اسلام را به بالاترین وصف یاد کرده و در ایه 4سوره قلم می فرماید:(وَ إِنَّك لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ= و تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى) . و این وصف پیامبر اسلام در سوره قلم آمده که در آغازین روزهای بعثت نازل گردیده است. آیا ممکن است خداوند در بدو بعثت، پیامبرش را به اخلاق نیکو ستوده باشد، سپس در جای دیگر او را به صفت عبوس یاد کند!!!! آن هم رفتاری که بسیار نکوهیده است. او چهره از روی مومنی بردارد و به خرسندی توانگری کافر دل خوش سازد!!! در حالی که خداوند او را مامور کرده تا در مقابل مومنان فروتن باشد، از جمله:(لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْك إِلى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَجاً مِّنْهُمْ وَ لا تحْزَنْ عَلَيهِمْ وَ اخْفِض جَنَاحَك لِلْمُؤْمِنِينَ=هرگز چشم خود را به نعمتهاى كه به گروههائى از آنها داديم ميفكن ، و بخاطر آنچه آنها دارند غمگين مباش و بال و پر خود را براى مؤ منين فرود آر. حجر ایه88). و در جای دیگر به او دستور اعراض از مشرکین می دهد: ( فَاصدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِض عَنِ الْمُشرِكِينَ=آشكار آنچه را ماموريت دارى بيان كن و از مشركان روى گردان . حجر آیه94). پس چگونه ممکن است پیامبر اسلام این دو دستور حساس و اساسی را که سوره حجر که قبل از سوره عبس نازل شده است نادیده بگیرد.
همچنین ظاهر ایه قران ، اصلاً دلالت ندارد که آن شخص پیامبر است، و ما هم نمی دانیم چه کسی است، ولی انچه واضح است ، این است که آن شخص عابس پیامبر نیست.
جناب پور پیرار ، محض اطلاع شما ، عبارت(عبس و تولی)، ضمیر در آن به صورت غائب آمده است و معنی آن می شود:( او رو ترش کرد و روی برگرداند).
با سلام
جناب نویسنده این مقاله اسلام و شمشیر خیال کرده که یگانه کسی که قران را می فهمد فقط شخص خودشان است و در مقاله اسلام و شمشیر7 فرموده است که:«قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عمل صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا. بگو همانند شما بشرم که به من وحی می شود خدا یکی است و اگر کسی امید لقا و درک او را دارد پس نیکویی پیشه کند و در پرستش او کسی را شریک نگیرد». (کهف، ۱۱۰).این جایگاه واقعی پیامبر بر مبنای اشارات قرآن است، جایگاهی که دست کم و چنان که بیاورم پنجاه بار و در مقاطع و به اشکال مختلف به رسول گرامی اسلام تذکر داده می شود و او را در حد یک مبلغ احکام و آیات الهی متوقف نگه می دارد.
جناب نویسنده این مقاله باز هم شما آیات قرآن را گزینشی انتخاب نمودید، دلیل آن هم این است که اگر شما آیه فوق را در کنار اینایاتی که می آورم بگذارید، منظور خداوند روشن می شود:
(سوره فرقان:وَقالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَيَمْشي فِي الْأَسْواقِ لَوْلا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيراً(7)=وگفتند: چرا اين پيامبر غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟چرا فرشتهاى بر او نازل نشده كه همراه وى مردم را انذار كند؟).
(سوره انبياء: … وَ أَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنتُمْ تُبْصِرُونَ(3) … وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِى إِلَيهِْمْ فَسَْلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(7) وَ مَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَ مَا كاَنُواْ خَلِدِينَ(8)=و ستمگران پنهانى نجوا كردند (و گفتند): «آيا جز اين است كه او بشرى همانند شماست؟! آيا به سراغ سحر مىرويد، با اينكه مىبينيد؟(3) … ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم (همه انسان بودند، و از جنس بشر). اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد.(7) آنان را پيكرهايى كه غذا نخورند قرار نداديم! عمر جاويدان هم نداشتند.(8).
سوره اسراء: وَ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتىَ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنبُوعًا(90) أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نخَِّيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَرَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا(91)أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتىَِ بِاللَّهِ وَ الْمَلَئكَةِ قَبِيلاً(92) أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقىَ فىِ السَّمَاءِ وَ لَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتىَ تُنزَِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبىِّ هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَرًا رَّسُولًا(93) وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَن قَالُواْ أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَّسُولًا(94)=و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم تا اينكه چشمهجوشانى از اين سرزمين براى ما خارج سازى(90) يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد و نهرها در لابهلاى آن جارى كنى(91) يا قطعات آسمان را- آن چنان كه مىپندارى- بر سر ما فرود آرى يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى(92) يا براى تو خانهاى پر نقش و نگار از طلا باشد يا به آسمان بالا روى حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمىآوريم مگر آنكه نامهاى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم! «بگو:» منزه است پروردگارم. مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟!(93) تنها چيزى كه بعد از آمدن هدايت مانع شد مردم ايمان بياورند، اين بود که گفتند: «آيا خداوند بشرى را به عنوان رسول فرستاده است؟» (94).
ملاحظه مي شود که درآيات فوق، دو مانع مهم برسر ايمان آوردن مخاطبان پيامبر(ص) ذکر شده است که مي گفتند : 1) چرا اين پيامبر غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟ يعني چرا با انسان هاي عادي تفاوت ندارد؟ 2)چرا اين پيامبر درخواست هاي جوراجور آنان را عملي نمي کند؟ اهميت اين موانع فکري، در ايمان آوردن آنان به حدي بوده است که در آخرين آيه(اسراء/94)، – بر تأکيد- اين سخن مردم که «آيا خداوند بشرى را به عنوان رسول فرستاده؟» به عنوان تنها مانع ايمان آوردن آنان مطرح شده است.
متقابلاً در آيات سوره انبياء؛ پاسخ داده شده که ما پيش از اين نيز، به جز «مرداني که به آنان وحي مي شد» به عنوان پيامبر نفرستاديم. و در آيات سوره اسراء نيز از پيامبر نقل مي شود که:«من؛ جز انسانى فرستاده خدا نيستم». اين تأکيد بر «انسان بودن پيامبر» در مقابل عقيده غلط مشرکان است که «پيامبر نبايد مثل انسان ها راه برود و غذا بخورد و …» و تأکيد بر رسول بودن يا مخاطب وحي بودن آن حضرت – که دو معناي ملازمند- در مقابل اين عقيده غلط مشرکان است که پيامبر بايد هر معجزه اي ما مي خواهيم؛ ارائه کند. زيرا رسول و فرستاده، بايد طبق دستور و رسالت عمل کند؛ و نه به صرف دلخواه مخاطبان.بنابراين مضمون آيه کريمه إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيّ … که تأکيد بر همان دو ويژگي پيامبر(ص)، يعني انسان بودن و مخاطب وحي بودن دارد. و در مقام نفي عقيده مخاطب و نشاندن عقيده صحيح به جاي آن» است.لذا معنا کردن آيه اخير در قالب حصر مطلق و بدين شکل که ادعا شود پيامبر اکرم(ص) انساني مخاطب وحي است؛ و ديگرهيچ،توجيه و مقبوليت علمي ندارد.
همچنین در ابتدای مقاله گفتید که : «لقد منّ الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین، به درستی که خداوند بر مومنین منت گذارد که یکی را از آن میانه برانگیخت تا آیات الهی را بر آنان بخواند و بر کسانی کتاب و حکمت تعلیم کند که پیش از آن در گمراهی آشکار قرار داشتند». (آل عمران، ۱۶۴).
این آیه ای است صریح از سوره ای مکی در این باب که پیامبر ستوده ی اسلام، برگزیده ای از میان جمع مردم معمول بوده است. هیچ توضیحی در قرآن نمی خوانیم که سبب این انتخاب را به روشنی و یا به اجمال بیان کرده باشد و شاید تا ابد با علل این گزینش الهی آشنا نشویم.
جناب پورپیرار اگر شما علت گزینش سایر انبیا را در قران مطالعه کنید، یقیناً همین ملاکها در مورد پیامبر اسلام نیز صدق می کند، به عنوان مثال خداوند در علت انتخاب حضرت ذکریا و یحیی می فرماید:( فَاستَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ يَحْيى وَ أَصلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسرِعُونَ فى الْخَيرَتِ وَ يَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنَا خَشِعِينَ=ما دعاى او را مستجاب كرديم ، و يحيى را به او بخشيديم ، و همسرش را براى او اصلاح كرديم ، چرا كه آنها در نيكيها سرعت مى كردند، و بخاطر عشق و ترس ما را مى خواندند، و براى ما خاشع بودند. انبیا آیه90).
یا در مورد حضرت ابراهیم در سوره صافات می فرماید:(وَ إِنَّ مِن شِيعَتِهِ لابْرَهِيمَ(83)-إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سلِيمٍ(84)= و از پيروان او (نوح ) ابراهيم بود–به خاطر بياور هنگامى را كه با قلب سليم به پيشگاه پروردگارش آمد).
جناب پورپیرار، تعبیر قرآن به (من شیعته ) بسار قابل تامل است ، چون حاکی از ان است که او قبل از گزینش به پیامبری ، مقلد و پیرو است و علاوه بر تسلیم بودن در برابر خدا، از انبیا سلف خویش نیز درس می گرفت و در زمره ان دسته از پیروانی است که به خدا تکیه دارد. و در مورد حضرت ابراهیم آیه 130و131سوره بقره نیز آمده است.
و همچنین ایات 40و41 سوره طه در مورد گزینش حضرت موسی(ع).
پس انتخاب انبیا بی حساب نبوده است، و حتماً همین ملاکها نیز باید در پیامبر خاتم الانبیا باشد که خداوند او را به پیامبری برگزیده است.
با سلام
بنده مقداری از مقاله اسلام و شمشیر ایشان را خواندم، که به نظر می آید که مقاله اسلام و شمشیر ، چکیده کل عقاید ایشان می باشد و به نظر من هدف ایشان ایجاد حس پوچی هم در مسلمانان شیعه و تسنن است.
و حتی بنده در سایت ایشان نیز در مفالاتشان پیغام هایی گذاشتم که 90در صد آنها را منعکس نکرد، به عنوان مثال: ایشان در مقاله اسلام و شمشیر 6و8آورده است که :که وظیفه پیامبر اسلام فقط ابلاغ و هشدار دهنده است،
و بنده حقیر در جواب ابشان نوشتم که : جناب پورپیرار، چقدر زیبا خداوند در مورد شما و امثال شما آیه نازل کرده است: افَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَبِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ : آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مىآوريد و به بعضى كافر مىشويد؟
این ایاتی که شما در مقاله اسلام و شمشیر 6و8 اوردید و نتیجه گرفتید که وظیفه پیامبر اسلام فقط ابلاغ و هشدار دهنده است، در صورتی که وظایف دیگر پیامبر را در ایات دیگر به فراموشی سپردید.
شما اگر این ایاتی را ذکر می کنم را در آیاتی که شما ذکر نمودید، کنار هم بگذارید و بعد نتیجه بگیرید:(إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك الْكِتَب بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ بمَا أَرَاك اللَّهُ وَ لا تَكُن لِّلْخَائنِينَ خَصِيماً=ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته ، در ميان مردم قضاوت كنى و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمائى .نسا آیه105
در آین آیه و آیاتی مشابه این آیه، خداوند خطاب به پیامبر او را به حکم و داوری، امر می کند. و در آیه 105سوره نسا، حکومت و حکمرانی را فلسفه نزول کتاب آسمانی برمی شمرد، و این ایه دلیل بر انتصاب پیامبر به مقام حکومت و قضا است.
و ایات دیگر مردم را به رجوع به پیامبر در حل اختلافها و مناقشه های خودشان ملزم و مکلف می کند:(فَإِن تَنَزَعْتُمْ فى شىْءٍ فَرُدُّوهُ إِلى اللَّهِ وَ الرَّسولِ =و هر گاه در چيزى نزاع كرديد آنرا به خدا و پيامبر ارجاع دهيد .نسا آیه59
إِنَّمَا كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلى اللَّهِ وَ رَسولِهِ لِيَحْكمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سمِعْنَا وَ أَطعْنَا وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ= مؤ منان هنگامى كه به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داورى كند سخنشان تنها اين است كه مى گويند شنيديم و اطاعت كرديم .نور آیه51).
(وَ مَا كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضى اللَّهُ وَ رَسولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لهَُمُ الخِْيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسولَهُ فَقَدْ ضلَّ ضلَلاً مُّبِيناً=هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند اختيارى از خود داشته باشد، و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند به گمراهى آشكارى گرفتار شده است.احزاب ایه36) .
(فـَلا وَ رَبِّك لا يُؤْمِنُونَ حَتى يُحَكِّمُوك فِيمَا شجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يجِدُوا فى أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضيْت وَ يُسلِّمُوا تَسلِيماً=به پروردگارت سوگند كه آنها مؤ من نخواهند بود، مگر اينكه تو را در اختلافات خـود بـه داورى طـلبـنـد؛ و سـپـس در دل خـود از داورى تـو احـساس ناراحتى نكنند، و كاملا تسليم باشند.
نسا ایه65). این ایات نه تنها مردم را به صورت واجب شرعی به رجوع به پیامبر امر می کند، بلکه به انان هشدار می دهد که در برابر احکام صادره حضرت باید (سمعنا و اطعنا) بگویند و اختیار نا فرمانی ندارند.
و ایه دیگر قدرت و اختیار پیامبر اسلام بر مسلمانان را مطلقه به تمام معنا ذکر می کند که شامل نفوس خود مومنین نیز می شود:(النَّبىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ =پيامبر نسبت به مؤ منان از خود آنها اولى است .احزاب ایه6.
جناب پورپیرار، ایاتی که در انها شان و مسئولیت پیامبر به بلاغ و ذکر منحصر شده، حصر ان حصر اضافی است، که در موارد با اهمیت و فوق العاده به کار می رود، برای مثال پدر به فرزندش خطاب می کند: فرزندم! یگانه وظیفه تو امروز درس خواندن است. روشن است که پدر نمی خواهد وظایف دیگر مانند مساله تربیت، اخلاق، تکالیف دیگر را به طور مطلق از فرزند خویش نفی کند. در آیاتی که شما ذکر نمودید، به دلیل اهمیت تبلیغ که نخستین و در عین حال مهمترین مسئولیت پیامبران است، تنها وظیفه پیامبر تبلیغ ذکر شده که نشان دهنده اهمیت فوق العاده آن است.
نکته دیگر اینکه اگر شما، در حقیقت این حصرها را حقیقی بدانید، در این صورت لازم می اید که مسئولیت و شان الاهی پیامبر اسلام از بعضی پیامبران پیشین کمتر باشد. به ایه زیر دقت کنید:خداوند در آيه 48 سوره مائده در خطاب به پيامبر(ص)مي فرمايد که :(وَ أَنزَلْنَا إِلَيْك الْكِتَب بِالْحَقِّ مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَيْهِ مِنَ الْكتَبِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ=و اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم ، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مىكند و حافظ و نگاهبان آنها است ). جناب پورپیرار همانطور که در اين آيه مي بينيد، قران کريم افزون بر آن که تصديق کننده کتابهاي گذشته است، مهيمن بر آنها نيز هست، يعني بر همه انها برتري و سيطره دارد. و مقام و شخصيت معنوي هر پيامبري در کتاب آسماني او تجلي پيدا مي کند ، حضرت موسي(ع) در حد تورات و مقام حضرت عيسي (ع) در حد انجيل و انبياي پيشين نيز در حد کتب آسماني خود ظهور کرده اند، وقتي سيطره و فضيلت قرآن بر همه کتابهاي انبياي سلف ثابت شود سيطره و فضليت رسول مکرم اسلام(ص) نيز بر ديگر انبيا ثابت مي شود، زيرا پيامبر اسلام(ص) در حد قرآن است و قران بر کتب ديگر سيطره دارد، پس پيامبر اسلام(ص) مهيمن است. با توجه به این توضیح که برتری پیامبر اسلام را بر تمامی انبیای سلف ثابت می کند و از طرفی دیگر قران برای پیامبرانی مثل داود و سلیمان ، مناصبی مانند حکمرانی و داوری ذکر می کند. آنوقت شما شان برترین پیامبر خدا در حد فقط ابلاغ وحی باشد.
جناب پورپیرار لطفاً گزینشی آیات قران را انتخاب نکنید.
دوستان می توانند به سایت ایشان در مقاله اسلام و شمشیر 6و8 مراجعه کنند و ببینند که ایشان جرات نکرد که پاسخ دهد و این نظر منعکس نکرد.
دوستان یک سوال:میشه به من بگید نظریه های این اقا در چه سالی بوده؟؟؟لطفا به من ایمیل کنید اگه زحمت نیست [email protected] من هیچ وقت نظریه های این اقا رو نخوندم چون بیشتر اثار باستانی ما به دست بیگانگان کشف شده امریکایی ها انگلیسی ها فرانسوی ها و … میشه بگیم همگی از یهودی ها حقوق می گیرند؟؟؟ مطمن باشید کسانی که این هارو کشف کردند اول برای اثبات دروغ بودنش تلاش کردند بعد برای راست بودنش یعنی تمام دانشمندان تاریخ نویسان همگی دروغ می گن و فقط این اقا راست میگه؟؟؟
korosh jan cheshm baste gheyb migi babam jan
شاید وقت نوشتن این مطلب گذشته باشد اما وقتی موضوع خواندن در مورد تاریخ است به نظر من هیچوقت دیر نیست.
هرکس بدون تعصب و پیش داوری و حوصله کافی مطالب آقای پورپیرار را بخواند و همزمان با خواندن آنها موضوع را از نوشته های دیگران هم تحقیق کند در می یابد که بسیاری از نوشته های ایشان صحیح میباشد. جناب گنجه ای ,نحوه توضیح شما در روایت خلاصه نظریات وی صحیح نیست زیرا شما در چند جمله ساده نمی توانید همه نوشته های ده سال اخیر وی را به خواننده نا آشنا با موضوع بفهمانید.ناصر پورپیرار هم یک انسان است که حتما عمد و غیر عمد خطاها و اشتباهاتی دارد و مانند همه انسانها در اغلب مواقع بر خطاهای خود اصرار می ورزد اما اینکه یهود قتل عام پوریم را راه انداخته جعل وی نیست هرکسی میتواند به کتاب تورات فصل استر مراجعه کند و ادعای موضوع را از آنجا بخواند و با یک جستجوی ساده در اینترنت میداند که هرسال این مراسم قتل عام از سوی یهودیان جشن گرفته می شود. نیمه تمام بودن تخت جمشید هم برای اهل فن تاریخ و باستانشناسی محق است و اینکه جعلیاتی در تمام آثار تاریخی ایران وجود دارد مبرهن است اما هیچکس نمی تواند ثابت کند که 22 قرن تمام منطقه ایران عاری از حیات انسانی بوده (گرچه خود ایشان معتقدند که یونانیها بنام اشکانیان 500 سال در ایران زیسته اند)و در چنین صورتی باید تغییرات اکولوژی حیوانی و گیاهی منطقه بخاطر عاری بودن از دخالت انسان بررسی و اثبات شود. خلاصه بحث اینکه تاریخ ایران فضاهای بسیار زیاد خالی از حقیقت دارد که با دروغ و داستان پر شده و آقای پورپیرار بر روی این دروغها مانور میدهد و بخاطر آنچه که شما با عبارت (…حتی هنوز هم هیچ کدام از چهرههای طراز اول فرهنگی حاضر نشده با پاسخ دادن به پورپیرار، خود را هم سطح او قرار دهد)از آن نام برده اید تاریخ آینده از آن پورپیرار خواهد بود و تلاش آن رده اولیها در آن زمان بجایی نخواهد رسید.
رضا جان،
ممنون از کامنتت. توی این چند سال، ذیل این مطلب، کمتر کامنتهای مودبانه و متین مثل مال شما دیده ام.
اما چند نکته:
– متوجه نشدم چه ایرادی به نحوه توضیح من گرفته اید. متن دیگری سراغ دارید که از نظر شما بهتر نظرات پورپیرار را جمع بندی کرده باشد؟
– یک اشکال مبنایی استدلالهای آقای پورپیرار همین قضیه پوریم است. اگر ما معتقد باشیم که یهود اهل جعل و تزویر است و از جمله در تاریخ ایران دست برده، چطور میتوانیم روایتی را که بجز در تورات در هیچ متن تاریخی دیگری ذکر نشده دربست بپذیریم و از آن به عنوان زیربنای تئوری مان استفاده کنیم؟ یعنی چطور میشود معتقد بود که یهود چنان جعلیات گسترده ای را انجام داده تا نسل کشی پوریم را مخفی کند؟ برای مخفی کردن این نسل کشی راحتتر نبود اگر همان چند صفحه تورات را میکندند و دور می انداختند؟ یا اصلا چرا باید واقعه ای را که به آن افتخار میکنند و هر سال جشن میگیرند انکار کنند؟
– این که میفرمایید «نیمه تمام بودن تخت جمشید هم برای اهل فن تاریخ و باستانشناسی محق است و اینکه جعلیاتی در تمام آثار تاریخی ایران وجود دارد مبرهن است» هم از آن حرفهاست. چند نفر از این اهل فن تاریخ و باستانشناسی را اگر نام ببرید خیلی خوب است.
جناب گنجه ای
با تشکر از لطفتان.
– متاسفانه بنده متن خلاصه شده دیگری هم سراغ ندارم که توانسته باشد خوب از عهده معرفی مطالب آقای پورپیرار برآید اصلا به نظر بنده مطالب این چنینی قابل تخلیص نیستند و باید مشروح خواند تا فهمید.مگر میشود تاریخ تمدن ویل دورانت را خلاصه کرد؟ به قول یکی از معلمین ریاضی دوران تحصیل بنده خلاصه تاریخ یعنی “نادر شاه دوید فتحعلی شاه دوید ” و واقعا این یعنی هیچ از کل یک موضوع .بنابراین چنانچه عرض کرده ام “شما در چند جمله ساده نمی توانید همه نوشته های ده سال اخیر وی را به خواننده نا آشنا با موضوع بفهمانید.”و هرکس واقعا دنبال حقیقت است باید زحمت خواندن کتب و نوشته ای وی و دیگر مطالب مربوط را تحمل کند یا کلا بیخیال تاریخ شود.
– ما برای رد کردن پوریم باید ابتدا نوشته های تاریخی تورات(تاریخ یهود)را جعل بدانیم و ثابت کنیم.درغیر اینصورت ناچاریم همان تعداد 77000 کشته مورد ادعای آنها را قبول کنیم و نه بیشتر. اما اثرات پوریم را باید با بررسی های مستند اثبات کنیم و همانطوریکه تاریخ شاهنامه داستانی بیش نیست برای اثبات عوارض پوریم هم نمی توان داستانسرایی کرد. من فکر نمی کنم یهود قصد پنهان کردن پوریم را داشته باشد.(از دیدگاه دینی باید در نظر گرفت که در آن زمان یهود دین حق بوده و دشمنانش که غیر مومن بودند کشته شده اند)!
– نیمه تمام بودن تخت جمشید چیزی نیست که آقای پورپیرار ادعا کرده باشد در اغلب کتبی که محققان تاریخ ایران نوشته اند مطالبی مستقیم و غیر مستقیم وجود دارد و بنده خود در این مورد بررسیهای حضوری دارم که برای من محقق است و جعل آثار تاریخی دیگر هم تا دلتان بخواهد در سراسر ایران میتوانید بیابید.
-موفق باشید
موضوع قبول کردن یا رد کردن پوریم نیست.
موضوع این است که ناصر پورپیرار ادعا میکند که یهود یک تاریخ کامل برای ایران جعل کرده است. حالا هدف یهود چه بوده از این همه جعلیات؟ پوشاندن نسل کشی پوریم. این حرفی است که ایشان به کرات در مقاله هایشان تکرار کرده اند.
سوالی که مطرح است این است که 1) چرا یهود برای پوشاندن پوریم راه ساده تر را انتخاب نکرده اند؟ و 2) چرا اصلا باید یهود بخواهد چیزی را که به آن افتخار میکند و هرساله جشن میگیرد را پنهان کند؟
کسی که ارزشی برای نوشته های پورپیرار قائل است حداقل باید جواب روشنی برای این دو سوال داشته باشد.
در مورد تخت جمشید و نیمه تمام بودنش هم ممنون میشوم اگر مستندتر صحبت کنید و از محققان تاریخ ایران و کتبی که اشاره فرمودید نام ببرید
براي خيلي ها اين سوءال بي جواب مانده كه چرا در ايران تا روي كار آمدن رضا شاه در هيچ سند ؛دست خط، داستان يا شعري به اسامي نظير بيژن، منيژه ، فرامرز ،داريوش يا كوروش بر نمي خوريم؟ يا چرا هيچيك از پدر بزرگ هاي ما نام ايراني(فارسي) ندارند؟
به عكس به كرات نامهاي اسكندر، چنگيز ، تيمور را كه ظاهراً بر طبق تاريخ رسمي بر ايران هجوم آورده اند و خون هاي بسياري را بر زمين ريخته اند در داستانها و شعر ها آورده شده و بر روي پدرانمان گذاشته شده است.
چگونه مي توان قبول كرد انسان نام پسرانش را از ميان نام قاتلان اجدادش انتخاب كند؟
به يقين در اين ميان چيزي از پازل افتاده و يا حلقه اي از ميان زنجير دانستني هايمان مفقود شده است.
اكنون در تواريخ رسمي و مدرسه اي كوروش و داريوش را حكمرانان عادل و گسترنده حقوق بشر و بنيانگذاران بزرگترين امپراتوري جهان مي شناسيم.
ولي هيچگاه از خود نمي پرسيم چرا همزمان با برپايي اين امپراطوري ،تمدنهاي تابناك جنوب درياي خزر بويژه مارليك ، تمدن هاي درخشان البرز مركزي (سيلك)، عيلام ، اورارتور ، ماننا و ماد كه 2500 سال قبل از هخامنشيان ايجاد شده بودند به يك باره از بين رفتند؟
اما كوروش بعد از نابود كردن بابل و تمدن درخشان بين النهرين (عراق) با مهرباني مثال زدني با يهوديان رفتار نموده و آنها را پس از آزادي به اورشليم باز مي گرداند. سقوط بابل و آزادي يهوديان آيا به جز اين نبوده كه تعقل و قدرت مالي يهود توانسته سرداري خونريز و گمنام را از استپ هاي روسيه از نژاد اسلاو به ايران بكشاند. در سال اول سلطنت كوروش خداوند آن چه را كه توسط ارمياي نبي فرموده بود به انجام رسانيد. او كوروش را بر آن داشت تا فرماني صادر كند و آن نوشته را به سراسر امپراطوري خود بفرستد. اين است آن فرمان : من كوروش امپراطور پارس اعلام ميدارم كه خداوند ، خداي آسمانها تمام ممالك جهان را به من بخشيده و به من امر فرموده كه براي او در اورشليم خانه اي بسازم. هر كه بخواهد مي تواند به آنجا باز گردد.(تورات عهد عتيق غررا 22؛23؛36) مسلماً چنين فرماني از رافت انساني كوروش برنمي خيزد بلكه دستور باز پرداخت سرمايه هاي عقلي و مادي يهود مي باشد. نفوذ يهوديان در هخامنشيان را در جاي ديگر تاريخ در توطئه ها و كودتاي پنهان و پيدا بر عليه كمبوجيه و برديا شاهان هخامنشي كه به مخالفت با يهوديان بر مي خيزند مي توان مشاهده كرد،كه به ظهور داريوش ختم مي شود.اگر چنانچه اين آرياييها و پارسيان به جبر شمشير وارد سرزمينهاي ايران نشده و اشغالگر و خون ريز نبوده اند و با حمايت مردمان ساكن در ايران روي كار آمده اند چطور مي توان قبول داشت كه لشكر هاي كوچك و بي نام و نشان مقدوني و اسلام توانسته است به اين راحتي امپراطوري عظيم را در نوردند و در مدت كوتاهي بر مقدرات ايران حاكم شوند. چرا نياكان ما نامهاي اسكندر ، تيمور ، چنگيز و انبوه نامهاي عربي را داشته اند ولي يك نفر پير مرد هفتاد هشتاد ساله به نام كامبيز ، اردشير ؛كوروش و داريوش نداريم.؟!!
. کوروشی رو که به قول پان ایرانیست همه دنیا می شناسند، چرا در کتابهای شعرایی مثل سعدی و حافظ و فردوسی که دیگه از مشاهیر ایران نوشته، حالا به خوبی یا بدی، حتی نامی ازش برده نشده؟؟؟
چرا کوروش فقط و فقط از دوران پهلوی به بعد اسم و رسم پیدا کرد؟؟؟
بگیم حالا شاههای قبلی فکرشون تو عیش و نوش بوده و رضا پهلوی و پسرش فقط تاریخدان بودند و اهل فضل و ادب و … !!!!!!!!!!! (با اون کتاب سوزونشون تو تبریز) فردوسی که اسمش دهنتون رو پر کرده چی؟؟؟ کسی که تا جمشید هم رفته بود قدمت شعراش … کوروش رو این وسط جا انداخته؟؟؟
میگی تخت جمشید تو دوران پهلوی کشف شده؟؟؟ و فردوسی اطلاعی از کوروش نداشته حتما؟؟؟ پس این همه اطلاعات از کیکاووس و جمشید و فریدون و ضحاک رو از کجا آورده؟؟؟ از داستانهای حماسی که سینه به سینه منتقل شده … درسته؟؟؟ پس چرا داستان پادشاه به قول شما مقدسی چون کوروش سینه به سینه منتقل نشده؟؟؟ برای اسکندر جانی و قاتل به قول شماها، تو سینه ها جای داستان بود، که داستان آب حیاتش تو شاهنامه نوشته شده، برای کوروش کبیر و مقدس نبود؟؟؟
یهودیان سابقه طولانی و توانایی خاصّی در تاریخ سازی و تحریف تاریخ و ارتباط دادن مسائل تاریخی، نه چندان مهم، با یکدیگر دارند و همیشه این توانایی را در خدمت منافع سیاسی خود به کار گرفته اند؛ چنانکه با تشکیل دولت اسرائیل، سران آن دولت که قصد نزدیکی با رژیم پهلوی حاکم در ایران را داشتند، رفتار کورش با یهودیان را به قدری بزرگ نشان دادند که حتی در منابع قدیم و جدید مربوط به هخامنشیان، ردپایی از آنها یافت نمی شد. «پل فیندلی»، نماینده مجلس نمایندگان امریکا، در کتاب «فریبهای عمدی» می نویسد:
«قسمت عمده جعلیات و افسانه ها درباره اسرائیل ساخته و پرداخته متعصبین مذهبی اعم از یهودی و مسیحی است که طی سالیان متوالی آن را تکرار کرده اند تا حدی که الان در جهان به عنوان واقعیت پذیرفته شده است.»
البته توانایی صهیونیست ها تنها دلیل موفقیت آنها در استفاده از باستان گرایی برای پیشبرد مقاصدشان نبود، بلکه باستان گرایی افراطی حکومت پهلوی زمینه مناسبی برای موفقیت صهیونیست ها فراهم کرده بود.
دکتر زوی دوریل، رئیس هیات نمایندگی اسرائیل در تهران، در مقاله ای در روزنامه اسرائیلی «یدیعو اخرنوت» در مورخه ۲/ ۱/ ۱۹۶۴ می نویسد:
«وقتی برای افراد تحصیل کرده ایرانی صحبت می کنم کافی است اظهارات خود را از داستان استر شروع کنم. تا فورا از علاقه و توجه آنها برخوردار شوم.»
این شیوه به الگویی برای تمام مقامات اسرائیلی تبدیل شد. تا در هر محفلی و مراسمی شروع سخن را به قدردانی از کورش و داستان استرومردخای اختصاص دهند و به قول «دوریل»، روشنفکران و مقامات نیز مشتاقانه به این حکایات گوش می دادند.
*اسحق رابین، نخست وزیر اسرائیل، در سال ۱۳۵۷ در خانه کوروش و در جمع یهودیان ایرانی الاصل طی سخنرانی ای گفت: «به عقیده من بنیانگذار اصل صهیونیسم که به غلط به هرتصل (تئودور هرتصل) اطلاق می گردد اما این لقب در حقیقت برازنده کوروش کبیر است که برای نخستین بار اجتماع یهودیان را در ارض مقدس ممکن ساخت و از این رهگذر تمامی یهودیان جهان را رهین منت خود ساخت… و شاهنشاه ایران (محمدرضا پهلوی )میراث دار راستین کوروش کبیر است.
*بایگانی وزارت امور خارجه، نمایندگی تل آویو
* واقعیت آن است که باستان گرایی تاریخی و به عبارتی تاریخ نگاری باستان گرایانه به نوعی با یهودی گرایی نیز همراه بوده است. این مسئله، هم در دوره پهلوی اول به علت نفوذ چهره های برجسته ای چون محمدعلی ذکاالملک فروغی و میرزا ابراهیم خان قوام الملک شیرازی که یهودی الاصل بوده اند، مشهود است و هم در عصر پهلوی دوم که حضور و نفوذ گسترده یهودیت صهیونیستی در عرصه تاریخ نگاری و تاریخ سازی به خوبی مشهود است.
* برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به کتاب پل فیندلی، فریب های عمدی، حقایقی درباره روابط ایران و اسرائیل، ترجمه محمدحسین آهوئی
مراجعه کنید.
* چشمها را باید شست /جور دیگر باید دید.
شما كه اينقدر اطلاعات تاريخى جغرافى ادبى سياسيت خوبه و اينقدر قلم روونى دارى به من بگو توى شاهنامه اسكندر بر كدوم شاه پيروز ميشه؟
آقاي رضا. در يك جمله مي خواهم شما را راحت كنم تا از بحث با اين ” نو سوفسطائيان ” خلاصتان كنم.
” نرود ميخ آهنين در سنگ ”
اميدوارم منظور مرا درك كرده باشيد.هرچه براي اين باستان پرستان، دليل رو كنيد همچنان مرغشان يك پا دارد.نمونه ي تكراري اش اين است:
«…یعنی چطور میشود معتقد بود که یهود چنان جعلیات گسترده ای را انجام داده تا نسل کشی پوریم را مخفی کند؟ برای مخفی کردن این نسل کشی راحتتر نبود اگر همان چند صفحه تورات را میکندند و دور می انداختند؟ یا اصلا چرا باید واقعه ای را که به آن افتخار میکنند و هر سال جشن میگیرند انکار کنند؟…»
خوب، حال به اين سفسطه چه جوابي مي توان داد؟ ما ترك ها مثلي داريم كه مي گويد: نئجه سه ن قانميام قالاسان يانا يانا!!!
برگشتی عباس؟ یه سالی خبری ازت نبود؟
بودم علي آقا. ولي فقط مي خوندم و به توهمات شمايان مي خنديدم. به همون دليلي كه براي آقا رضا ذكر كردم قصد ندارم با شماها بحث كنم.
ای شیطون!
گوگولي…
دوست عزیز اقای علی گنجه ای – اگر لطف کنید و یک سری به دانشکده تاریخ تهران بزنید و از دانشجویان ترم های اخر سوال بفرمایید متوجه میشوید که اکثریت دانشجویان محترم دانشکده تاریخ مغلطه های تاریخی را متوجه شده اند. واسامی ان کارشناسان محترم فردا را یادداشت فرمایید. (خیلی خوب است )
ممنون از راهنماییتون
گفته های اقای پورپیرار کاملا بر اساس منطق و دلایل علمی است .برای نقد ایشان بهتر است به جای تخریب شخصیت ایشان گفته های ایشان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند.و از قضاوت های کور کورانه خود داری کنند.بسیاری از حرفهای که ایشان می زنند شاملو هم در سخنرانی برکلی می زنند.
سلام بر شما جناب گنجه ای
واقعا از زحمتی که کشیدید و در این سایت پاسخگوی بعضی از شبهات دوستان بوده اید ممنونم. میدانم که بحث با بعضی از طرفداران پورپیرار کاری وقت گیر است زیرا اکثرشان از تجزیه طلبان قومگرایی هستند که هدفشان از ابتدا مشخص است . دوست داشتم در بحثتان شرکت کنم اما نمیدانم که خود شما هنوز به این سایت سر میزنید یا نه ؟ احساس کردم شاید دیگر در این سایت حضور ندارید. چنانچه هنوز به اینجا سر میزنید اعلام کنید تا چند مورد را هم من برایتان بگویم.
سلام سارا جان،
من مرتب کامنتها را چک میکنم و اگر کسی حرف توهین آمیزی زده بود یا چیز نامربوطی نوشته بود پاک میکنم ولی به ندرت در بحث شرکت میکنم.
گو اینکه کلا خیلی از طرفداران دو آتشه «استاد» هم بعد از مستند طوفان نوح و اظهار نظر ایشان درباره ریشه زبان ترکی دست از طرفداری کشیده اند و پورپیرار دیگر مثل گذشته توی بورس نیست.
من ازروزی که با کتابها وپژوهش های آقای پورپیرا آشنا شدم خیلی از معماها که در ذهنم سنگینی میکرد حل گردید ضمنا لازم نیست دوستهایی که مخالف پژوهشهای ایشان هستند ثوهین کنند بلکه مستند دلیل بیاورند . توهین ودشنام ومارکهای الکی جسباندن کار بی خردان وکوته فکرانند.
فقط و فقط یک علت و سند معتبر میخوام برای اثبات سخنان ناصر پورپیرار!! فقط یک سند کوچک که واقعا دارای علل منطقی و بدور از هیچگونه تعصب باشد و من این را از طرفداران پورپیرار میخوام!!
آیران شناسان از یهودیان دفاع نمی کنند خودشان دربست یهودیند. یادداشت استاد به شماره 104 در مجموعه یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ را بخوانید.
یهودی خطاب کردن باستان شناسان ایرانی دلیل نیست بلکه طفره رفتن از جواب دادن هست،گرچه کاملا مشخص هست که طرفداران پورپیرار و خودش دلیلی برای اثبات این ادعاهای پوچ ندارند.
آقاي پور پيرار ميگويد که تمام تاريخ ايران از 2500 سال پيش تا کنون بازيچه دست يهوديان بوده است!آنها بعد از رهايي از دست بابليان توسط کوروش به اورشليم ميروند .کوروشي که خود يکي از هخامنشيان وحشي و دست نشانده يهوديان است که از سرزمين خزر آمده اند(در جايي ديگر ميگويد يهوديان آنهارا آورده اند!!).
سوال اول اينجا مطرح ميشود که چگونه يهودياني که در اسارت هستند، هخامنشيان واز جمله کوروش را از خزر آورده اند؟ چه کسي اين قوم وحشي را سازمان ميدهد؟ اين قوم چطور به راحتي تمام ايران را تسخير مي کنند وماد را شکست ميدهد؟اصولا خود مادها چه کساني هستند؟ پورپيرار که مدعي است که اصلا قومي به نام آريايي وجود ندارد!پس تمدن ماد را چه اقوامي ساختند ؟واز همه مهمتر يهوديها که اينقدر زيرک هستند چطور در اسارت بابل به سر ميبرند آنهم نه عده کمي از آنها بلکه تمام بني اسرائيل وآنهم نه براي مدت کمي بلکه براي مدت پادشاهي چند پادشاه بابلي!
سوال دوم اينکه همواره بني اسرائيل در آرزوي دست يافتن به سرزمين موعود بوده اند؛اين سرزمين آرماني در تورات سرزميني وسيع از کرانه هاي نيل تا سرچشمه فرات در ترکيه توصيف شده است که شامل مصر ،عراق،سوريه،فلسطين،لبنان،اردن ،شمال عربستان و بخشهاي جنوبي ترکيه است(همان سرزميني که امروزه صهيونيسم از آن به سرزمين موعود از نيل تا فرات ياد ميکند). هخامنشيان به تاييد خود جناب پورپيرار توانستند بابل را (که قسمت مرکزي و اصلي از نيل تا فرات است) شکست دهند وحتي در پوريم نسل آنها و عيلامي ها وآشوريان وشوش وماد و… را نيز ازميان بردارند ودر آخر خود به شمال درياي خزر باز ميگردند (البته نميدانم منظور آقاي پورپيرار از سرزمين خزر دقيقا کجاست واينکه ميگويم شمال خزر چون در مستند ايشان خزر را آنجا وصف ميکند درکل جايي خارج از خاور ميانه بايد باشد!!!) حال سوال اينجاست که چرا هخامنشيان اين کار را کردند آنهم در زماني که همه کشورها در جدال بر سر مرزهاي خود هستند؟واينکه چرا اکنون که قسمت اعظم وشايد تمام سرزمين موعود يهوديان را هخامنشيان خالي از سکنه،وبه قول خود پورپيرار خالي از هرجنبنده اي ،کرده اند ….ادامه این مطلب را در وبلاگ زیر بخوانیدhttp://www.s3yoosef.blogfa.com/
تمام اطلاعات کنونی بشر و در سراسر جهان که از تاریخ و هنر و فرهنگ اگهی می دهد و زمانی دورتر از 5 قرن قبل دارد یکسره دروغ هایی ساخت یهودند.
با سلام
من اولین باره که در این مورد چیزی میشنوم و به خاطر کامنتی که یک نفر به نام پورپیرار برم گذاشته یود با این اسم اشنا شدم تقریبا تمام جوابهای دوستان رو خوندم اما چیز جالبی که دیدم این بود که تقریبا تمام کسایی که از این اقا طرفداری میکنن فقط مثل اقای محمد رضا تاکید بر دروغ بودن همه تاریخ دارن عزیز من اقا محمد رضا فکر نمیکنید خیلی بی منطق دارین حرف میزنین ؟
جوابتون کاملا خام بود،برای اینکه بدون دلیل و مدرک همه ی تاریخ رو انکار می کنین،پاسختون کاملا نشان دهنده ی طفره رفتن از جواب دادن علمی هست،و این جواب راحت ترین جواب ممکنه و کاملا سبکسرانه
من همه قسمت های تختگاه هیچ کس و نگاه کردم و به دقت حرف های پورپیرار و گوش دادم و بدون تعصب و جانبداری میتونم بگم بعضی حرفاش بی پایه و اساسه از جمله اینکه بعد از قتل عام پوریم ایران خالی از سکنه و جتی جنبنده ای بوده!! فرض کنیم اینطوری بوده باشه یه سوال پیش میاد که پیامبر نامه رو برا کی نوشت؟! یا اصلا اعراب برای مسلمان کردن چه کسانی به ایران آمدن؟؟!! چون اونطوری که خودشونم میگن تا قبل از حمله اعراب دینی در ایران وجود نداشته و پس از حمله اعراب اسلام اولین دین ایرانیان بوده که این نمونه بارز تناقض در حرفای ایشونه حالا بگذریم از چندین ادعای بی پایه و غیرمنطقی ایشون از جمله اینکه چطور ممکنه قوم یهود که در به در بودن، ایران و تسخیر و سکنش و قتل عام کنه و بعد فلات ایران و رها کنه و به خزر! برگرده و در قرن 21 سرزمین اشغال کنه!
اما با این وجود برخی حرفای ایشون با مستندات و مدارک و دلایلی که ارائه کردند منطقی و جای تفکر داره از جمله ناتمام بودن تخت جمشید که کسانی که تختگاه هیچکش و به دقت دیده باشن بدون شک گفته ایشون و قبول میکنن مگه اینکه شوونیستی و مغرضانه برخورد کنن
با این وجود برای رد ادعاهای ایشون بهتره دلایل و مدارک معتبر ارائه بشه وگرنه تمسخر و فحاشی و اینجور کارا که ارزش کار ایشون و بالاترم میبره
استدلالهای پورپیرار در مورد نیمه کاره بودن تخت جمشید هم همونقدر بی پایه و اساسه که بقیه حرفهاش.
اما اگه به نظر شما اونقدر صحیح و حتی بدیهی میاد که میفرمایید «کسانی که تختگاه هیچکش و به دقت دیده باشن بدون شک گفته ایشون و قبول میکنن مگه اینکه شوونیستی و مغرضانه برخورد کنن» علتش احتمالا اینه که نمیدونید تخت جمشید در یک مرحله ساخته نشده و طی دوره حکومت هخامنشیا هر شاهی یه ساختمون یا یه بخش جدید به اون اضافه کرده یا معماریش رو عوض کرده. (خصوصا خشایارشا که ورودی مجموعه رو از ضلع غربی آورد به ورودی فعلی در ضلع جنوبی).
معمولا دوستداران آقای پورپیرار فکر میکنن کل مجموعه تخت جمشید هم مثل یه مجتمع مسکونی بوده که از اول تا آخرش یه نفس ساخته شده و بعد رفتن توش ساکن شدن. خود پورپیرار هم با این که مراحل ساخته شدن تخت جمشید رو خوب میدونه (حداقل به این دلیل که ناشر و ویراستار کتاب «از زبان داریوش» بوده) عمدا به این تصور خواننده هاش دامن میزنه.
بد نیست یه کتاب آشنایی عمومی با تخت جمشید مثل کتاب دکتر حسین زاده از مجموعه «از ایران چه میدانم» رو بخونید و بعد دوباره فیلم تختگاه هیچکس رو ببینید.
باسلام!رو تاریخ باستان ایران دو جریان بحث میکنند. عده ای به تحریف و جعل یهود معتقدند! که دلایل قابل اثباتی وجود داره البته باید سر میزان جعلیات تحقیق بشه! اقای پور پیرار ته ته این جریانه! اینکه اقای پور پیرار افراطی عمل میکنند اصل تحریف رو زیر سوال نمیبره! بحث سر میزان تحریفه!
جریان دوم هم که باستان پرستان!
شما اگر تحلیل فرستادگان میراث فرهنگئ به تخت جمشید در دهه 70 بخونید البته همراه عکسهای تخت جمشید! وهمینطور عکسای قبل تحریف تخت جمشید باورتون میشه که واقعا تخت جمشید بیشتر 30از درصد پیشرفت کاری نداشته!
کتیبه ها و برخی سنگ نماها ساختگی بودنشون به بهونه مرمت و دست کاری تاریخی توسط تحریفگران از سوی میراث فرهنگی اثبات شدست.
این یه مثال بود. کلا خود تحریف کسترده متاسفانه یا خوشبختانه غیر قابل انکاره ولی سر میزان اون باید با احتیاط رفتار کرد.
اینکه اریایی ها تحفه ای برای ما اوردن یا نه باید گفت که اونها قومی وحشی بودن که با تمدن 6 هزار ساله و پیشرفته ما مواجه شدند چه کسی این تمدنهای پیشرفته رو از روزگار محو کرد؟ شما بقایای تمدن شهر سوخته رو بخونید! جراحیه مغز، چشم مصنوعی، فاضلاب سفالی شهری همه در 6 هزار سال بیش ایران! این هم یه مثال دیگه از تحریفات تمدن ما!
باسلام
مجموعه کتابهای پورپیرار را چندین بارمطالعه کرده ام هضم نوشته های ایشان برای افرادی که تعصبانه نگاه میکنند سخت است.برای ما که از اول در کتب درسی رسانه ها وغیره گفته اند هخامنشیان اشکانیان وساسانیان متمدن بودند ودرموردشان چنان وچنین به خورد ما داده اند قبول نوشته های ناصر خان مشکل است چرا که به نوعی باور کردیم کورش بزرگ بوده…ولی با مطالعه کتابهای ایشان آدم به مطالب جدیدبرمی خوردانسان را به فکر وامیداردباید تامل کرد. بیشتر کسانی که در مورد کتابهای ایشان نظر داده اند
جواب ودلیل قانع کننده نتوانسته اند بیاورندبیشتر توهین واهانت وانگهای مختلف وبدون منطق جواب داده اند.مهم نیست این آقا در کجای ایران متولد شده است یا فلان کس در موردش چی گفته مهم این است چه میگوید.مثلا در مورد یهود وپراکندگی آن ونقش یهود در تاریخ ایران مطالب خوبی نوشته باید موشکافی شود.باید مناضره تلویزیونی ترتیب داده شود تا ایشان ومنتقدین بشینن در مقابل میلیونها بیننده حرف بزنن تا مردم خودشان در مورد آنها قضاوت کنن.
سلام
دوست عزیز آقای پورپیرار ادعایی دارند که باید سند براش بیارند نه کسانی که از ایشون دلیل می خواهند .
ضمنا اصلا از بحث ایران و ایرانی خارج شیم اقوام اولیه که با دلایل علمی مورد تایید هستند رو چی میگید ؟
با سلام خدمت دوستان عزیز
اول اینکه خدمت دوستانی که می گویند کسی جواب ایشان را نداده باید عرض کنم که جواب داده شده و اگه کسی خواست من کتابشو دارم(پورپیرار و کعبه زرتشت) براش می فرستم بخونه . بعدش اینکه چطور این همه اندیشمند و تاریخ دان تو دنیا این همه تحقیقات کردند و به این نتایج جالب آقای پورپیرار نرسیده اند. و نکته دیگر اینکه شما نمی توانید علوم تجربی که مبتنی بر مشاهده و آزمایش هست رو زیر سوال ببرید و هنگامی که زمین شناسان و باستان شناسان قدمت تاریخ و فرهنگ ایران رو تایید می کنند دیگه حرف های این آقا خنده داره. و درنهایت در جواب آقای جعفر بگم که عزیز من شما که می گی عرب پیشرفت کرد فقط نام یه دانشمند و ریاضی دان اهل مکه و عربستان رو برای من بیار .؟؟ اونا فقط غارت گری کردند نه پیشرفت … فتامل!!
سلام ایرانی ها(-)
در این مواقع فرهنگ خودتان را نشان دهید(!!!)
میدانم همه ی حرف های زیبایی (منضورم فحش نیستااااااا ) که به هم میگویید بخاطره ایران است (60%)
فقط نگذرارید باعث اختلافتان شود(><)
من با اکثر گفته های آقای پور پیرار موافق نیستم ولی یکطرفه هم قضاوت نمی کنم این آقا یه حرفی زده با دلایل خودش هر کس مخالف دلایل خودش رو بگه. به هیمین راهتی
البته حقیقت را بچه ای که هنوز دانشگا نرفته هم میداند…
به این وبلاگ مراجعه کنید برای دیدن یک جواب مفصل راجع به گفته های پورپیرارhttp://s3yoosef.blogfa.com/
برای جواب به حرفهای جناب پور پیرار توصیه میکنم حتما یه سر به این وبلاگ بزنین.مطمئن باشید جوابتان را خواهید گرفت
به نظر من بهتر است صدا و سیما اجازه بدهد آقای پورپیرار بیاد در تلویزیون صحبت کنه و مستندهای تختگاه هیچکس و معجولات مجلل وی هم پخش بشود تا مردم خودشان قضاوت کنند که ایشان درست میگوید یا نه . البته همه تاریخ دانان و باستان شناسان هم باید صحبت کنن
از شما نويسنده عزيز اين متن خواهشمندم اطلاعات صحيح و كافي به كساني كه به ايراني بودنشان افتخار مي كنند ( خودشان هم نمي دانند چرا افتخار مي كنند!!!) بدهيد. البته حرفهاي ناصر پورپيرار خيلي منطقي تر از حرفاي شما و امثال شماست هركي آثار ناصر پورپيرار رو نخونه ( متاسفانه همه شعار ميدن هيشكي نخونده) فكر ميكنه ناصر پورپيرار كلاس پنجم ابتدايي رو هم نرفته و فقط فحاشي بلده . شايد بعضي از نظرياتش رد بشه و قابل قبول نيست ولي بعضي از نظرياتش صد در صد قابل قبوله و مدارك كافي وجود داره. از هم ميهنان عزيز خواهشمندم افكار شوونيستي را كنار گذاشته و بر اساس واقعيت قضاوت كنند.
سلام خدمت همه عزیزان من مدت ها خودم در باره شخصیت کوروش تحقیق کرده ام چند صد صفحه کتب مختلف از تاریخ ایران و کتاب های مرجع را مطالعه کرده ام تنها جایی که از این فرد نام برده شده در کتاب تاریخ طبری جلد 1 ص 408 در ذیل تاریخ بنی اسرائیل از فردی به نام کی روش صحبت شده که 1- نه شاه است 2- نه سر سلسله است 3- نه حتی در ایران امروزی میزیسته 4- با استدلال های خود طبری شخصیتی پر از تناقض است که حتی نمی توان زمان زندگیش را درست تشخیص داد
حال برای من سخنان شخصیتی مثل پور پیرار به مراتب قابل قبول تر است تا یهودیانی که از کی روش یک جهان سلطان ساخته اند مجال نیست ولی در اینده بخشی از تحقیقاتم را مفصلا منتشر مکنم
فقط از همه دوستان خواهش میکنم به این یک سوال فکر کنند که چگونه مشود شاهی با مشخصات کوروش در تاریخ ایران وجود داشته باشد ان وقت هیچ کس حتی نامی از ان در تاریخ نبرده باشد که نامش را باید از تورات بیرون کشید؟
مهدی جان،
حرفهایتان چند اشکال عمده دارد.
1- پورپیرار عقیده دارد که کورش و داریوش وجود داشته اند و سرداران خونریزی بوده اند از قوم اسلاو که به خواست یهود به ایران کنونی حمله کرده اند و تمام اهالی آن را قتل عام کرده اند و بعد هم یک کشور خالی از سکنه پشت سرشان باقی گذاشته اند و برگشته اند به سرزمین خودشان. یعنی اصولا پورپیرار آن قسمتی از تورات که شما نسبت به صحتش شک دارید را دربست قبول دارد.
2- پورپیرار مدعی است تاریخ طبری و بقیه همه کتابهای تاریخی که در مورد ایران از زمان داریوش تا همین 200 سال پیش نوشته شده اند دروغ و جعل یهود هستند و انگیزه یهود برای چنین جعلی سرپوش گذاشتن روی همان قتل عامی است که در بند 1 عرض کردم. حالا این که شما از پیدا نکردن اسم کوروش در تاریخ طبری به این نتیجه رسیده اید که «سخنان شخصیتی مثل پور پیرار به مراتب قابل قبول تر است» برای من تناقض آلود است.
3- این که در منابع فارسی دنبال اسم «کوروش» گشته اید و پیدا نکرده اید تعجبی ندارد. انگار کسی نداند که نام طالوت در عبری «شائول» است و توی تورات دنبال طالوت بگردد و وقتی پیدا نکرد نتیجه های عجیب بگیرد. منابع فارسی میانه و نو، پادشاهان هخامنشی را به اسم داراب و دارا میشناسند.
4- کلا باستان شناسان و تاریخدانان به تورات به عنوان یک منبع نادقیق، پر غلط و جانبدارانه نگاه میکنند. در مورد کوروش و ایران باستان هم، روایتی که مورد توافق اکثریت دانشمندان است، شباهت چندانی به روایت تورات ندارد.
تحمل حق برای شما احمقهای گم شده در تاریخ تحریف شده و جعلی سخت است.
مردم ما که همشون مطالعه ی تاریخی ندارن و خیلیهاشون اصلا نمی دونن تاریخ چی هست،پس راحت میتوان ان ها را با فن مغالطه فریب داد و از کسی پوشیده نیست که جناب پورپیرار خوب بلده از فن سخنوری استفاده کنه و مردمی که تخصصی تو تاریخ ندارن رو فریب بده وگرنه دلایلش رو اثبات می کرد نه اینکه وقتی ازشون دلیل میخوای خیلی راحت بگن هرکس خلاف من میگه یهودیه این پاسخشون ادم رو به خنده وا میداره
با سلام خدمت دوستان
عزیزانی که طرفدار آقای استاد هستن: یه مثالی دارم. من میدونم انیشتن فیزکدان معرفی هست که نظریات زیادی تو فیزیک اثبات کرده خیلی از دانشمندان فیزیک هم قبولش دارن، حالا اگر من که وقت مطالعه فیزیک ندارم یک فرمول از انیشتن را قبول کنم و بعداً معلوم شه اشتباه هست، ایرادی به من نمیگیرن، ولی اگر یه نفر که حتی تحصیلات دانشگاهی نداره بیاد بگه انیشتن اشتباه میکرده، انیشتن اصلا وجود ندارد یا یک شخصیت کذاب است، من نمی پذیرم و حتی حاضر نیستم گوش کنم چی میگه…
در مورد استاد عزیزتون من نظر نمیدم چون برای قضاوت باید حرف های هر دو طرف دعوا گوش کرد، من وقتشو ندارم، ولی حاضر نیستم نظریاتی که 10-15 ساله فقط توسط یه نفر مطرح شده بپذیرم… زیرا این همه دانشمند تاریخ در دانشگاه های سراسر دنیا در مورد تاریخ ایران مطالعه می کنند ولی همچنین نظریاتی نداند… شاید می خواید بگید همه اونا یهیودی و یا حقوق بگیر از قوم یهود هستن!!!!!!
با سلام و درود. اين جانب ادعايي ندارم، اما به هرحال دانشجوي مقطع دكتري هستم و تاريخ پژوهش مي كنم. براي زندگي شخصي من هم چه تفاوتي ميكند كه هخامنشيان يا ساسانيان ايراني بوده اند يا اصلا نبوده اند.؟ ولي هر چه آثار آقاي پورپيرار را خواندم و سخنان وي را گوش دادم ، متاسفانه به نتيجه اي نرسيدم. كتابهاي وي داراي ارزش علمي و تحقيقي نيستند. خواستم كتابي در رد آنها بنويسم. ضمن اينكه گرفتاري و كمبود وقت دارم ، ديدم حرف هاي او در يك قالب معين علمي هم بيان نشده تا به طور نظم علمي و دانشورانه بتوان برايش جواب نوشت. ولي برخي حرف هاي او هم درست است. اما ان حرفهاي بعضا درست را خب ديگران بهتر هم گفته اند. تازگي ندارد. مثل اين كه تاريخ ما 2500 سال نيست. بيشتر است. اين را كه ما خيلي وقت هست داد ميزنيم ايران ما سيزده هزار سال تاريخ دارد. استاد ارجمند دكتر هوشنگ طالع خيلي سال پيش در كتاب تاريخ تمدن و فرهنگ كهن ايران،دوره ي دوازده هزار ساله تاريخ ايران را تشريعح علمي هم كرده اند. شاد روان ذبيح بهروز كه پنجاه سال پيش اشاره كرده بود. يا اين كه ايران پيش از بر امدن هخامنشيان داراي تمدن پيش رفته اي بوده را نيز جناب پورپيرار درست مي فرمايند. ولي اين كه مغول به ايران حمله نكرده يا نبوده يا قاجاريه گروهي از دربار روسيه بودند يا همه ي اين كتاب ها و زبان بسيار قوي فارسي را يهود ساخته !!! راستش آدم خنده اش مي گيرد. آدم به چي جواب بده؟ نكته ي ديگر كينه ي نهفته در قلم و بيان آقاي پورپيرار نسبت به ايران و شيعه گري و نيز دشمني وي با تماميت ارضي كشور است ، كه به طور كامل آثار او را از بي طرفي علمي خارج كرده و يك خصومت ورزي در وراي اين حرفها حس مي شود. آنگاه ديگر انسان آگاه،حتي رغبت به دست گرفتن كتاب آلوده به غرض را نخواهد داشت. در هر حال ايشان هم به اين روش تا حدي خود را معروف و مشهور كردند. انشالله باز موفق تر شوند. به هر حال اين هم وطن ما زندگي مرارت بار و سخت و بدون افتخاري در گذشته داشته اند – كه خود هم معترف مي باشند- اميدواريم در اين مقطع كهولت سن زندگي آرام داشته باشند و معروف و مشهور به شادي و سلامت به سر ببرند و هي كتاب بنويسد.
شما هم بهتر است مابقی عمرتان در فهم روش های تحقیق و روشهای علمی صرف کنید شاید نور علم مدرکتان را نوری بخشد
زنده باد آیدین.
آقای علی تبریزی شما فکر میکنم هیجوقت به نتیجه نرسید زیرا جاده یکطرفه میروید و سعی میکنید تمام اشیا را با یک رنگ ببینید.
اگر شما نوشته ها و نظریات آقای پورپیرار را قبول کنید اول از همه باید مدرک دکتری خود را کنار بگذارید
سلام سلام به همه دوستان
من اهل شیرازم، به شیرازی بودنم به فارسی بودنم ودر کل به وطنم با آن همه سابقه ی روشن و درخشان افتخار می کنم.
من مطمئنم که این آقای به اصطلاح استاد دارای یه جور مشکل خاصه، مثل حسادت یا …
پیشنهاد می دم خودشو به یه دکتر نشون بده.
i coudln’t agree more 😉
سلام
یه مثل قدیمی میگه: (آهن فقط آهن رو می بره)
اگر اون حرفی زده که کج وسست و نادرسته با یه جواب محکم و درست باید جواب اون رو داد این توهین هایی که میکنید وجواب های بی سر وته که میدید بیشتر به کارش ارزش میده
اگر هم جوابی ندارید به دروغ حداقل یه جوابی بدید که نگن حرفاش بی جواب مونده
با تشکر
آقای محمد حسین
اگر اساتید و دانشگاههای معتبر دنیا در برابر استنادات آقای پورپیرار سکوت کرده و جوابی ندارند پس شما هم کلنجاری نکنید اگر جوابی ندارید فاتحه …
من باتمام تعصبی که داشتم این فیلمو دیدم ویه بار به تخت جمشید رفتم وکاملا با چشمام دیدم و درک کردم که حقیقتا این مجموعه کاملا نیمه کاره س ….. من این قسمت از حرفای افای پور پیرار را قبول دارم .به نظر من نباید با تعصب به مسائل نگاه کرد.شما دارید به کسی توهین میکنید که سالها تحقیق و پزوهش کرده …مسائل جدیدی مطرح کرده…ودید مارو باز تر کرده شاید قبول هم نکرده باشیم من فقط میتونم پیشنهاد کنم که موقع خوندن و دیدن اثار ایشون تعصب و کنار بگذارید….
حرفها و نوشته های آقای پورپیرا کاملا درست و منطقی و علمی است.
علی بنظر خودت عربها که درکل سرزمینشان (و به گفته خودشان) تنها هفده باسواد(و نه دانشمند) داشته اند میتوانند به ان سرعت از دید علمی پیشرفت کنند؟؟ فراموش نکن بسیاری از کتابهای ایران را پس از فتح ایران اتش زدند
جناب علی برای اطلاعتان بگویم که در فتج ایران کتابهای ایران را اتش زدند
عزیزان بد نیست بدانید پورپیرار یک عرب اهل خوزستان هست..
مساله ای که متاسفانه اکثرا ایرانی ها از آن اطلاع ندارند!! او عرب بودنش را کتمان کرده و به دروغ خود را اهل تهران و فارس جا زده است تا انگیزه هایش از تمجید اعراب پنهان بماند..
بد نیست سری به سایت wikipedia بزنین:
http://az.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1_%D9%BE%D9%88%D8%B1%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B1
در این سایت به زبان کشور آذربایجان (که خودشان پان ترک دشمن ایران و ایرانی هستن) نوشته:
“ناصر پورپیرار ۱۳۱۹ دا اهوازدا دونیایه گلیب. معاصر عرب ایرانلی بیر یازان دیر”
ترجمه: “ناصر پورپیرار در سال ۱۳۱۹ در اهواز به دنیا آمده. او یک نویسنده معاصر عرب اهل ایران هست”
جناب ناصر پورپیرار تاریخ را با اسناد ومدارک بررسی وتحلیل میکند واز هیج جایی پشتیبانی نمیشود. جون بادلایل واقعیتها را نوشته واز تعصبات کذایی دوری گزیده بعضی ها به مذاقشان خوش نیامده فقط بلدند به ایشان توهین کنند وآقای پورپیرار را بیسواد ” دانشگا نرفته”کلاهبردار” هزاران برچسبهای دیگر . من نظرم اینست بجای توهین وتخریب جوابهای تاریخی ومستدل بنویسید. خوانندگان عقل وشعور دارند خودشان راست و درست را انتخاب میکنند……
احمد اگر همین نوشته این دوست عزیز رابخوانی خودت پاسخ برخی از پرسشهایت را میگیری
کاری نداریم پور پیرار بی سواد است یا نه،عضو حزب توده بوده و زندانی شده یا نه.بالاخره ایشان حرفی زده و اگر می شود باید آن را نقد کرد.فکر کنم ایشان از بی اطلاعی مردم سوء استفاده می کنند.بهتر است نگاهی به کتاب تخت جمشید از اشمیت بیاندازید.عکس های فراوانی از گذشته تخت جمشید دارد.شاید با دیدن این تصاویر جواب برخی از سوال هایتان را بگیرید.در ضمن در جشن های 2500 ساله در زمان شاه تغییرات زیادی در تخت جمشید برای آماده شدن آن برای جشن ها انجام شده.گزارشات بنگاه علمی تخت جمشید هم گزینه مناسبی برای روشن شدن مساله است.
چه خوشمان بيايد چه نيايد پورپيرار دلايلي هم ارايه ميكند كه منطقي و مستدل ميباشد.دلايلي كه ديگران چون انها را به نفع گفته هايشان و نظرياتشان نمي ديدند همواره از كنار آنها ميگذشتند و انكار ميكردند
12 قرن خالی بودن از سکنه منطقی هست؟جالبه که ایشون ادعا دارن حتی تو این مدت پرنده ای هم پر نمی زده،گویا هخامنشیان پرنده ها رو هم کشته بودن گفته هاشون نه تنها منطقی نیس بلکه کاملا مسخره و خنده داره دلیل مستدلی هم که شما می گین رو کنین که ما هم ببینیم تنها چیزی که ایشون دلیل مستدل نامیدن تا حالا اینه که هرکی خلاف من بگه یهودیه که کاملا تهی مغزانه هست و اصلا دلیل نیس چه برسه به اینکه منطقی هم باشه،کاش به جای اطاعت کورکورانه کمی هم فکرمونو به کار بندازیم تا اسیر این حقه بازیا نشیم
پورپیرار افتخار تاریخ ایران است.ما در 1200سال سلطه مزدوران هخامنشی اشکانی و ساسانی یک دانشمند یا یک عالم یا یک جلد کتاب نداریم. هر چه هست نیزه هست و جنگ متاسفم برای بیسوادانی که ناآگاهانه دفاع میکنند…
سلام
من مستند تختگاه هیچ کس را دیدم
دلایل منطقی انرا نمی توان رد کرد. با انگ چسباندن و توهین کردن حق کتمان نمی شود. ایران تاریخ 7000 ساله دارد که تنها 2500 سالش را …
بهترین نظر درباره پور پیرار را شاید بتوان نظر نور الدین کیانوری دوست وی در دوران قبل از انقلاب دانست: کیانوری، پورپیرار را (عرب دیوانه) میدانست،کیانوری همچنین او را دزد و کلاهبردار می داند(مراجعه کنید به خاطرات کیانوری و اخراج شدن پور پیرار از حزب توده). بنابراین از دیوانه چه انتظاری ایست جز ثبوت دیوانگی اش (از کوزه همان تراود که در اوست. به نظر من در این دوران که همه ابر باد و مه و خورشید و … (همدیگر) شده اند تا دستاوردها و میراث گذشته مان کم رنگ شود، (قورباغه ای )همچون پورپیرا آواز ابوعطا بخواند و عصبیت عربی یتش پوشش بر فهمش شود تا نه گانه های هردوت، سیروپدیای گزنفون،مردان نامی پلوتارک و نقشهای همیشه حیرت انگیز پرسپولیس را نبیند واوهاهمش بر عقل درکش چیره شود و (چرند و جفنگ) بنویسد، در جواب طرفدارانش آقایان احمد و ALI و یمانی باید بگویم که دوستان فهم تاریخ ایران درک تاریخی می خواهد که متاسفانه با نظری که داده اید، و از این دیوانه طرفداری کرده اید باید بگویم اصلا درک تاریخی ندارید چون مطالعه ندارید. دقت کنید که پور پیرار با ان که خراب بد نام شده است به همت شما ترانه خوانی نکند که( شده ام خراب و بد نام و هنوز اميدوارم كه به همت عزيزان برسم به نيك نام)
آقا یا خانم ایران دربارهی کیانوری بهتر است به کتاب چند بگو مگو مراجعه کنید.
دربارهی بقیهی موارد مطرح شده از سوی شما و سایرین هم باید گفت که همین یادداشت و کامنتهای بچهگانه و بی اساس که در این صفحه در مدت این چند سال از سوی این و آن نگارش شده، چه از سوی ظاهرا طرفداران و چه از سوی مخالفان نشان میدهد که دوستان از این سو و آن سو چیزکی شنیدهاند و کامنتی بر اساس همین موهومات خود نوشتهاند. بهتر است شما یا هر کسی که مخالف ناصر پورپیرار است تمامی مجلدات مجموعه “تاملی در بنیان تاریخ ایران” را بخواند و با درک تاریخی! که به آن مجهز است سعی کند در رد مطالب مطرح شده از سوی وی، پاسخی لااقل در حد یک مقالهی چند صفحهای بنویسید و به دور از فحشها و بحثهای نامربوطی که در اینترنت به نام نقد دربارهی یادداشتهای پورپیرار نوشتهاند یکی از مداخلی را که به نظرش صحیح نیست با ارائه اسناد قابل قبول رد کند تا کسانی که شاید از دید شما با خواندن کتابهای پورپیرار گمراه شدهاند، با خواندن آن نقد به مسیر حقیقت دعوت شوند.
واقعا بعضیها برای معروف شدن دست به چه کارههای که نمی زنند
ممنون از جواب خردمندانه شما دوست عزیز
سلام واقعا اینگونه فکرمی کنیدشاهکارند ؟
کسانی که کمترین اطلاعات ازتاریخ اسلام دارند می دانندکه همواره اشخاصی نظیر اووجود داشتند که مواضعی شبیه پورپیرار گرفتند.
ابن تیمیه ازجمله این اشخاص هستند.
مثلا ادعای جناب پورپیراردرمورد امویان واهانت وتخطئه یاران امام حسین (ع) واهانت او به امام حسین (ع)برگرفته ازاندیشه های ایشان است.
جنابامثال شما هم از اونهایی هستی که منافعت با تاریخ باشکوه ایران در مغایرت است و گفته های دروغگویان بزرگی همچون پورپیرا را بی چون و جرا تائید میکنید…دانشمندان و اشخاص و کتابهای زیادی قبل اسلام وجود داشتند که حضرات اسکندر گجستک،اعراب و مغولها آنها را به آتش کشیدند ولی باز هم آثاری از ان بزرگان در دست هست
اقای پورپیرار میگوید جرا واژه ای برای کتاب در فارسی نداریم. حمید خان گفتند سوختند.یکی بگه بعد از سوختن کتابها واژه فارسی کتاب جه بلایی سرش امد.ابن ندیم با ابن مقفعش جرا خبر ندارند.ابل قاسم جه میگوید.ادبیات شفاهی فارسی اگر وجود دارد جه جوابی دارد.لطفا به جای فحش دادن جواب منطقی بدین کاری هم با یهود نداریم.شاید منم موافق شمافکر کردم
کلمههای فارسی برای کتاب «نامه» است و «پچین».
نمیدونستید؟
دوست عزیزم جوابهای این جوری و جوابهای قبلی تو این سایت که شما دادین مملو از تعصبات افراطییست.
ناصر جان، دقیقا چه چیزی توی جواب قبلی من مملو از تعصب افراطیه؟
سوال اینجاست که جرا واژه کتاب جنان که میگین وشاید بگین فلان جا نوشته شده هست .جنان واژه مهم و خیلی کاربردی هر عسر باید حتی سینه به سینه حفظ نشود.الان حتی قوم تقریبا بیست میلیونی فارس زبان در ایران به اینایی که شما میکین ناآشناست جه برسد به اقوام دیگر.و نامه را نمتوان همواژه کتاب دانست بلکه یک عنوان و شرح حال بغضی حکایه هاست .دوستان عزیز نظر بدن
این که معنی واژهها در طول زمان عوض بشه، یا بعضی واژهها جایگزین بعضی دیگه بشن چیز عجیبی نیست و در همه زبانهای زنده اتفاق میافته و موضوع علم زبانشناسی تاریخیه.
مثلا انگلیسیا به صورت میگن face که یه کلمه فرانسویه و اسم اصیل انگلیسیش nebb هست که از قرن ۱۶ به اینور استفاده نشده. حالا مثلا اگه پورپیرار بود لابد میگفت انگلیسیها صورت نداشتن و صورت اصلا توی فرانسه اختراع شده!
سعی در قبولاندن دانسته های خودتون تعصب افراطیه
یعنی مثلا اگه توی واژهنامه یا دائرهالمعارف مدخل «تعصب» رو نگاه کنیم میبینیم که معنی کرده «سعی در قبولاندن دانستههای خودتان»؟
عزیزان بد نیست بدانید پورپیرار یک عرب اهل خوزستان هست..
مساله ای که متاسفانه اکثرا ایرانی ها از آن اطلاع ندارند!! او عرب بودنش را انکار کرده و به دروغ خود را اهل تهران و فارس جا زده است تا انگیزه هایش از تمجید اعراب پنهان بماند..
بد نیست سری به سایت wikipedia بزنین:
http://az.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1_%D9%BE%D9%88%D8%B1%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B1
در این سایت به زبان کشور آذربایجان (که خودشان پان ترک دشمن ایران و ایرانی هستن) نوشته:
“ناصر پورپیرار 1319 دا اهوازدا دونيايه گليب. معاصر عرب ایرانلی بیر يازان دیر”
ترجمه: “ناصر پورپیرار در سال 1319 در اهواز به دنیا آمده. او یک نویسنده معاصر عرب اهل ایران هست”
سلام
گفته های بی اساس و بی ارزش و غیرعلمی پورپیرار برای من که باستان شناسم چنان هویداست که احساس میکنم فردی اونها رو نوشته که بیماری روانی خاصی داشته. اگر هم باستان شناس نبودم حتما با خود می اندیشیدم که مگه میشه ایران با اون عظمتهاش چنان بلاهایی سرش بیاد اونهم توسط یهودیها؟ آخه یهودیها در طول تاریخ هیچگاه نتونستن در هیچ جایی کار عظیمی انجام بدن چه مثبت و چه منفی.
پورپیرار فقط میتونه مغزهای آکبند و راکد و کور رو تحت تاثیر قرار بده.
واقعا متاسفم برای سلیمی نمین. زمانی با دخترش دوست بودم الان خبری ازشون ندارم. سلیمی نمین گاهی افاضاتی هم در بعضی سایتها راجع به این قضایا میکنه.
پورپیرار سابقه کمونیستی و جاسوسی داره و اوین هم رفته. هیج جایگاهی بین مذهبیون نداره مگر همونهایی که مثل غیرمذهبیونی که گفتم مغز آکبند داشته باشن.
از تعریف امام خامنه ای در مورد هنر تخت جمشید هم بگید. آقا از هنر ایرانی در تخت جمشید تمجید کردند.
تازه ناصر ویران کننده پورپیرار به صدام نمره 20 میده.
یه وقت تصور نشه که این مردک لایعقل جایگاهی در این نظام داره ها …..اصلاً ……من یکی سایه اش رو با تیر میزنم.
چه به خاطر توهین به قبل اسلام و چه بعد اسلامش. اتفاقا به احتمال زیاد عامل صهیونیسم هست برای ضربه به ما.
یاعلی
جناب مسئول سایت بنده از دوستان جناب پورپیرار هستم با شما مناظره میکنم اگر جرئت دارید!!!!!!!!
درود بی پایان به جناب گنجه ای
من در رشته باستان شناسی تحصیل کرده ام و اعتراف میکنم که از مطالبتون کمال استفاده رو بردم .
خواستم به امسال آقایان عباس و امین و… عرض کنم که وارد بحث های شما شدن و جواب سئوالات شما را دادن نیازمند دکتر و مهندس و … بودن نداره چون چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.
کاملا مشخص است که این عده برای پول دست به طرح همچین مسائلی زده اند و وطن فروشی میکنند …
در جهانی که دولت مردان هزینه های هنگفت میکنند تا برای خود چند سالی تاریخ رقم بزنند تا به آن ببالند امسال شما چقدر گرفته اید تا همه چیز را انکار کنید؟؟؟؟؟
آقای مرادی ، بهمن ، سیامک ضمن تشکر از مطالبی که نوشتید عرض میکنم که وقت با ارزش خودتون رو برای پاسخ دادن به این دست مطالب هدر ندهید چون اگر خود خدا بگوید که اینطور نیست مطمئن باشید با خدا هم مخالفت میکنند.
این تخریب فرهنگی سالهاست که شروع شده و تا جهان هست هم ادامه دارد و من و شما کارهای مهم تر از بحث کردن با همچین اشخاصی را داریم.
ما میدانیم که کوروش کبیر که بود و انوشیروان چرا دادگر شد و بابک و مازیار برای چه قیام کردند و حتی میدانیم اسکندر گجسته که بود و چه کرد و چه شد …
تا میهن کاوه تابوت ذهاک است / این سرزمین از هر اهیمنی پاک است
صدها هزار آرش جان در کمان دارند / تیری اگر کاریست ای عاشقان دارند
وقتی هویت را در نام میجویند / هر بی نشان ناکار صد یاوه میگویند
ما وارث کوروش فرزند جمشیدیم / دیروز فریبنده بت نپرستیدیم
ما ریشه ای دیرین در عشق و خون داریم / ما در شب تاریخ تا صبح بیداریم
سربلند ایران
تا درودی دیگر بدرود…
لرستانی ها ضرب المثلی دارن که میگه:
(بیژن رید تو چاه اسم در کرد).
در قدیم دهی بوده که آدماش برحسب شغل و حرفه ای که داشتن محبوبیت و معروفیتی داشتن اما آقا بیژن اسمی ازش سر زبون نبوده.یه روز آقا بیژن میرینه توی چاهی که همۀ ده از آبش استفاده میکردن،و با این کارش اهالی ده عصبانی و خشمگین میشن.از اون موقع ببعد میگفتن بیژن رید تو چاه اسم در کرد.
حالا این ده سرزمین به تاراج رفتۀ ایرانه آدماشم کوروش و داریوش و … فردوسی و حافظ و خیام و … شکوه و اقتدار وعظمتش تخت جکشید و چغازنبیل و بیستون و شاپورخاست و….
و این آقای حاج سید ناصر پورپیرار هم همون آقا بیژنه که ریده توی ایران و اسم درکرده.
از قول من بهش بگین آسمان خیلی عامیانه جوابتو داد.
واقعیت تلخ است.آقای پورپیرارازتاریخ شناسان بزرگ ایران درکناربزرگ مردتاریخ شناسی پورفسور ذهتابی است.اینکه زبان فارسها درحمله اعراب ازبین رفته است.برای همه ازجمله متفکرین قوم فارسها هم موردتائیداست
بله ؟؟؟!!! تاریخ شناس بزرگ؟ خواب دیدید؟ سواد دیپلم داره دیپلم. کی گفته پا تو کفش علم بکنید اونهم پابرهنه و بدون جوراب؟ مگه علم تاریخ و باستان شناسی محقق و استاد نداره و قحط الانسانه که پورپیرار عرض اندام کنه؟
زبان پارسی هرگز از ین نرفته. اتفاقا ما تنها ملتی هستیم که مسلمان شدیم اما عرب نشدیم در حالی که تمام ملتها با مسلمان شدن، عرب هم شدند اما ما خود دین رو پذیرفتیم. حتی یه بزرگوار جانبازی میگفت ما در طول جنگ هزاران شهید دادیم سوختیم و تکه تکه شدیم یه وجب از ایران رو ندادیم زبان فارسی رو تحویل صدامیان ندادیم.
علیمی بحث کنید نه تعصبی. بلد نیستید علم رو سکوت کنید.
صحبتی کوتاه با طرفداران آقای پورپیرار:
بنده یک صحبت کوتاه با طرفداران آقای پورپیرار دارم و ترجیح میدهم خطاب به خود ایشان حرفی نزنم. زیرا قانع کردن کسی که بخاطر شرایطی که خواسته یا ناخواسته در آن قرار گرفته شروع به جعل سند و تحریف آثار کرده است، ممکن نمیباشد. (مانند قضیه بیدار کردن کسی که خود را به خوابی زده است)
** از آنجا که دروغ بودن و نادرستی تمامی نظریه های آقای پورپیرار بوسیله مدارک معتبر تاریخی اثبات شده و از حوصله این جمع خارج میباشد، بنده از تکرار آنها خودداری میکنم.**
قبل از صحبت باید عرض کنم طرفداران ایشان دو دسته هستند:
1- افرادی که از این جانب داری انگیزههای قومی- نژادی دارند.
2- افرادی که متاسفانه بخاطر مطالعات کم در مورد تاریخ صحبت های ایشان را باور کرده اند.
مورد خطاب بنده “گروه دوم” هستند. زیرا به نظر من بحث کردن با گروه اول یعنی کسانی که تعصب های پوچ و واهی دارند، کاری بس بیهوده و طاقت فرسا و بی نتیجه است. اما گروه دوم افرادی هستند که به دنبال واقعیت بوده و در آینده با اندکی تجزیه و تحلیل به اشتباه و بی اساس بودن نوشته های آقای پورپیرار پی خواهند برد.
در اینجا دو موضوع کلی مطرح خواهد بود:
– اول اینکه قبل از مطالعه هر نوشته ای باید از معتبر و با ارزش بودن آن مطمئن بود.
“یک مثال ساده”: فرض کنید شما میخواهید اطلاعاتی در مورد نحوه عملکرد قلب انسان بدست آورید. آیا به سراغ نوشته های یک پزشک متخصص قلب میروید یا کسی که نه تنها رشته تخصصی اش قلب نیست بلکه حتی دانشگاه هم نرفته است!!! آیا نوشته های شخص دوم ارزش صرف زمان و انرژی برای خواندن دارد یا خیر؟!
در مورد تاریخ نیز همینطور است. آیا برای کسب اطلاعات تاریخی در مورد هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان به سراغ نوشته های اشخاص شناخته شده ای مانند ویل دورانت، حسن پیرنیا، دکتر امیر حسین خنجی و هزاران تاریخدان بزرگ دیگر برویم یا …!!! آیا صرف اینکه کسی بخاطر عجیب و غیرمنطقی بودن ادعاهایش همچون انکار تمدن بزرگ یک کشور و انکار آثار ارزشمند هزاران مورخ، باستان شناس، نویسنده، شاعر و … چون حافظ و فردوسی معروف شده باشد، برای اینکه کتابش ارزش خواندن دارد کافی است یا خیر؟!!!
– مورد دوم: فرض کنیم (فرض محال!!) که نوشته های آقای پورپیرار ارزش خواندن حداقل برای پی بردن به حقیقت داشته باشد! در اینصورت هر کسی که اندک قدرت تجزیه و تحلیل در وجودش داشته باشد بعد از خواندن آنها و مقایسه خود نوشته ها با یکدیگر به وجود تناقض بین آنها پی میبرد و حتی نیازی به مطالعه نقدهای نوشته شده توسط دیگران نیست!
در مورد انگیزه آقای پورپیرار من هم با نظر آقای گنجه ای موافقم. احتمالا ایشان ضرب المثل عربی”اگر میخواهی شناخته شوی مخالفت كن” را شنیده و در دستور کارشان قرار داده اند. به نظر من سطح سواد و شعور نسل امروزه ملت ایران بسیار بالاتر از چیزی که آقای پورپیرار تصور کرده بودند، بود که با ساختن داستانهایی دروغین و بی سر و ته قصد فریفتن آنها را داشتند و بی دلیل نیست که بین مردم به “ننه ناصر قصه گو” معروف شده است!!!
در آخر از آقای گنجه ای بخاطر نوشته های مفیدشان تشکر میکنم.
سلام
آی گفتی برادر آی گفتی. چرا بدون علم پا تو کفش عالم میکنن. بدون تخصص وارد هر حیطه تخصصی میشن. هر علمی دانشمند و مقحق و استاد خودشو داره. اینجا باید به مورخ و باستان شناس متوسل شد نه پورپیرار بیسواد.
اسم کتاب از دوقرن سکوت برداشته شده است. خیلی دلم می خواهد بدانم چطور کتابی است که تمام کتاب های تاریخ رو زیر سوال می خواهد ببرد.
لطفا در مورد جشن پوریم تاپیک بزنین با تشکر
با سلام به استاد خودم آقای ناصر. من سواد کافی ندارم برای درک همه مطالب شما اما جانانه حرف های شما را می پذیرم و آرزوی سلامتی برای شما دارم.a.s
اگر در دنیای امروز قوم یهود در دنیا هر کاری که دلش میخواهد انجام میدهد مردمان بیگناه فلسطین را میکشد بی بند باری فساد از هر لحاظ انجام میدهد کر ه زمین را مثل توپ مچرخاند کوروش است که ان زمان قوم نفرین شده یهود را نجات داد تا این گونه از ان زمان در زمین با همکاری شیاطین بین انسانه فتنه و اختلاف بیندازند.پس نتنها کوروش ذوالقرنین نیست بلکه کوروش افسانه ی که توسط یهودیان نوشته شدند بیش نیست
به به چه استدلالی!!! تقصیر ما نیست که شما مغزتون رو آکبند نگه داشتیدها. چقدر دشمن به چنین مغزهایی نیازداره. آخه آدم عاقل مگه اون موقع یهود، صهیونیست بود؟ این تو مکتب و مرام کی هست که با نجات انسانها مخالف باشه؟ مسلمونی؟ پیامبر اکرم ص چنین رفتاری داشت؟ حالا از نظر خودت دلسوزی میکنی؟ آخه عاقل جان یه کم فکر کن ببین که چه یهودیهای خوبی وجود دارن تو دنیا که ضد اسرائیل هستن اینارو چطوری تحلیل میکنی؟
کورش به اندازه تو عقلش نمیرسید که فکر کنه چند هزار سال بعد مکتب صهیونیست بوجود میاد؟ نه ؟ ضمنا اینو هم نمیدونی که صهیونیسم یک مکتبه نه دین یهود. مکتبی که عمده مدافعینش مسیحی هستند مثل دربار سلطنتی انگلیس یا سردمداران آمریکا. یه کم تورخدا مطالعه کنید یه کم معلوماتتون رو بالا ببرید و بعد به اساتید و محققین توهین کنید. مستند ظهور ساخته هاشم مصری رو ببینی بد نیست.
خیلی مسلمونی؟ آره ؟ پس چرا علامه طباطبایی اینجور موقع ها فراموش میشه؟
فساد امروزه یهود نتیجه عدم وحدت مسلمانهاست. نتیجه خیانت سردمداران عرب هست.این از روز هم روشن تره. نه سیاست نه تاریخ نه باستان شناسی نه مطالعه….فقط مغالطه میکنن…بیا وقت بذار برای آدمهایی که حاضر نیستن برای رسیدن به خحقیقت کمی تلاش کن.
چندتا کتاب و منبع معتبر راجع به ایران و تاریخ و تمدنش خوندید؟ نه چندتا؟
درود بر همه ی دوستان
غرض از کامنت, این نوشته ای بود که بنده برای آقای پور پیرار نوشتم ولی هیچ گاه اجازه ندادند که منتشر شود
دوست دارم شما هم عقیده و نظر بنده را بدانید:
آقای پور پیرار, درود بر شما
استاد عزیز بنده هم از لحاظ سنی از شما کوچکتر هستم هم از لحاظ علمی!
بنده به مدت 22 روز است که به تحقیق در رابطه با کتب و ایدولوژی شما مشغولم. پدربزرگ بنده که یکی از اولین اساتید دانشگاه تهران بوده اند, سخنی را به من همیشه می گفتند (که هیچ گاه فراموش نمیکنم): هیچ وقت نظری را که حتی بر علیه توست نقض نکن و به همه ی عقیده ها احترام بگذار.
آقای پیرار, این مقدمه را گفتم تا بحث اصلی خودم را با شما درمیان بگذارم,
بنده بسیار اهل مطالعه هستم و در طول زندگی خود همه ی عقاید و افکار را با جان و دل گوش کرده ام و به همه ی آنها فکر کرده ام, خوب به طبع با برخی موافق و با برخی مخالف بوده ام, اما هیچ وقت به خود اجازه ندادم که به عقید و فکر کسی بی احترامی کنم
دوست عزیز جسارتا عرض می کنم که حقیقتا افکار شما یک نوع چند گانگی در خود دارد که بنده را مات و مبهوت کرده! شما استاد نقض کردن بدون دلیل می باشید شما به سادگی روی همه ی عقیده های مردم یک دیار و تمام کسانی که به آن احترام میگذارند خط بطلان کشیده اید, آن هم با دلایلی که خود هم میدانید دلایل کامل و واضحی نیست! دوست عزیز اثبات وجود حکومت های پارسی فقط از روی تورات و چند کتیبه نیست! خود شما هم خوب میدانید دلایل بسیاری از جمله مورخین بزرگ مانند هرودوت و … یا بناهای تاریخی مانند پاسارگاد و تخت جمشید و … بقایای باقی مانده از اداب و فرهنگ آن مردمان و ….. وجود دارد که همه می توانند اثبات کنند این حکومت ها وجود داشته اند.
شما کتیبه ها را جعلی , نوشته ها را تحمیلی و اداب را دزدی میدانید در صورتی که امروزه با پیشرفت علم و روش های همچون کربن14 میتوان ثابت کرد که یک بنای تاریخی دقیقا در چه تاریخی ساخته شده یا یک دست نبشته و کتیبه برای چه دورانیست! در مورد نوشته های تاریخی, دوست عزیز نمیدانم مطالعات شما در چه حدی است اما شما میدانید چند کتاب در مورد فرهنگ قبل از اسلام ایرانیان نوشته و یا چاپ شده اند؟ شاید به قول شما تعدادی از آنها تحمیلی یا اغراق شده باشند اما مگر میشود از شرق تا غرب همه جمع شوند و دروغ بنویسند؟! در رابطه با دلیل فرهنگی هم باید بگویم, شما تا کنون هیچ فکر کرده اید که این اداب و رسوم ما مانند نوروز و یلدا و چهارشنبه سوری از کجا امده اند؟ اگر قبل از اعراب هیچ جنبنده ای وجود نداشته پس این رسوم از کجا امده اند؟!
نمیدانم! واقعا نمیدانم چطور شما این نظریه ها را نوشته و چاپ میکنید!اگر مشگل شما خوب یا بد بودن ایرانیان قبل از اسلام بود میشد پای حرفهایتان نشست و خود را درگیر آن کرد. ولی شما از بیخ و بن تاریخ یه کشور را به سخره گرفته و نقض میکنید!
بنده در جایگاهی نیستم که نظام و حکومت داری هخامنشیان و ساسانیان را نقد کنم ولی حتی یک بچه ی دبستانی می تواند یک تمدن دروغین را با یک تمدن راستین تشخیص دهد!
حرف های شما به قول معروف مرغ پخته را به خنده وا میدارد! بنده هر قدر که به روح و مغز خود فشار میاورم که ذره ای به حرفهای شما صحه بگذارم, نمی توانم!
این حرف های یک پسر آذری است که به دور از تعصب و کینه به همهی مردم جهان و عقاید و افکارشان احترام می گذارد, میدانم وقتی شما این نوشته ها را می خوانید در جوابتان مثل جواب کامنت های قبل بنده و افراد دیگر ار نادان و جاهل خطاب قرار میدهید اما من خیالم راحت است که حرف خود را زده ام و خوشحال میشم که اگر افکار بنده ی حقیر را مورد نقد با دلیل قرار دهید.
این بانگ, نه بانگیست که از یاس براید………….حلقوم امید است که با جامه درانست
سلام بر موحا پسر آذری بایگان
درود بی پاین بر شما
اظهاراتتون کاملا درست
فقط به جهت علمی یک توضیح و البته اونهم بدلیل تخصم در این زمینه عرض میکنم: آزمایش کربن 14 فقط برای مواردیست که منشا زنده داشته اند یعنی سلولی مثل انسان و گیاه و حیوان. برای تعیین تاریخ کتیبه ها و بناها از روشهای تاریخی و مقایسه ای و انطباق استفاده میشه.
پیروز باشید. یاعلی
به نظر من ذوالقرنین چنگیز خان هست که ما را از خلفای عباسی نجات داد
پس از خواندن شمار زیادی از اظهار نظرات و مقایسه ی سبک نگارش و نحوه ی استدلال مندرج در آنها به این نتیجه رسیدم که شمار زیادی از پاسخ ها به نوشته ی آقای گنجه ای توسط یک فرد منتها با اسامی مختلف (کامران، عباس، فیراو …)نوشته شده اند؛ نوعی فریبکاری برای نشان دادن اینکه افکار حقیر و پوسیده شان چقدر هوادار دارد!
تنها یک عده از کوته نظرانی که تعصب های قومیتی چشمانشان را کور کرده است می توانند دنبال بی مایگانی مانند پورپیرار و عباسی و امثال آنها راه بیافتند و خواسته و ناخواسته در خدمت جمهوری اسلامی قرار بگیرند.
سلام جناب بهمن…تقریبا میشه گفت اکثر نظرات رو خوندم و تنها نظری که جالب به نظر میاد نظر شماست!…طرفداران پورپیرار چون همیشه زیر بار انواع انتقاد ها و سوال ها قرار میگیرند و صد البته هیچگونه پاسخی نیز ندارند و نمیتوانند داسته باشند همیشه ما حقیقت جویان رو متعصب قلم داد میکنند! درحالی که خودشون از روی تعصبت(نه از روی علمی بودن) از ناصر پورپیرار و سخنانش طرفداری میکنند! من نمیدانم شخصی چون پورپیرار علاوه از تاریخ قبل اسلام شاعرانی چون فردوسی و مولانا و…رو دروغین فرض میکند این افراد جاهل چگونه و چرا باید از این فرد حقیر طرفداری کنند؟!…خب بذاریم که تاریخ قبل اسلام فرضا دروغی بیش نباشد اما بعد از اسلام چطور؟!…چه دلیلی دارند این افراد که با وقاحتی تمام وجود افرادی چون فردوسی و خیام و….رو نیز دروغ قلمداد میکنند؟! اگر دروغ بود پس تقسیم بندی دروه های ادبی بر مبنای شعرا بر اساس تفکران آنان به چه دلیلی بوده است؟!….اگر بر اساس ادعا های پورپیرار سعدی دروغین باشد پس چرا در پایان اکثرا شعر هایش نامش رو برده؟! . هزاران چرای دیگر اما بی پاسخ البته بدون پاسخ منطقی!
کوروش کسی بود که از اسیای میانه وارد ایران شد و تمام تمدنهای ایران و بابل و تمام اقوام ایرانی را از دم تیغ کشید و حکومت خاخام منش(چون حکومت کوروش تحت نفوذ یهودییان بود به همین خاطر خاخامنش میگفتند) که توسط یهودییان بنیان گذاری کرد تمامی شاهان هخامنش یا خاخامنش توسط یهودییان اداره میشدند انها در جشن پوریم که در ان زمان انجام شد 500 هزار ایرانی را قتل عام کردند در زمان خشار شاه خائن.اصلان میدونی چرا میریم 13 فروردین بیرون چون ماجرای قتل عام تو این روز اتفاق افتاده نه به خاطر روز طبیعت.کوروش و حکومت خاخامنش هیچ محبوبیتی در بین مردم ایران هیچ زمان نداشتن تا این که در زمان پهلوی شروع به تاریخ سازی و تبلیغ کوروش پرداختند در ضمن سنگ نوشته حقوق بشر در زمان رضا خان توسط یهودییها در سازمان ملل تبلیغ شد در حالی که این سنگ نوشته نتنها اولین حقوق بشر نیست بلکه پر از دروغ میباشد.توضیح ان زیاد است نیاز به فقط بیشتری میباشد.کوروش به فراموشی سپرده شده بود تا این که پس از پیروزی انقلاب اسلامی صهیونیزمها شروع به جعل و تاریخ سازی کردند که کوروش ذوالقرنین است او افکار حقوق بشر را پا یه ریزی کرده جالب این جا ست که تمام کتابهای تاریخ ایران باستان نوشته یهودییان و منابع یهودییان است خود ما کور کورانه تاریخ خود را قبول کردیم خودمان نه تحقیق کرده نه تحلیل کردیم پس کوروش افسانه ی ساخته یهود برای از بین بردن اتحاد ایران و امت اسلامی میباشد چون در ایران اقوام زیادی زندگی میکنند و ملل متعددی مسلمان هستند در ضمن ذوالقرنین امام زمان (ع) است نه کوروش هم جنس باز وکبالیست.ان جوان های که در جبه کشته شدند نه گفتند یا کوروش گفتند یا محمد(ص) یا علی(ع)یا حسین(ع)…مردم ما در طول تاریخ همیشه از پیامبر و امامان اصل و اساس زندگی قرار دادند.شخصیتهای شیطانی.دوست من من بعد از سالها مطالعه در مورد کوروش این را میگویم که کوروش مطعلق به یهودییان است نه ما مردم ایران.چون کوروش انها را از دست بابل نجات داده چون حکومت خاخامنش توسط یهودییان مردم ایران را به خاطر اعتراض علیه نفوذ یهود در ایران قتل عام کرد کورئش امروز ابزار قوی صهیونیزم برای دور کردن و بیزاری کردن جوانان از دین اسلام و نشان دادند اسلام فقط متعلق به اعراب است نشان میدهد… جوابهای زیادی دارم ولی نمیتوان همه ی انها را نوشت(در مورد جشن پوریم برو تحقیق کن تا به جواب برسی). امیدوارم الله با نور خود ما را از ضلمت به روشنای سوق دهد.
جناب Behnam : در 11فروردین نوشتی «اگر در دنیای امروز قوم یهود در دنیا هر کاری که دلش میخواهد انجام میدهد مردمان بیگناه فلسطین را میکشد بی بند باری فساد از هر لحاظ انجام میدهد کر ه زمین را مثل توپ مچرخاند کوروش است که ان زمان قوم نفرین شده یهود را نجات داد تا این گونه از ان زمان در زمین با همکاری شیاطین بین انسانها فتنه و اختلاف بیندازند.پس نه تنها کوروش ذوالقرنین نیست بلکه کوروش افسانه ای که توسط یهودیان نوشته شدند بیش نیست» و در 12فروردین نوشتی «لطفا در مورد جشن پوریم تاپیک بزنین».
شما قبل از اینکه بدانی پوریم چیست اظهار نظر میکنی؟ اصلاً مقالات و مطالب و کتابها را خوانده ای؟ اصلاً شما ایرانی هستی؟ اسکندر همجنس باز بود یا کوروش؟ آیا تو در جبهه ها بوده ای؟ آیا انقلاب را دیده ای؟ آیا فرق بین اساطیر و افسانه را میدانی؟ داستان گیلگمش را شنیده ای؟ داستان طوفان و ثبت آن در تاریخ ملل از سومر و اکد و آشور و … تا تورات و قرآن را خوانده ای؟
میدانی میتراییسم چیست؟ میدانی در کدام سال میلادی با پیمانی که میترا پرستان با زمامداران مسیحیت و امپراطور روم بستند مسیحیت دین رسمی روم میشود و شروط غسل تعمید و نواختن ناقوس و روغن مقدس و … چه نقشی در این وسط داشته است؟ میدانی زرتشت مصلح دین بود و میتراییسم (کیش مهر)و مغان که روحانیون آن آیین بودند دشمنان او؟ میدانی تا زمان خشایارشا دلیلی بر زرتشتی بودن هخامنشیان بدست نیامده؟ میدانی که کوروش با تکیه بر فرهنگ ایرانیحقوق بشر را اعلام کرد؟ میدانی آریایی ها هزار و سیصد سال قبل از روی کار آمدن هخامنشیان از دو مجرای طبیعی وارد فلات ایران شدند و قبل از آنها حکومتهای ایرانی از نژاد ساکنین ایرانی وجود داشته که به آنها آسیانی اطلاق میگردد؟ میدانی چرا کوروش کبیر خود را پادشاه انشان میخواند؟ میدانی که کوروش کبیر چندمین کوروش خاندان خود بوده؟ و از قیام گئومات خبر داری؟
به قول مرحوم بهار دشمنان این مرز و بوم هیچ کاری نکرده باشند آنقدر از تخم و ترکه ی خود در ایران باقی گذاشته اند که نیاز به دشمن خارجی و هجوم فیزیکی نداشته باشند!!..
چه فراوانند جوانانی که در آغاز هر سال به دنبال دانستن رنگ سال هستند و در تمام عمر حتی به قفکرشان هم نمیرسد که نام پدر پدربزرگ خود را بدانند.
دوستی پیام گذاشته بود که آزمایش ژنتیکی اگر بکنند کسی آریایی نیست – بر منکرش لعنت – کاملاً درست است، هخامنشیان هم با توضیحی که در مورد زمان ورودشان به ایران دادم یقیناً خالصاً آریایی نبودند، فرهنگ ایرانی آمیخته ای از خرده فرهنگ ها است که در طول زمان با گزینش نکات مثبت فرهنگهای وارداتی و طرد نکات منفی بوجود آمده و بالیده است.
عیلامیان بزرگترین حکومت شناخته شده در ایران هستند. فرهنگهای بین النهرینی از سومریان که نژاد سامی بودند و اکدی ها؛ تا مصریان و یونانیان و کوشانیان و پارتها که به نوعی پهلوانی را مرهون آنان و اساطیر خود را وامدار آنان هستیم و از فرهنگ چینی و مغولی (که نژاد زرد را ارتباطی ناگسستنی با مغول است) و تپوریها که در بین النهرین آثار آنان را دیده اند تا …. امروز که من و شما لاف ایرانی بودن را می زنیم.
آخرین نمونه اش همین تهاجم اعراب، اسلام را گرفته و اعراب را گردن زدیم؛.
آیا تطبیقی در کتب آسمانی انجام داده ای؟ آیا میدانی اوستا و قرآن تقارن و تقارب بیشتری با هم دارند تا تورات و انجیل با قرآن؟
نمیدانم چند سال داری و در کدام نقطه از جهان هستی سکونت داری، چون از معایب دنیای مجازی آن است که میتوانی در تل آویو باشی خود را ساکن میدان شوش معرفی کنی!؟… اما یقین دارم اگر ایرانی باشی، در هر نقطه از جهان هم باشی بر دهان آنکسی خواهی کوبید و در گوش آن شخصی خواهی نواخت که بر علیه غرور و پیشینه و تاریخ تو داد سخن دهد و هویت و بزرگان و پدران تو را به تمسخر گیرد که یک ایرانی میداند که مسخره کردن پدرش برابر با مسخره کردن خود اوست.
از طرفی عزیزی که حق توهین به او نداریم در اصالت تاریخ و آنچه تاریخ نویسان و باستان شناسان آورده اند شک کرده و آن را نگاشته است؛ جوابش را هم اهل فن خودشان میدهند و او را از شک در میآورند و اینگوه که معلوم است آنقدر نوشته های او سخیف و به دور از حقیقت است که ضرورتی بر نوشتن ردیه بر آن احساس نکرده اند.
آنچه میماند این است که امثال شما را قدری مشغول ساخته و یک دو روزی موضوعی برای ابراز وجود به دستتان میدهد.
برازنده چون شمایی آن است که شنونده باشید و بدانید که آوردن کلامی بی محتوا و فاقد عمق جز فراهم ساختن اسباب خنده برای اهل علم حاصلی نخواهد داشت.
باید من و تو یکدیگر را عاشقانه دوست داشته باشیم و برای حفظ و حراست از کیان و هویت و استقلال ایران عزیز دست در دست هم دهیم – مگر من و تو هم وطن نیستیم؟ –
سلام
برادر میخواستم جواب بهنام رو بدم که دیدم حقیقتا چقدر علمی و با استدلال جواب دادید. سپاس. بسیار عالی. بخصوص که به تمام ارزشها یک جا و خلاصه اشاره کردید مثلا از جبهه ها گفتید. از تمام ارزشها. کاملا علمی
یاعلی
نظر شما را خواندم…نظری توام با احساسات و برگفته از اطلاعات غلط!…کوروش آدمی بسیار خوب و منطقی بود اینو هزاران کتب معتبر تایید کرده اند و البته قضاوت کردن در مورد خوبی یا بدی اشخصاص در حد انسان های معمولی چون من و شما نیست! اگر قرار باشد از کشت و کشتار افراد بگیم حضرت محمد(صلوات بر روح پاکش) در جنگ با یهودیان سر هزاران نفر از آنان را برید! و آب بر رویشان بست!…اگر قرار باشد از صدمه و تجاوز سخن بگوییم بعد از جنگ قادسیه اعراب در تیسفون اونقدر به زنان تجاوز جنسی کردند که فرزاندان ناشناخته بسیار به بار آمد…اگر قرار باشد از قتل بگویم حضرت علی(درود بر او و خاندان پاکش) در 3 جنگ جمل نهروان و صفین هزاران مرد رو کشت….به هر حال ما قصدمون طرفداری از جریان ناسیونالیمی نیست….خب در مورد شهدا…هر کشوری برای خودش یه عده شهیدانی دارد که در راه دفاع از وطن شهید شده اند….این فقط در مختص کشور ما نیست…کشور باکو هم شهید داره ترکیه هم داره….اما اونا با اینکه جزء کشورهای مسلمان هستند اما به هیچ وجه با تاریخ کشورشان مثل ما بازی نمیکنند!…مثلا تندیس بهرام گور در باکو است ببین مردم چقدر به این تندیس ارزش قائل هستند….تاریخ یک ملت هویت آن ملت میباشد…من و حتی شما نیز متوجه این قضیه هستیم که ناصر پورپیرار دروغ گویی بیش نیست و گذشته از دروغ گویی های فروان تناقضات زیادی در حرف هایش وجود دارد و من به حد کافی از تاریخ مطالعه دارم و نیازی نیست که برم مطالعه کنم اما با توجه به کلماتی که استفاده کرده اید کاملا نشان میدهد که شما با اندکی مطالعه و البته تعصبات افراظی و تحت تاثیر محیط چنین فکر میکنید! در حالی که بار ها و بارها خداوند در قرآن تاکید کرده که بیندیشید! تحقیق کنید!…من نمیدانم ما ایرانیان که مذهبمون شیعه هست چطور نباید در این همه حقیقتی که تو قرآن اومده هیچ تفکری نداشته باشیم؟!
و اگر کوروش قوم یهود رو از بند بابل آزاد کرد حضرت یوسف نیز آورنده ی دین یهود و جزء آن قوم بود.حضرت محمد خودش با اینکه میدانست بی امیه قاتل خاندانش خواهد بود اسلام آوردن آنان رو پذیرفت آن وقت باید من خدایی نکرده و زبونم لال حضرت محمد رو مورد نکوهش قرار بدم که چرا ابوسفیان و معاویه رو بخشش کرد؟!! پس بیجا صحبت نکنیم…الان 2500 سال از زندگی کوروش بر روی ایران میگذره با این حال یونانیان هنوزم که هنوزه بهش یه احترام خاصی دارند به طوریکه حتی اسکندر مقدونی نیز در برابر قبر کوروش تعظیم کرد! بسیاری از فیلسوفان و دانشمندان در برابر چنین ابر مردی جز خوبی چیزی نگفته اند حالا ماهایی که حتی به کلمه نیز از تاریخ بلد نیستیم با چه حقی از پشت سر کسی که مرده غیبت میکنم و ازش بد و بیراه میگیم؟! مگر خود ما دائما نمیگیم مسخره کردن و اینا خیلی گناه داره؟!…من نمیگم کوروش آدم خیلی خوبی بوده اما اینو میدونم این بزرگواران حداقل کاری که کردن واسه کشورمون ایران بوده! همین است و بس!
پورپیرار فقط یه دروغگوست!…باید یه کتابی نیز به حال خودش بنویسد! مثلا به جای اینکه بگوید تاریخ ایران ساخته دست یهود هست بایستی مینوشت:کتبی چون 12 قرن سکوت و اسلام و شمشیر و…ساخته دست پورپیرار هست!…ولی احسنت به چنین مغز خیالپردازی! آدم کیف میکنه!…فقط تنها ادعایی که میتواند جالب باشد اینکه تخت جمشید یه بنای نیمه کاره هست! اما بقیه گفته هاشو بنداز تو سطل آشغال و درشو ببند که خدایی نکرده سزایت نکنه!…کتیبه بیستون کتیبه حقوق بشر کتیبه اردشیر بابکان نقاشی شاپور اول که به دستور او به افتخار زندانی شدن والرین امپراطور روم در جریان جنگ های ایران و روم که در جایی در نقش رستم حک شده و البته بسیاری از نماد ها و سمبل های دگر…به هر حال آدمی که نسبت به این همه حقیقت و واقعیت چشم پوشی کند آیا میتواند در حد متفکر و فیلسوف تاریخ و …باشد؟!!!!
وققتون سر این یارو تلف نکنید برید از نوشته های دکتر امیرحسین خنجی یا دکتر رضا مرادی غیاثابادی استفاده کنید تا یه چیزی یاد بگیرید این پورپیرار ارزش نداره که وقت میزارید واسش
شماها حتی مقدمات نقد را نمی دانید و به جای اینکه ادعاهای علمی این شخص را نقد کنید، سعی میکنید با توهین و فحاشی مخاطبتان را تحریک کنید، شما شخصیت پورپیرار را نقد میکنید نه نظراتش را.
اقای پور پیرار چرا با اسم جعلی کامنت میزاری?!
کسی که اخرین مدرک تحصیلیش دیپلمه جای نقد بیشتری نداره
در من اقای پورپیرار اگه شاهنامه و دیوان حافظ و گلستان بوستان سعدی فیه ما فیه مولوی و… کار دست یهوده پس خیلی الاغی که یهودستیزی میکنی چون یهودی که انقد کارش درسته که این همه کتاب فوقالعاده نوشته داده به ما پس باید بخاطر مغزش ما بنده اون بشیم نه دشمنش!!!
راستی اقای دیپلمه شهامت داشته باش با اسم واقعیت کامنت بزار اقای دیوانه عشق شهرت
آیا دانشمند بودن فقط با داشتن مدرک حاصل می شود پس بسیاری از دانشمندان ایرانی هیچ مالی نیستند
توصیه میکنم یه سر به این وبلاگ بزنید.http://s3yoosef.blogfa.com/
تو این وبلاگ کاملا به تمام ادعاهای پورپیرار جواب داده شده
با سلام ، خیلی جالبه که قوم یهود رو توطئه های اونها رو ساده بگیرم، این قوم همون هایی هستند که با برنامه ریزی 30 ساله الان در صدد این هستند که بگن قران تحریف شده . می تونید داستان قران صنعا رو در این مورد بررسی کنیم. خیلی دور نریم همین برنامه ریزی فرهنگی شون که برای ما کردن. از طریق کانال های ماهواره ای و این تغیر فرهنگ . ببخشید این سخن رو به میان میارم اما دور نریم همین 10 سال پیش شاید گرم مزاج ترین همسر هم حاضر به برخی عمل ها در رابطه جنسی نبود اما الان از کمترین سنین که دختران رابطه ای رو با پسری برقرار می کنن با لذت تمام اون عمل رو انجام میدن. کجایید دوستان تا بفهمید که این داستان سره دراز دارد.
خوب این چه ربطی به نظر این یارو پورپیرار داره که میگه ایران 2 هزار سال خالی از سکنه بود?!!! یهود کثیفه درست ولی اگه بخوایم به گفته ایشون اعتقاد داشته باشیم که یهود میشه بهترین و خردمندترین دولت دنیا! میدونی چرا?!!? چون مغز بزرگی داشته که واسه ما ایرانی نشسته شاهنامه و گلستان و دیوان شمس و شیرین و فرهاد و دیوان حاغظ نوشته و وقت گذاشته واسمون تخت جمشید و پل خواجو و این همه اثار باستانی درست کرده!!
خود متنی که جنابعالی نوشتی پرداختن به حاشبه بود به جای اصل مطلب.
سطح توهین هایی که به ایشان نسبت داده شده واقعا تاسف بار است.
ایشان در زمینه تاریخ فرضیاتی را بیان و سعی در اثبات آنها دارد. کجای کتابهای روش علمی توهین و ناسزا گفتن یکی از روش های رد فرضیات معرفی شده است؟؟
در نقدهایی هم که نسبت به آثار پورپیرا خوانده ام جدا از توهین و فحش که وِیژگی مشترک همه این نوشته ها است. به قول خودتان همواره به جای پرداختن به اصل مطلب به حاشیه پرداخته اند.
جناب گنجه ای خوشحالم که وبلاگتان «خواننده» بسیار دارد.
مقابله با جریان پورپیراریسم و پدیده هایی نظیر آن، نیازمند بسط دانش، چه در سطح عموم و چه در سطح تخصصی، است. تنش های قومی و گرایش های جدایی خواه نیز، بیشترین اتکای خود را بر بخش ناآگاه تر و «تاریخ ناخوانده تر» جامعه ایرانی دارند.
تحصیل شخص شما در رشته فرهنگ و زبان های باستانی، به شما افق دیدی بخشیده که بسیاری از مردم ما از آن نحرومند. از این که دانش خود را با دیگران قسمت می کنید شخصا از شما سپاسگزاری می کنم.
منتظر دیگر نوشته های شما هستم.
خیلی ممنونم فخرالدین عزیز،
شما لطف دارید
باسلام خدمت شما فقط خواستم یادآور بشوم که آقای پیرپیرار یک اریک فون دنیکن دیگر در عرصه تاریخ و باستانشناسی است و برای فروش کتابهایش دکان دونبش خوبی بازکرده
ضمنا من به نوشته های ایشان نیم نگاهی بطور گذرا داشتم و حساسیتی به درست و غلط بودن آن نداشتم ولی وقتی شدت توهین ها و فحش و ناسزاها(به معنی واقعی کلمه) را از داخل و خارج به ایشان دیدم گفتم اگر مخالفان ایشان میتوانستند با وجه علمی پاسخ بدهند به چنین رویکردهایی دست نمی انداختند و این بود که کمی بیشتر مطالب ایشان را دنبال کردم و اتفاقا این توهینهایی که شما به آقای پورپیرار نسبت میهید در مطالب ایشان با این شذتی که شما گفتید نبود هر چند لحن ایشان با اعتراض شدید و البته گاهی توهین به برخی تاریخنگان همراه بود اما هرگز نمیتوان آنها را با لحن مخالفان ایشان مقایسه کرد که هیچ حریمی را مراعات نکرده اند و حتی وقتی در صدد پاسخگویی علمی بر می آمدند سخن از “مشتی خاک بر دهان” بود . بهر حال وقتی این برخوردهای متعصبانه و توهین آمیز را دیدم در نوشته هایب ایشان مطالعه بیشتری کردم و نه از موضع قضاوت ( که تخصصی ندارم) بلکه از موضع یک فردی که اطلاعات عمومی در این زمینه ها دارد سوالاتی برایم ایجاد شد که برخی را در نوشته برخی مخالفان دیدم ولی برخی مخالفت ها با ایشان را نوعی دست و پا زدن دریافت کردم و سوال من همچنان باقی ماند . بهر حال مهم نوع برخورد و نقد کسی است که هر چند به غلط مطالبی را بیان میکند که این موضوع از جانب عموم مخالفان ایشان هرگز مراعات نشده و نمیشود .
هم در بین موافقان آقای پورپیرار و هم در میان مخالفان ایشان آدم فحاش و حرمت نشناس زیاد پیدا می شود.
این را در نظر داشته باشید که مقوله ایران باستان، هم به خاطر سابقه تمسک حکومت پهلوی و هم به خاطر سیاست اکراه و طرد جمهوری اسلامی و هم در سایه تنشهای قومی/نژادی که هر روز پر رنگتر میشوند، یکی از موضوعات داغ امروز ایران به حساب می آید و مثل همه موضوعات داغ دیگر باب فحاشی و ناسزاگویی در آن باز است.
حالا این که بگوییم من به خاطر فحاشی دوستان پورپیرار فهمیدم که نادرست میگوید یا به خاطر فحاشی دشمنانش فهمیدم که درست میگوید، به نظر من بیشتر ناشی از نادیده گرفتن آن التهاب است، یا شاید نادیده گرفتن جو عمومی فضای اینترنت فارسی که خودتان بهتر میدانید فضای چندان مودب و متینی نیست.
آن قسمتی هم که درباره لحن ایشان نوشته ام برای روشن کردن ذهن کسانی است که فکر میکنند نوشته های پورپیرار هم از جنس نوشته های علمی و آکادمیک در زمینه های مربوطه است.
سلام
آیا در نقد و بررسی شما ، آقای پورپیرار یک حرف درست دارد ؟
آیا ممکن است نقدی از جانب ایشان نسبت به تاریخ گذشته ایران وجود داشته باشد که جعلی نبوده و درست باشد؟ یا اینکه معتقدید هرآنچه ایشان گفته و تاریخنگاران بر خلاف آن باورمند بوده اند غلط و کلا نادرست است ؟
سلام،
نگاه کردن به بحث از این موضع که هر قسمت از حقیقت نزد کسی است و هیچ کس حق کامل یا باطل کامل نیست و هر کسی حتما یک حرف درست هم دارد، مال وقتی است که شما قائل به این باشید که دو طرف دعوا حسن نیت دارند و به دنبال حقیقت گشته اند و فقط به قسمتی از آن رسیده اند.
در مورد ناصر پورپیرار من این حسن نیت و حقیقت جویی را در نوشته های ایشان نمیبینم. خصوصا که خیلی موارد جعل و تلبیس در آنها زیاد است.
سلام
شخصی سوال جدید مطرح کرده و سند آورده و صاحبان نظریه قدیمی نارحت شدن و دفاع میکنند.
هر چند مذهب از تاریخ جدا نیست ولی نه تاریخ میتونه مذهب را زیر سوال ببره نه مذهب تاریخ را بلکه مکمل هم هستند.
مدتی است که اینجا را میخوانم و متوجه شدم بیشتر بحث مذهبی(عقیدتی) میکنید نا باستان شناسی و مقصر اصلی کسی نیست جز نویسنده این صفحه. گویی او ناخواسته یا خواسته سنگی در چاه انداخته و مدام بر شور در آوردن آن سنگ دامن میزند. در برسی یک نظریه احوالات نظریه دهنده مهم نیست ولی در اینجا بیشتر استناد بر کیفیت ظاهری و باطنی نظریه پردازان شده تا سوالات مطرح شده آنان.
فقط و فقط اگر یگ سوال کلیدی از این نظریه پرداز در اینجا مطرح میشد و دوستان علاقه مند به جمع آوری منابع جهت رد با قبول آن اقدام میکردند این صفحه علمی تر میشد.
بطور مثال : آیا تخت جمشید یک بنای نیمه کاره است؟
طرح این دست سوالات ساده شده میتواند پاسخ دهنده قصه پرداز را از محقق جدا کرده و ما را به روشن کردن حقایق نزدیک کند.
با تشکر
«گویی او ناخواسته یا خواسته سنگی در چاه انداخته و مدام بر شور در آوردن آن سنگ دامن میزند»
آقای علی گنجی طرح سوال شما به شکلی مطرح شده که گویی کاری با تاریخ ایران ندارید مشکل شما تاریخ زندگی و روحیه پورپیرا و دیگران است. شاید من اشتباه کردم و این صفحه جهت برسی شخصیت افراد است نه برسی نظرات ایشان در مورد تاریخ. شما سوال کردید “ناصر پورپیرار چه میگوید؟” ولی در ادامه بحث را به “ناصر پورپیرار کیست؟” کشیده اید. و دیگران هم شما را همراهی میکنند. حرف من در اینجا نه ناصر پورپیرار نه تاریخ نویسان غربی نه خود تاریخ است ایراد من روش شما در مطرح کردن سوال و پی گیری آن است که نشان از انداختن سنگ در چاه دارد.
امیدوارم از دست من ناراحت نشوید. من به امید افزایش دانسته های خود به اینجا آمدم.
کجای بحث به «ناصر پورپیرار کیست؟» کشیده شده؟
من توصیه ای به همه دوستان میکنم. من مدت ها با هخامنش چیان یابهتر است بگوییم خاخام منش چیان بحث کرده ام ولی اینان چنان غرق در توهمات خود هستند که کمترین نگاه جدیدی به این قوم را بر نمی تابند و آن را حتی گناهی کبیره تر از کفر می دانند. هرچه هم دم های خروس که از لباسشان بیرون زده نشانشان بدهیم تا قسم حضرت عباس نخورند فایده ای ندارد. پس به همه دوستان پیشنهاد می کنم که آب در هاون نکوبند و خود را خسته نکنند. فقط زمان است که حقیقت را آشکار خواهد کرد.
پاسخ کوتاه: آری تخت جمشید یک بنای نیمه کاره است
پاسخ مشروح: جناجه در تمامی تواریخ آمده است ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول (کبیر) آغاز گردید و پس از ایشان هر یک از پادشاهان بعدی به فراخورد ذوق و سلیقه یا احساس ضرورت بر اساس مقتضیات زمان یا نیازهای جدید بخشی بر آن افزودند.
صرف اثبات این امر که بخشهایی از تخت جمشید نیمه کاره بوده دلیلی بر جعل تاریخی آن نیست.
در زمان خود ما اگر سری به موزه آستان قدس یا سایر بقاع متبرکه مشهور بزنید و در تاریحچه آنها نجسس و تفحص کنید، عکسهایی در آرشیو میبینید که مربوط به سنوات قبل و احداث بنای اولیه آنها بوده و هر از چند گاهی تعمیرات یا تغییراتی را در آنها ایجاد شده.
بنا کعبه چندیبن بار تجدید شده مثلاً به علت سیل بخشی از آن خراب شده و یا در جنگی بخشی دیگر از آن سوخته و تخریب گردیده.
در هر صورت نیمه کارزه بودن یک بخش از ساختمان تخت جمشید را دلیلی بر انکار آن نمیدانم.
از اینکه از حدود نزاکت هم خارج نگردیده اید سپاسگزارم
مرتضی مرادی – ایرانشهر
اسناد و مدارک آنقدر واضحند که جای هیچ جدلی باقی نمیگذارد
مثلا وقتی میبینید که به یک اسفینکس قطعه سنگی اضافه شده یا گلی(گیاه) سنگتراشی نشده نمیتوانید بگویید گذر زمان اینگونه اش ساخته و بلافاصله باید بگویید این اثر نیمه تمام است و اگر نیمه تمام است چگونه هخامنشیان در آن جشن میگرفتند و اصلا چگونه اسکندر حمله کرده؟ حال برای شما مثلی میزنم اگر یک منجم به شمابگوید دو خورشید در منظومه شمسی داریم آیا شما میگویید خب او منجم است و او متخصص این کار است پس درست میگوید؟؟؟؟؟!!!!!!! اسناد پورپیرار بی اعتبار بودن مدرک تمام باستان شناسان و تاریخدانان را ثابت میکند اگر مخالف من هستید مناظره میکنیم البته اطلاعات شخصی بنده تنها از روی مدارک پورپیرار بدست نیامده !
مهندس جان،
مثلی که زدی رو باید یه کم اصلاح کنی.
الان قضیه اینه که یکی مدعی شده همه منجم ها آلت دست یهودن و کلا قضیه چرخیدن زمین به دور خورشید توطئه یهوده برای سرپوش گذاشتن روی فاجعه پوریم!
«اسناد» پورپیرار هم هیچ چیز رو ثابت نمیکنه غیر از بی اعتباری خودش و بی سوادی طرفدارانش.
مثال هایی که زدید رو قبلا مفصل جواب دادن. یه زحمتی بکشید و جستجویی توی اینترنت بکنید.
اطلاعات شخصی تون رو هم (اون قسمتی که از مدارک پورپیرار به دست نیومده) بد نیست توی وبلاگتون بنویسید. شاید کسی حوصله داشته باشه و به شون جواب بده.
دوست عزیز، بیدار کردن کسی که خواب باشد آسان است، مشکل آنجاست که بخواهیم کسی را بیدار کنیم که خودش را به خواب زده باشد.
متاسفانه خیلی از « متوهمان باستان پرست » که با دیدن این همه شواهد آشکار که شما اشاره کردید، حقیقت را باور نمی کنند، درست مثل کسانی هستند که خود را به خواب زده اند. ( یا شاید بدتر از آن تحت تاثیر خواب آوری قوی هستند که دیگران برایشان تجویز کرده اند و در رویای شیرینی به سر می برند که ایشان را خوش آمده و دوست ندارند که بیدار شوند تا این رویای شیرین قطع شود ).
نه عباس جان،
من که قبلا خدمت شما عرض کردم.
مشکل این است که بعضی کسانی که حوصله خواندن یک مقاله را هم ندارند، به خودشان اجازه میدهند کل باستان شناسی و تاریخ و زبان شناسی را زیر سوال ببرند و یکی را آلت دست یهود بشمارند یکی را متوهم باستان پرست بنامند.
اگر امثال شما برای حرفی که می زنید ارزش قائل بودید و در حد سواد و مطالعه تان اظهار نظر میکردید بهتر بود.
ببخشید جناب پروفسور. شما که کلاً در « مطالعه » غوطه ورید، کمی به ما هم « سواد » یاد بدهید تا از این « جهل مرکب » خارج شویم. هرچند گفته اند که: آنکس که نداند، و نداند که نداند/// در جهل مرکب ابد الدهر بماند. ولی من یکی لا اقل « می دانم که نمی دانم ».
***
اگر من شاعر بودم، مضمون زیر را هم به آن شعر معروف اضافه می کردم:
آنکس که«نداند و نخواهد که بداند»///همیشه دیگران را نادان بنامد///و « اسب غرور و نخوت » بدواند.
فعلا به عنوان قدم اول پیشنهاد میکنم (یعنی پیشنهادم را تکرار میکنم) مجموعه مقالات ایران شناسی بی دروغ پورپیرار را مطالعه کنید و بفرمایید حرفهایی که در کامنت اولتان نوشته بودید به نظرتان درست است یا غلط؟
اگر حوصله/وقتش را ندارید خواندن مقدمه آن مجموعه هم قبول است
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
منظورتون رو متوجه نشدم
اتفاقا برعکس.
پورپیرار مثل منجمی است که میگوید زمین گرد نیست.
دلیلش هم این است که تمام تلسکوپها و ماهواره ها و در کل تمام علم فیزیک توطئه ی یهود هست.
اینکه هر چه در تورات وتلمود خواندیم راست است اساسا باطل است زیرا درانها می خوانم یعقوب با خدا کشنی گرفت واو را شکست داد پس این هم راست است حادثه پوریم واصل ماجرای کشتار به شورش های بعد از مرگ داریوش بزرگ بر می گردد نام ایشتار ایستر استر یا ستاره اساسا برگرفته از ایشتار خدای بابلی است پس اگر هم چنین شخصیتی باشد بابلی است نه یهودی بابلیان شورش کردند واین شورش بر خشاریا شاه چنان گران امد که نام یابل را از جلوی نام سلطنت حذف کرد ودیگر خود را تنها شاه پارس وماد نامید یهودیان که دوست دارند بگویند خلقت آدم وجهان هم کار ما بود گفتند ما کردیم اینها الانش که قوم هون را هم یهودی کردند سیاهپوستان آفریقایی را هم یهودی کردند چند نفرند که اون موقع بودند کدام اقتصاد داشتند که از سرزمین اسلاو شمشیر زن بیاورند ؟کوروش تنها 40 هزار شمیر زن پارسی داشت دها هزار سوار مادی وارمنی وپارتی او را همراهی می کردند تهیه آذوقه وعلیق این ارتش چگونه از عهده یهودیان که در اسارت بابلیان بودند بر آمد اینکه کوروش یهودیان را آزاد کرد برای این بود که آنها در بابل برده بودند وک.وروش فرمان لغو برده داری داد واین برای همه بود نه برای یهودیان یهودیان تا چند قرن قبل از فقیر ترین مردم بودند ورشد اقتصادیشان به مدد دلارهای بدون پشتوانه آمریکایی است مه گذشته شان در باب پارسی نبودن تمدن قبل از کوروش – آریایی ها از ابتدا در ایران ساکن بودند که قبل از کوروش به لبنان – سوریه – شمال آفریقا مهاجرت کردند هروودوت که مطمینا یهودی نبود تاکید می کند مردم صور در لبنان از خلیج فارس آمده اند حمله کامبیزیا پسر کوروش که برخی او را به عربی کمبو جیه می نامند در راستای توسعه تمدن ایرانی در مصر ودفاع از ایرانیان شمال آفریقا در برابر سیاهان بود تمدن اول مصر را سیاهان سودانی ساختند ایرانی در قالب بر بر ها تلاش کردند وارد مصر شوند ونها یتا کامبیزیا ان را انجام دادند همچنین بخش اعظم ژن آناتولی نیز ایرانی است وتنها 12 درصد خون تورکی دارد اشاره اش به حافظ از کج غهمی او از می است که فرصتی برای توضیح آن نیست
سکه های یه دوره ی تاریخی بهترین سند برای اثبات یه حقیقته…..ما هزارتا سکه داریم از تاریخ قبل اسلام….اصلا گاهی ذهنمو مشغول میکنه….ناصرپورپیرار فقط لیسانس ادبیات داره! یعنی سوادش در حد یه معلم دبیرستانیم نیست! پس کسی که اینقدر سواد پاپین داشته باشه چطور جرات میکند که تمدن 450 ساله عظیم ساسانیان رو دروغ قلمداد کند؟!…عیوان مدائن و طاق کسری یه دلیل منطقی برای حذف ادعا های پوچ ناصر پورپیرار کذاب هست!….من خودم لیسانس سکه شناسی دارم و تا حدی نسبتا کم قادر به خودن خط میخی هستم…..خطوط بکار رفته در طاق کسری و دیگر آثار بجای مانده از ساسانیان کاملا کتاب بیپایه و اساس اسلام شمشیر که عین یه رمان تخلیلی خسته کننده هست رو از بین میبره…..هرچند طرفدارانش از روی تعصب قادر به فهم این موضوع نیستند!…تو یکی دیگر از ادعا های مهر داریوش اول نقش بسته بر روی نقش رستم رو کاملا جعلی دونسته! چرا؟ چون این آقا لیسانس اعتقاد دارند که بر روی این مهر درخت نخل کشیده شده و باتوجه به اینکه«در استان فارس نخل نمیروید» به همین جهت جعلی! اما مورخین محترم ما درپاسخ به این کذاب میگوید که:اولا هخامنشیان چندید پایتخت داشتند و تخت جمشید فقط یکی از اونا بود! مثلا شوش یکی از پایتخت های اونا بود! و شهر شوش سرشار از نخل و درخت خرماست! ثانیا استان فارس یکی از هفت منطقه عمده تولید خرماست! لابد این کذاب میخواد بر اقتصاد کشور نیر دخلات کند! کمی هم که گذشت این مرد ابله خودش رو پیغمبر معرفی میکند!
در ضمن فتوای آیت الله طباطبایی در مبنی بر اینکه کورش کبیر همان ذولقرنین هست نیز یه سند دیگه محسوب میشه….هنوز بین اینکه کورش ذوالقرنین بوده یا اسنکدر مقدونی اختلاف نظر هست! ولی باتوجه به وحشی گری های اسکندر که بیرحمانه شهر ها را نابود میکرد و با توجه به پیام آیات استخراج شده از قرآن کریم که دقیقا مبنی بر شخصیت کورش دارد شکی نیست که کورش همان ذولقرنین باشد!
ببخشید جناب سکه شنانس، سوالی داشتم از شما. در مورد تمام سکه های به اصطلاح «اشکانی» – ظاهراً این اشکانیان باید دشمن یونانیان می بوده اند و آن هارا از ایران بیرون کرده باشند – که روی همگی آن ها با خط و زبان «یونانی!!!» کلماتی از قبیل « دوستدار یونان » و « به یاد یونان » نوشته شده و نام و تصویر الهه های هلنی – یونانی وجود دارد، چه توضیحی دارید؟
در ضمن شما که کمی « خط میخی » بلدید، آیا از « هزوارش » ها هم سر در می آورید؟ مثلاً میدانید کلمه ای که در میان کروشه گذاشته ام چیست؟ [ ملکا ربا ].*
ضمناً، شما که آقای پورپیرار را بی سواد می دانید، لیسانستان را از کدام دانشگاه گرفته اید که « ایوان مدائن » را « عیوان مدائن » نوشته اید؟ شاید این هم « هزوارش » باشد.
—————————————
*- توضیح می دهم که بنا بر کشف باستان شناسان! و زبان شناسان! در زمان اشکانیان، کلماتی به خط و زبان آرامی می نوشته اند ولی به زبان پهلوی می خوانده اند!!!. مثلاً می نوشتند « ملکا ربا » و می خواندند « شاه بزرگ » !!!!!!!. و به آن « هزوارش » می گفته اند!!! ( جالب نیست؟ آن امپراطوری ای که در کتاب های باستان شناسان و باستان پرستان، شرق و غرب را به هم دوخته، از خود یک خط و زبان مشخص ندارد و مجبور است از چنین روش منحصر به فردی برای کتابت استفاده کند. البته هر عقل سلیمی می داند که این روش هم اختراع این « مستشرقین » غربی است تا بتوانند خلاء تاریخی را که وارونه کرده اند، پر کنند ).
باز هم از خداوند می خواهم که منِ بی سواد زیر دیپلم را به راه راست هدایت فرماید.
می بینم که جلوی «باستان شناسان» و «زبان شناسان» علامت تعجب گذاشته اید و بعد هم فرموده اید هر عقل سلیمی میداند که چنین و چنان،
جسارتا یادآوری میکنم در اولین کامنت تان اینجا مدعی بودید که من حرفهای پورپیرار را تحریف کرده ام و قصد افشاگری داشتید و خلاصه خیلی توپ تان پر بود. قرار شد نیم نگاهی به مقالات ایشان بیندازید و در قضاوت تان تجدید نظر کنید. نمیدانم زحمتش را کشیدید یا نه ولی در مورد باستان شناسان و زبان شناسان و عقل های سلیم هم اگر کمی مطالعه کنید مساله تان حل می شود.
من که عرض کردم، بی سوادم و زیر دیپلم. ولی من بی سوادِ زیر دیپلم، سوالاتی طرح کرده ام که انتظار دارم، دانشمندان و علمای دارای مدارک فوق دانشگاهی، جوابم را بدهند. البته جوابی قانع کننده، نه جواب هایی از قبیل « هزوارش » ها که نخ نما شده اند.
بهتر است آدمهای بی سواد و زیر دیپلم به جای این که از دانشمندان و علمای دارای مدارک فوق دانشگاهی طلبکار باشند، سعی کنند با مطالعه بیشتر سطح سواد خودشان را بالا ببرند.
حالا شما سوالتان را مطرح کنید و بفرمایید چه منابعی را مطالعه کرده اید که به جواب نرسیده اید. شاید من بتوانم منبع بهتری معرفی کنم.
من خودم زمانی خیلی تند تر و دو آتشه تر از شما و همفکرانتان بودم و در توهم « باستان پرستانه » ای به سر می بردم که هخامنشیان را مبداء تاریخ ایران – و بلکه جهان – می دانستم. در این موضوع کتاب ها ی زیادی را خوانده بودم. کتبی از قبیل « کوروش بزرگ »ِ آلبر شاندوز و سلسله کتاب های « هزاره های گم شده » نوشته ی پرویز رجبی و خیلی کتاب ها و مقالات دیگر که برای من حکم « کتب مقدس » را داشتند. ولی از وقتی که با سوالات مطروحه ی جدید، روبرو شدم و با هدف یافتن « پاسخی دندان شکن » به این « شبهات » بسیاری از همان کتاب ها را بازخوانی کردم، با تناقضات و از آن بدتر « تحمیق » هایی روبرو شدم که بر من گران آمد و پی به واقعیتی بردم که متاسفانه « تلخ است ولی حقیقت دارد. »
نمیدانم. شاید گرفتاری من این است که، چون من بی سوادم و زیرِ دیپلم، زیاد فکر می کنم، از « راحت الحلقوم » خوشم نمی آید و هر چیزی را که می خوانم تحلیل می کنم.
من و همفکرانم در توهم باستان پرستانه به سر نمیبریم و هخامنشیان را هم مبداء تاریخ ایران نمیدانیم! شما اگر زمانی چنین بوده اید مشکل خودتان است.
کتابهایی هم که اسم بردید کتابهای عامیانه ای هستند که پیش اهل فن ارزش و اعتبار چندانی ندارند و نمیدانم چرا برای شما حکم «کتب مقدس» را داشته اند.
این که زیاد فکر میکنید و از راحت الحلقوم خوشتان نمی آید و هر چیزی را که میخوانید تحلیل میکنید روحیه خوبی است. ولی تعجب میکنم اگر کسی با چنین روحیه ای نتواند تناقضهای فاحش نوشته های ناصر پورپیرار را ببیند. حدس میزنم شاید نسبت به افراطهایی که در گذشته کرده اید احساس بدی دارید و میخواهید با تفریط جبرانش کنید.
پیشنهاد میکنم به عنوان تمرین تفکر تحلیلی/انتقادی، مستند طوفان نوح «استاد» را ببینید و تحلیل کنید از نظر قدرت استدلال و دقت علمی در چه سطحی است؟
من تعجب می کنم از شما که کتاب هایی که در این زمینه جزء کتب « درخشان » هستند را « عامیانه » می دانید. اگر این کتب عامیانه اند و من هم عامی – البته خودم معتقدم که از وقتی دیگر چون شمایان « روشنفکر » نیستم، بهتر است همان « عامی » باشم – لطفاً کتبی را که آقایان « خاص » مطالعه می کنند معرفی کنید. مگر نه این است که همه ی این کتاب ها در یک چیز خلاصه می شوند، آن هم « عظمت!!! هخامنشیان » و یا « تمدن درخشان !!! ایران پیش از اسلام ».
در ضمن سری هم به کتب کنت، شارپ، اشمیت، سفرنامه ی مادام دیولافوا و سفرنامه ی نیبور و … دهها کتاب دیگر نوشته ی « اساتید باستان شناسی » خارجی و داخلی، در این زمینه بزنید تا ببینید که همه ی آنها فرق چندانی با هم ندارند، جز در نام نویسندگان و شیوه ی نگارششان.
با این حساب، باز هم خوشحالی خود را از اینکه « عامی » هستم و « خاص » نیستم، ابراز می کنم.
هر کتابی مخاطبی دارد. کتابی که برای مخاطب عام نوشته میشود قرار نیست دقت یک کتاب آکادمیک را داشته باشد.
کسی هم که کتاب فارسی باستان کنت را کنار سفرنامه مادام دیولافوا میگذارد از مرحله پرت است (حالا لابد توی کامنت بعدی افتخار میکنید به این که از مرحله پرتید!)
البته شما مشکلتان این است که اهل مطالعه نیستید. حتی ناصر پورپیرار را هم درست نخوانده اید و گرنه اصلا چنین بحث درازی در نمیگرفت.
خداوند مرا به راه راست هدایت فرماید.
آقاي اميرخان تاريخ علم نجوم نيست كه روابط پيچيده رياضي و انتيگرال و نظريه اجسام بزرگ و … نياز داشته باشه اگر كسي كتاب هاي سكه شناسي كه شما خوندين رو بخونه سوادش در حد شما هست حالا چه دانشگاه رفته باشه چه نرفته باشه!! ذهن پرسشگر مي خواهد و حوصله دنبال دليل گشتن. آقايان دانشگاهي كه گفته هاي اين نويسنده را در حد جواب نمي بينند از خود نمي پرسيده اند كه چرا فلان نقش تخت جمشيد ناقص است!! حالا هم كه اين نقش ها رو شده سياهي لشكر جلو مي فرستند كه گفته هايشان عذر بدرتر از گناه است!!
دو دليل براي اشاره نشدن به اين نقوش مي توان يافت :
1- يا نمي دانسته كه چنين نقوشي وجود دارد (كه همان طور كه گفتم عذر بدتر از گناه است باعث مي شود تاريخ هايي كه نوشته اند تا حد كتاب هاي رمان مفرح پايين بيايد.و همچنين مدرك هاي دانشگاهيشان كه اتفاقا به خاطر همين مدرك ها ديگران را در حد جواب نمي بينند كاغذ پاره اي بيش نباشد.)
2- حالت دوم اين است كه مي دانسته اند و مخفي كرده اند (كه بايد جست كه چه چيز را مخفي مي كنند و همين طور ديگر اسم استاد گذاشتن روي آنها ظلم به علم و معلم و متعلم است. شايد اسم شياد برازنده باشد.)
امین جان،
اشکال کارتان همین است که مقوله باستان شناسی و علوم مرتبط با آن را دست کم گرفته اید. خیلی ها اشتباه شما را می کنند و اتفاقا استاد مورد علاقه تان روی این قضیه حساب کرده است و خیلی از نوشته هایش به قصد گمراه کردن خواننده کم اطلاع تنظیم شده اند (توی مقاله بالا قسمت شگرد: کم اطلاعی مخاطب فرضی را یک بار دیگر بخوانید)
در مورد تخت جمشید هم ناقص بودن بعضی از نقش ها چیزی نیست که از چشم کسی پوشیده مانده باشد یا جناب پورپیرار کشف کرده باشند. برای فهمیدن دلیلش هم باید زحمت بکشید و آشنایی مختصری با مجموعه تخت جمشید پیدا کنید (در حد خواندن کتاب دکتر حسین زاده از مجموعه از ایران چه میدانم کفایت میکند) و بعد توجه کنید که نقشهای مورد نظر در کدام بناهای تخت جمشید قرار گرفته اند و مربوط به چه دوره ای هستند.
بعد هم من معمولا به دوستداران استاد توصیه میکنم مستند توفان نوح ایشان را هم ببینند تا بدانند از نظر سطح سواد و قدرت استدلال با چه جور آدمی طرف هستند.
آقای گنجه ای اتفاقا همانطور هم که در کامنتم گفتم باستان شناسی به «مطالعه و ذهن پرسشگر» نیاز دارد پس من آن را دست کم نگرفتم و اتفاقا اساتید دانشگاهی خیلی آن را دست کم گرفته و در حد داستان نویسی (آن هم به صورت کپی برداری از نویسندگان غربی) پایین آورده اند. در ضمن حالا که یک نفر باب میل شما حرف نزده مدرک دانشگاهی مهم شده !!! یک نگاه هم به بیوگرافی آقای سامی پاسارگاد شناس بیندازید. آخه مدرک دانشگاهی که یک ساختمان نیمه کاره را طعمه حریق می کند به چه دردی می خورد!! و یا مثلا به ساختمانی که در آن کارگران مشغول کارند آریوبرزن می فرستد تا از سقوط آن به دست یونانی ها جلوگیری نماید. آقای گنجه ای شتر سواری دولا دولا نمیشه !! اگر قبول کنیم که تخت جمشید در هنگام حمله اسکندر در حال به قول شما تعمیر و توسعه بوده دیگه باید فاتحه امپراطوری عظیم هخامنشیان رو خوند آخه امپراطوری که یک ساختمان رو بعد از دویست سال نتونه به اسلوب مشخص و به آخر برسونه دیگه چه عظمتی !!!!!
در مورد توفان نوح هم من این فیلم رو دیده ام و فعلا قبول نکرده ام خوب که چی !! مگه قراره هر کسی که یه حرف منطقی گفت همه حرفاش منطقی باشه!!! اصول کار باید این باشه که وقتی کسی یه منطقی رو ارائه کرد به عقل خودمون رجوع کنیم و ببینیم که آیا امکان داره یا نداره و اگر دانشمون کم باشه و نتونیم جواب بدیم باید موکول به آینده اش کنیم تا دانشمون بیشتر بشه. حداقل من اینجوری عمل می کنم . مثلا وقتی می شنوم داریوش کانال سوئز رو ساخته اول به این فکر می کنم که به چه دردش می خورده که این همه سرمایه مادی و انسانی رو آنجا خرج کرده(توی نیروی دریایی سرباز بودم یکی از افسر های کادری همچین ادعایی کرد همین سوال رو پرسیدم رفت چند روزی مطالعه کرد بعد اومد گفت برای سهولت حمله به مصر !!) ولی اگر بعضی ها همین رو برای اولین بار بشنوند فوراً میرن همه جا جار می زنند که وای داریوش برای اولین بار کانال سوئز رو ساخته و با اینکار فکر می کنند که دانش تاریخیشان را به رخ دیگران کشیده اند!!
این که توصیه کردم مستند توفان نوح را ببینید برای این است که بدانید با کسی طرف هستید که یک پارچ آب دستش میگیرد و روی نقشه برجسته ترکیه میریزد و می گوید بفرمایید! این هم اثبات محل وقوع طوفان نوح!
در مورد ایران باستان هم سطح منطق و استدلال ایشان همین است و کلا وسط کشیدن پای یهود و پوریم و جعل و این حرفها هم برای این است که کسی از ایشان نپرسد چرا این همه آدمهای معتبر آکادمی نظرشان چیز دیگری است.
این که شما ذهن پرسشگر دارید و اهل مطالعه هستید و به عقلتان رجوع می کنید خیلی خوب است. برای همین توصیه کردم یک مطالعه اولیه درباره مجموعه تخت جمشید و تاریخچه اش داشته باشید تا صحبت کردن درباره ادعاهای استاد آسانتر باشد.
در مورد اساتید دانشگاهی هم اگر میخواهید قضاوت کنید باید مقاله های آکادمیک شان را بخوانید نه کتابهایی که برای مخاطب عام نوشته اند. اتفاقا بد نیست اگر گزارش کاوش یکی از محوطه های باستانی یا مقاله های چالشی درباره ترجمه یکی از کتیبه های باستانی را بخوانید و ببینید با چه دقت و وسواسی درباره موضوع بحث می کنند و با چه حزم و احتیاطی نتیجه گیری می کنند.
سلام
به عرض می رسانم: داریوش کانال سویز را بعد از فتح مصر کند و در تاریخ ثبت گردیده که قبل از ایشان یکی از فراعنه در حدود هزار سال قبل چنین کاری را کرده بود و داریوش با تاسی به ایشان این کار را تکرار کردند که باقی ماند
ولی چرا به بیراهه می رویم؟
آیا بنایی با قدمت 200 و اندی سال واقعاً به علت طرح توسعه یا هر علت دیگری بخشهای نیمه کاره داشته باشد نباید به دست یک فردی مانند اسکندر به آتش کشیده شود؟
آیا زندگی خود اسکندر مورد مطالعه قرار گرفته تا عقده های چندین هزار ساله ی تحقیر توسط یونان و چند صد ساله توسط ایرانیان را در مقدونیه درک کنیم؟
آیا عدم همراهی و همفکری یاران و سرداران اسکندر پس از مرگ او را مورد مطالعه و علت یابی قرار داده اید؟
در پاسخ به عزیزی که در چند بند بالاتر نظر داده بودند: آیا اشکانیان که تحت تاثیر هلنیسم و تلفیق آیین میتراییسم با آن بوده اند حتماً باید خط اختراع کنند؟
خط آرامی – بابلی – فنیقی – میخی پارسی (اختراع داریوش کبیر) کفایت امور را میکرد و در ثانی آیا هر حکومتی باید تمامی بنیادها را از نو بنا کند؟
چرا به انکار عظمت خویش نشسته ایم؟ آیا همین که تمام دنیا بر علیه افتخارات ما قیام کرده اند کفایت نمیکند؟ امروز را در حال باختنیم و چه وقیحانه رد پای دیروز خود را هم به دست خویش پاک میکنیم!!
به جای بحث بر سر هیچ بیاییم واقعیات را با تحقیق و تجسس دریابیم و بر پایه ی گذشته سنگ بنای عظمت فردایمان را پایه گذار شویم.
باشد؛ دیروزمان را یهود ساخته است؛ امروزمان را که خودمان میتوانیم بسازیم.
اصلاً فکر کنیم آنقدر عاقل شده ایم که از تاریخ تولدمان به قبل را منکر گردیم؛ از امروزمان به بعد را با همدلی و ایمان بسازیم.
این بحثهای دشمن شاد کن را شما را به تمام مقدساتی که هر کدام عقیده داریم و در پس چهره و ژست روشنفکری میپرستیم کنار گذاشته و تنها به تقدس خاک پاک ایران و مرزهای جغرافیایی احساس برادری کنیم، سیلک کاشان و تپه مارلیک و شهرسوخته و زیگورات شوش و تخت جمشید شیراز را دروغ پنداریم؛ ولی به خدایی که هر کس به هر نام میخواهد بخواندش، آبرو و عزت من و تو و ما یکی است. چرا باید مفاخر و تاریخ و بزرگان خود را به تاراج دهیم و تقبیح کنیم؟ باشد این کار را هم انجام دهیم. ولی گشنگی من دروغ نیست . فساد اجباری دختر همسایه از زور فقر دروغ نیست . دلار دو هزار تومانی دروغ نیست . آتش زدن فردای من و فرزندانم را نمیتوانم دروغ بدانم. از بین رفتن سرمایه های خدا داد زیر زمینی که ثروت فرزندانم است را نمیتوانم نبینم.
این حرفها به کجا ختم خواهد شد؟
فرض که کوروش و داریوش را هم از من گرفتید، فردایم که مبهم است؛ امروز که ناامیدم؛ بیرحمانه نیست که کاخ تخیلات دیروز من را هم ویرانه سازند؟ آنهم به دست هم وطنم که به بودنش افتخار میکنم؟
آیا تو هموطن من نیستی؟
کاری نکنیم که فردا شرمنده ی امروز خود گردیم.
ذوالقرنین شخصیتی موهوم و اساطیری نیست و اصولا باید در بین شخصیتهای موجود تاریخی مورد جست و جو قرار گیرد.احتمالاتی که از سوی محققین مطرح شده اند شامل اسکندر مقدونی – شی هوانگ دی – منذر بن مائ السما – صلیب بن همال حمیری – تبع القرن و کوروش می باشند.دلائل احتمال تطابق ذوالقرنین با کورو ش در تفسیر گرانمایه المیزان با دلائل منطقی مورد بحث قرار گرفته است.
توصيه مي كنم كتاب دوازده قرن سكوت رو مطالعه كنيد اگه هم گيرتون اومد مستند تخت گاه اقاي پورپيرار/خلاصه انچه كه به من رسيد با تعصب فراواني دارم اينه كه اگه قراره افتخار كنيم به تمدن بيش از 10000هزارساله بايد افتخار كرد كه شكي در ان نيست/پورپيرارم ممكنه گفته هش قابل نقد باشه ولي كاملا به نظرم منطقي مياد اون بخش از حرفاش مبني بر نيمه تمام بودن تخت جمشيد ودرامتدادش عدم حكومتش بدين شكلي كه با اون اشنا هستيم/متعصفانه اكثر مورخان تاريخ باستان بيگانه ويهودي اند
متقابلا توصیه میکنم مجموعه «ایران شناسی بی دروغ» و «اسلام و شمشیر» ایشون رو مطالعه کنید!
کمتر دیدم طرفدارای ایشون آثار گرانقدرشون رو مطالعه کرده باشن
با سلام به همگي- آقاي پورپيرار شخصيه كه از لحاظ تاريخي واقعا با سواده تا اونجايي كه تا چند سال قبل خيلي از مورخان ايراني(حتي كساني كه الان مخالف ايشون هستند) براي نوشتن مقالات و كتب خود از ايشون كمك مي گرفتن سعي كنيماز روي عقل و منطق رفتاركنيم ضمنا آقاي پورپيرار ايران رو يه كشور چند هزارساله ميدونه نه پانصد ساله اما چون آريايي نميدونه خيلي ها ناراحت ميشن
اما مطلبی در مورد بابل:پس از مرگ بخت النصر در 562 سال پیش از میلاد بابل گرفتار جنگهای داخلی شد و در 539 پیش از میلاد توسط کورش فتح گردید.در سال 331 پیش از میلاد این شهر توسط اسکندر مقدونی فتح شد. اسکندر قصد داشت بابل را پایتخت شرقی امپراطوری خود کند اما مرگ زود هنگام او مانع این کار شد. حکومتهای بعدی نه تنها به آبادانی بابل بی اعتنا بودند بلکه از مصالح ساختمانهای این شهر برای ساختن شهرهای جدید استفاده کردند.در نتیجه بابل رو به ویرانی گذاشت.
بنده به رویدادمامه نبوبید مراجعه کرده و هیچ اشاره ای به سوزاندن شهر اوپیس با ساکنینش را در آن ندیدم.
http://ghiasabadi.com/ruydadnameh.html
چرا اشاره شده (سال هفدهم)
خود آقای غیاث آبادی که به سایتش لینک داده اید هم مقاله ای درباره این واقعه دارد که همانجا لینکش پیدا میشود.
اگر هم اشاره شده باشد باز هم دلیلی بر خونخوار بودن کورش و همتراز بودن او با چنگیز و هیتلر و … نیست.
توجه شما را به آیات 85 و 86سوره کهف جلب می کنم:
ذوالقرنین به مغرب رسید جائیکه خورشید را چنین یافت که در چشمه آبگیره ای غروب می کند و آنجا قومی را یافت که ما به ذوالقرنین دستور دادیم که تو در باره این قوم یا قهر و عذاب یا لطف و رحمت به جای آر.
ذوالقرنین گفت اما هر کس ستم کرده او را به کیفر خواهم رسانید و سپس هم که بسوی خدا باز گردد خدا اورا به عذابی سخت گرفتار خواهد کرد.
البته من بطور یقین نمی گویم که ذوالقرنین مورد اشاره در قرآن به طور صددرصد همان کورش است اما در بین شخصیتهای تاریخی کورش موجه ترین گزینه است.
شماره آیات 86 و 87می باشد که ضمن عذر خواهی تصحیح می کنم.
دوست عزیز. این دلایلی که شما می آورید، بیشتر از اینکه بتواند کوروش را ذوالقرنین کند، مرا ذوالقرنین ( یعنی صاحب دو شاخ ) کرد.
همیشه و در همه ی اساطیر و افسانه ها و داستان هایی که مادر بزرگم در کودکی برایم تعریف کرده فقط یک نفر به نام اسکندر، ذوالقرنین بود.
حال عده ای در پی جعل تاریخ باستانی ایران، قصد جعل آیات و روایات قرآنی را دارند تا از « بابا کوروششان » برای خود چهره ای مذهبی هم بسازند که نامش در قرآن آمده، چیزی است که با کمی تفکر، می توان به ریشه ها و چرائی اش پی برد.
والسلام.
من هم طرفدار ذوالقرنین بودن کوروش نیستم و به نظرم درست نمی آید ولی شاهد مثال آوردن از داستانهای مادر بزرگ هم دیگر از آن کارهاست!
اگر با حرف ابوالکلام آزاد موافق نیستید قاعدتا باید دلیلی بیاورید که چرا عمو اسکندر شما بیشتر از بابا کوروش آنها با شخصیت ذوالقرنین در قرآن تطبیق دارد.
اولاً اسکندر عموی من نیست. که او هم جهانسوزی بود در زمره ی دیگران. ثانیاً من با ذوالقرنین بودن اسکندر هم مخالفم. اگر دقت کرده باشید گفته ام «در همه ی اساطیر و افسانه ها و داستان ها اسکندر را ذوالقرنین معرفی می کرده اند. »
همه ی حرف من این است که: چرا عده ای قصد دارند برای شخصیتی که در طول قرن ها – در باور های عامه ی مردم و حتی برخی خواص – هویتی داشته، هویتی دیگر با 180 درجه اختلاف بتراشند؟
سوال دیگر این است که چرا همین مردم در طول قرون متمادی، شخصی به نام کوروش نمی شناخته اند؟ تابتوانند ذوالقرنین را به او بچسبانند و متوسل به اسکندر نشوند.
مادر بزرگ من هم فکر میکرد که زمین صاف است و خورشید دورش میگردد. کلا نه فقط در زمینه تاریخ و باستانشناسی، در همه زمینه ها تصویری که ما از دنیا داریم با تصویری که چند نسل قبل داشتند زمین تا آسمان فرق میکند. به این دلیل که ما به خاطر پیشرفتهای علمی به منابعی دسترسی داریم که قدیمی ها نداشتند
درباره تاریخ باستان هم همینطور است. قبلا معتبرترین منابع اطلاعاتی ما درباره دنیای دو-سه هزار سال قبل، در شرق عهد عتیق بود و در غرب روایات یونانی. هر کس هم که در شرق تاریخ مینوشت سعی میکرد شخصیتهای تاریخی اش را با فرزندان آدم در روایات توراتی تطبیق بدهد.
حالا، به لطف کشفیات باستان شناسی، آن دو منبعی جزو منابع نادقیق و آمیخته به افسانه به حساب می آیند و این که کسی بیاید و بگوید که تا حالا درباره فلان قضیه تاریخی اشتباه میکرده ایم و از این به بعد با تکیه بر فلان کشف باستانی باید یک جور دیگری نگاه کنیم، اتفاقی است که مکرر افتاده و منحصر به ذوالقرنین نیست.
کار ابوالکلام آزاد هم چنین تلاشی است. یعنی استدلال میکند با توجه به فلان و بهمان اثر باستانی، کوروش بیشتر به ذوالقرنین شبیه است تا اسکندر. غیر از او مرحوم کامبوزیا هم جزوه ای دارد که میگوید ذوالقرنین نه اسکندر است و نه کوروش بلکه فلان پادشاه است در چین.
نقل قول:
« درباره تاریخ باستان هم همینطور است. قبلا معتبرترین منابع اطلاعاتی ما درباره دنیای دو-سه هزار سال قبل، در شرق عهد عتیق بود و در غرب روایات یونانی. هر کس هم که در شرق تاریخ مینوشت سعی میکرد شخصیتهای تاریخی اش را با فرزندان آدم در روایات توراتی تطبیق بدهد.
حالا، به لطف کشفیات باستان شناسی، آن دو منبعی جزو منابع نادقیق و آمیخته به افسانه به حساب می آیند و این که کسی بیاید و بگوید که تا حالا درباره فلان قضیه تاریخی اشتباه میکرده ایم و از این به بعد با تکیه بر فلان کشف باستانی باید یک جور دیگری نگاه کنیم، اتفاقی است که مکرر افتاده… »
***
دقیقاً با همین منطق است که باید به دیدگاه های جدید در مورد تاریخ ایران باستان توجه شود و به سوالاتی که در این مورد، با استناد به کشفیات باستان شناسی، از جمله تمدن های جیرفت و سیلک و … مطرح می شوند، پاسخ داد. نه اینکه با حمله به مطرح کننده ی این سوالات، غوغا و هیاهو به راه انداخت تا اصل مطلب گم شود.
***
خدا مرا به راه راست هدایت فرماید.
قبول
در مورد این که بحثی نیست.
اسكندر يك همجنس باز بود.پس او نمى تواند ذوالقرنينى باشد كه در قران كريم ذكر شده٠
محققینی چون ابوالکلام آزاد آیا یهودی بوده اند؟یا بزرگان و دانشمندان و علامه هائی از کشور ماکه احتمال ذوالقرنین بودن کورش را داده اند؟باستان شناسان بعضا یهودی که در مورد تاریخ کشور ما تحقیق کرده اند نیز چهره هائی سرشناس و اسم و رسم دار از ملیتهای گوناگون بوده اند که عملاهدایت یافتگی آنها از یک مرکز یت مثلا یهودی یا صهیونیستی منتفی است.
مقایسه فتح آزادیبخش کورش با امثال هیتلر مقایسه صحیحی نیست.زندگینامه کورش در تاریخ با آیات قرآنی در مورد ذوالقرنین تشابه قریبی دارد که از چشم مفسران بزرگی به دور نمانده است.
اما در پاسخ به پرسشی که از من شده است عرض می کنم که من ضد صهیونیسم هستم نه ضد یهود زیرا این دو واژه الزاما با هم مطابقت ندارند.
نه دوست عزیز؛ ابوالکلام آزاد یهودی نبود. همانطور که فروغی و پیرنیا و کسروی و … هم یهودی نبودند. ولی تشخیص حرکت این سه نفر آخر را که نام بردم در جهت « اهداف ماسونی » نیاز به علم غیب ندارد. وقتی این بزرگواران اینگونه بوده اند؛ آیا خیلی عجیب است که چند « سر شناس یهودی اروپائی » را که در یک برهه ی مشخص زمانی با هدفی معین وارد این سرزمین شده اند و تحقیقات همه ی آن ها هم در ادامه ی هم بوده و بدون کمترین اختلاف نظری در موضوع تاریخ ایران؛ غالباً نظرات هم را تائید کرده اند و کار همدیگر را ادامه دادند، از یک مرکزیت فکری بدانیم؟
متاسفانه؛ در مورد کوروش و « فتح آزادی بخش!!! » او نیز، معلومات شما در حد همان هائی است که آن « یهودیان سر شناس » نگاشته اند. به عنوان نمونه، یکی از بشر دوستی های کوروش! را از « رویدادنامه ی نبونید »، برایتان نقل به مضمون می کنم.
چون محاصره ی شهر « اوپیس » طولانی شده بود ( و لابد کوروش به علت مقاومت شدید این شهر برای تسخیرش متحمل زحمات زیادی شده بوده)، پس از تسخیر شهر دستور داد که شهر را با ساکنینش و هر آنچه در آن بود بسوزانند. برای خواندن متن اصلی می توانید به « رویدادنامه ی نبونید » مراجعه کنید.
این فقط یک نمونه از « بشر دوستی » !!! این « بنیان گذار حقوق بشر !!! » است. ایشان بشر دوستی های دیگری هم داشته اند، از قبیل زنده سوزی اسرا و نشاندن کسانی که در برابر او مقاومت کرده بودند بر سرنیزه های داغ.
می بینید؟ با چند جمله میتوان از « جرج بوش » هم « مدافع آزادی » ساخت و به « اوباما » هم « جایزه ی صلح نوبل » داد.
توی محیطهای آکادمیک دین و مذهب و گرایش سیاسی افراد اهمیتی نداره.
در باستانشناسی و تاریخ هم مثل پرشکی و زبان شناسی و فیزیک، دانشمندای بزرگی از همه قوم و دین و ملتی پیدا میشه. حالا همونقدر که یهودی بودن چامسکی توی نظریه گرامر زایشی تاثیر داره، یهودی بودن مادر هرتسفلد هم میتونه توی نتیجه حفاری های تخت جمشید تاثیر داشته باشه. یا نتیجه تحقیقات ایرانشناسی کمونیستها (که خدا رو هم قبول نداشتن چه برسه به موسی و عیسی و محمد) هم خیلی فرق بنیادی با تحقیقات بقیه نداره.
نکته دیگه اینه که ایرانشناسی توی همون بستر آکادمیکی رشد کرده که بقیه رشته های باستانشناسی و تاریخ رشد کرده ن. یعنی مثلا مصرشناسها رو هم سرشماری کنید کم و بیش به همون نسبت یهودی پیدا میکنید که جاهای دیگه. دلبخواهی نیست که هر چیزی رو خوشتون اومد قبول کنید و هر چیزی که نه بگید توطئه یهوده. مثلا نمیشه گاهشمار نبونید رو به عنوان یه سند اصیل قبول کنید و منشور کوروش رو که همون موزه بریتانیا کشف کرده و اصالتش رو تایید کرده زیر سوال ببرید.
اصولا البته این که هر چیزی رو که خوشمون نمیاد بندازیم گردن توطئه های یهود چیز جدیدی نیست. مخصوصا بعد از تشکیل کشور اسرائیل و زیر سایه حادتر شدن دشمنی گروههای عربی/اسلامی با دولت یهود/صهیونیست، تئوری توطئه «همه ش کار صهیونیستاس» خیلی شاخ و برگ پیدا کرده و به یه جاهای عجیب و غریبی کشیده شده.
این وسط هنر ناصر پورپیرار این بوده که یه انگیزه تراشیده برای توطئه یهود در جعل تاریخ و تمدن ایران. یعنی میگه یهود چه جعلها کردن و چه تاریخها تراشیدن برای این که جنایاتشون رو در نسل کشی «پوریم» بپوشونن. نمیدونم شاید هم راست میگه ولی من اگه جای یهود بودم به جای این همه زحمت کشیدن فقط اون دو صفحه مربوط به پوریم رو از توی کتاب مقدس پاره میکردم مینداختم دور!
(راستی شما اون مقاله ها که قرار بود بخونی خوندی عباس جان؟)
دوست عزیز ( اگر به عنوان دوست قبولم داشته باشید )، من همانطور به رویدادنامه ی نبونید نگاه می کنم که به استوانه ی کوروش. همه ی حرف من این است که بین جنگجویان تاریخ؛ از کوروش گرفته تا جورج بوش، هیچ فرق اساسی ای وجود ندارد. همه ی آن ها در پی جنگ هایی که منجر به ریختن خون های زیادی شده، سرزمین هائی را اشغال کرده اند و سپس در بیانیه ای از خود به تعریف و تمجید پرداخته اند. گاهی چون « هورم هوب » فرعون زمان سینوهه، جنگ خود را « مقدس » نامیده اند و گاهی مثل جورج بوش تحت عنوان « بسط دموکراسی » جنگ به راه انداخته اند. ولی در نفس عمل، فرقی با هم ندارند و « خونریز » اند.
ولی با یک نگاه دقیق – حد اقل در همین اتفاقات عصر خودمان – می بینیم که « یهود » پشت همه ی این جریانات بوده. البته منظور من از « یهود » همان است که امروزه تحت عنوان « صهیونیسم » می شناسیمش. اگر اطلاع ندارید بد نیست بدانید که در همان « انقلاب کمونیستی روسیه » هم – که شما مثالی از تاریخ نگاری کمونیست های خدانشناس آوردید- رد پای یهود دیده می شود. هیچ می دانستید که « لنین » خود از یک خانواده ی متعصب یهودی بوده؟
دقیقا همینجای این منطق می لنگه که فکر میکنید هر جا یه یهودی دیدید یعنی پای «یهود» در کاره. البته بگذریم که اون مارکس بود که یهودی زاده بود نه لنین. ربط دادن یهودی زادگی مارکس به انقلاب اکتبر بیشتر داستان پردازیه. یهود اینجا هم مرغ عروسی و عزاس. چون از اونور هم یه عده متهمش میکنن نازی های آلمان رو یهود سر کار آورد تا چنین و چنان بشه از جمله روسیه کمونیست زمینگیر بشه.
در مورد مقایسه ای که بین کوروش و جورج بوش کردید، اصولا هر کسی رو باید با زمان خودش و شرایط خودش مقایسه کرد. یعنی کوروش رو باید با پادشاهای بابل و آشور مقایسه کنید. اون زمان رسم بوده وقتی شاهی جایی رو تسخیر میکرده اولین کارش از بین بردن آثار هویت اون قوم بوده. عبادتگاهها، ساختمونهای مهم، آثار هنری که هویت خاصی داشتن و امثال اینا. این کار نه تنها بد حساب نمیشده بلکه شاه مربوطه بهش افتخار هم میکرده و در موردش غلو هم میکرده. یعنی شما فتحنامه های بابل و آشور رو ببینید یه عدد و رقمهایی درباره تعداد کشته ها و یه جزئیاتی درباره حدت تخریبها ذکر شده که اصلا به نظر واقعی نمیاد. سبک تورات هم توی توصیف پیروزی های قوم یهود کاملا تحت تاثیر همین سنت بابلیه. حالا توی اون فضا کوروش اولین کسیه که از این روال غالب پیروی نکرده و منشور کوروش اولین نمونه شناخته شده ایه که شاه فاتح رسما به ملت مغلوب اجازه داده هویت فرهنگی خودشون رو حفظ کنن.
نه دوست عزیز، لنین هم یهودی زاده بود. من خودم می دانستم که مارکس هم یهودی زاده بود؛ ولی دقیقاً چون ربطی به انقلاب روسیه نداشت – به قول دکتر شریعتی: اگر لنین مارکسیست بود، پس مارکس، مارکسیست نبود – اسمش را نیاوردم.
ضمناً، جنایت، جنایت است. فرقی هم نمی کند که این جنایت با محو آثار مذهبی و فرهنگی یک قوم همراه باشد، یا به قول استوانه ی کوروش، با احترام به فرهنگ قوم مغلوب. تاکید می کنم « به قول استوانه ی کوروش » چون بعد از کوروش، هیچ اثری از تمدن بابل، عیلام ولیدی در تاریخ دیده نشده. پس معلوم می شود که کوروش – و هخامنشیان به طور عام – تمام مظاهر این تمدن ها را از بین برده اند.
***
در پایان، حق با شماست؛ بهتر است تا « آن مقاله هائی را که فرموده اید » نخوانده ام، از بحث با شما اجتناب کنم.
چقدر هم عادلانه ایشون رو نقد کردید!
من واقعاً تحت تأثیر منطق شما قرار گرفتم!
حتماً. ولی اول بگویید چرا در کامنت قبلی، زیر آخرین پاسخ شما، دگمه ی پاسخ دادن نیست؟
هاها، حتما با خودت فکر کردی به خاطر اینه که میترسم یه جوابی بدی که «دستم رو بشه»!
نه عزیزم این جزو تنظیمات قالب وبلاگه که بیشتر از پنج تا کامنت تو در تو رو اجازه نمیده
پس فعلا بهت جواب نمیدم چون نمی خوام کامنتم زیاد از اول صفحه دور بشه. اینطوری احتمال اینکه افراد بیشتری بخوننش و بیشتر دستت رو بشه زیاد تره. جوابتو یکی دو روز بعد می دم.
اول بگویم که می دانم این نوشته ی مرا منتشر نخواهید کرد، چون دستتان را رو می کند.
و اما بعد:
جناب آقای علی گنجه ای؛ نویسنده ی این مطلب، حرفش را با یک دروغ بزرگ شروع کرده و سپس بر اساس آن دروغ بزرگ، می خواهد شخصیت و نظرات آقای پورپیرار را رد کند.
نگاهی به مطلع سخنان ایشان:
«اصل مطلب
اصل حرف پورپیرار این است که هخامنشیان یک قوم اسلاو بودند که به توطئهی یهود به ایران و بینالنهرین آمدند و [تمام (تاکید میکنم تمام) ساکنان بومی ایران و بینالنهرین را کشتند و بعد هم برگشتند به پشت کوههای قفقاز!]
[به علاوه میگوید که بعد از این قتل عامی که عرض شد، هیچ کس توی ایران زندگی نمیکرده (گفتم که همه کشته شده بودند) تا همین پانصد سال پیش] که مهاجران عرب و آفریقایی از اطراف به ایران کنونی مهاجرت کردند و بدون اینکه از قبل همدیگر را بشناسند یا با هم خویشاوندی داشته باشند، ملتی را ساختند که میشود ایرانیهای امروزی!»
در مطلب بالا قسمت هایی که داخل علامت [] قرار داده ام؛ کاملاً دروغ اند و پورپیرار اصلاً چنین ادعایی نکرده. درست است که به نظر ایشان، هخامنشیان مهاجمینی مزدور یهود بوده اند – که این ادعا را با دلایلی بسیار منطقی بیان می کند – ولی هرگز ادعا نکرده که « همه ی مردم ایران را کشتند » بلکه با نشان دادن اتفاقات تاریخی ای چون « پوریم »، و اتفاقاتی دیگر از این دست، سعی در نشان دادن جنایات هخامنشیان و یهود در ایران دارد. البته ایشان معتقد است که: «هخامنشیان تمدن های باستانی منطقه، از جمله تمدن بابِل و عیلام را نابود کرده اند» که این ادعایی دور از ذهن نیست و بر خلاف گفته ی نویسنده ی [محترم] این گفتار، «از بین بردن تمدن»، هرگز به معنای «کشتنِ همه ( تکرار می کنم: همه )» نیست.
سخن کوتاه این که ناصر پورپیرار، پنجره ای جدید به روی تاریخ باستانی سرزمینمان گشوده، به دور از جعلیات و توهمات. که این امر خوش آیند خیلی ها «که از این راه نان می خورند» نیست. همچنین کسانی که در «استحمار» مردم یدی طولانی دارند.
***
اگر منتشرش کنید خیلی تعجب خواهم کرد
نوشته های آقای پورپیرار را نخوانده اید. اشکالی هم ندارد. من هم از بابت وقتی که برای خواندنشان گذاشتم پشیمانم.
به هر حال اگر حوصله و وقت اضافی داشتید مجموعه ایران شناسی بدون دروغ ایشان را بخوانید و بعد قضاوت کنید خلاصه ای که من ارائه کرده ام راست است یا به قول شما «دروغ بزرگ»
نوشته هایش را خوانده ام و دارم می خوانمم. هرگز چنین چیزی که شما گفته اید وجود ندارد. تکرار می کنم پور پیرار گفته که هخامنشیان تمدن های ماقبل خودشان را نابود کرده اند. هرگز نگفته که همه ی مردم را کشته اند.
احیانا در حین خوندن نوشته های ایشون به پاراگرافهایی شبیه به این برخورد نکردید: «در این مباحث جدید که با عنوان «ایران شناسی بدون دروغ» عرضه می شود، مقصود رسیدن به این پذیرش نهایی است، که از اجرای پروژه ی پلید پوریم تا طلوع اسلام، آثار حضور مجرد آدمی، و از پی اسلام تا ظهور صفویه، نشانه ای از حضور قدرتمند و نوساز و تولیدگر انسان در جغرافیای ایران دیده نمی شود.»؟
این جمله را هم به رای خودتان تفسیر می کنید. خیلی خوب شد که این پارا گراف را نوشتید. قضاوت اش با دیگرانی که می خوانند یا خواهند خواند. فقط این را بگویم که به نظر می رسد این هم شگرد شما در کوبیدن پورپیرار است: تحریف گفته های او و القای آنچه که خود می خواهید بر خواننده.
شما مجموعه ایران شناسی بی دروغ رو بخون یه خلاصه بهتر ارائه کن ببینم چیکار میکنی.
ولی قبلش بگو «آثار حضور مجرد آدمی … در جغرافیای ایران دیده نمی شود» رو چی معنی میکنی که تفسیر به رای من نباشه؟
آقای گنجه ای کسی ادعای سرشماری افراد در دوره بعد از هخامنشیان نکرده که حالا شما یک نفر پیدا کرده باشید و سرشماری غلط شود. منظور این است که تعداد نفوس آن قدر کم بوده که چیزی برای عرضه به تاریخ نداشته اند. در دوران های نزدیک به صفویان مردمان جان به در برده از پوریم و همچینین مهاجران احتمالی در قلعه های بالای کوه زندگی می کرده اند(که نشانه های آن زیاد است)
اگر در مورد ناصر پورپیرار حرف میزنیم، چرا ایشان دقیقا ادعای سرشماری دارند. مقدمه مجموعه مقالات ایراشناسی بی دروغ را ببینید.
من یه سوال ساده دارم از این آقای پور پیرار و اون اینکه طبق ادعای ایشون در واقعه پوریم که ایشون اونو نسل کشی مینامه و استنادش هم کتاب استر یهودیان است چیزی حدود 75000 نفر قتل عام میشه .
حالا سوال من اینه که آیا تمدنی که ایشون میگن بدین ترتیب از بین میره تنها 75000 جمعیت داشته؟ آیا پذیرفتنیه؟
سوال دیگه اینکه بر فرض که 75000 نفر قتل عام شدن… چه اصراری یهود داره که بعد از 2000 سال این قتل عام رو پنهان کنه اونم به این روش. ما یادمون نمیاد دیشب شام چی خوردیم حالا 2000 سال پیش یه قتل عامی شده حالا مگه کسی اینو فهمیده که اینا بخوان اونو با این همه زحمت کتمان کنن؟؟؟
چرا در هیچ جای دیگه ما چنین واقعه رو نمیبینیم؟؟ مثلا” کتب رومی .
و مهمتر اینکه ایشون ادعا میکنه تمدن ایرانی تنها از 500 سال پیش به این طرف ایجاد شده . ینی قتل عام تیمور ترک کشک بود؟؟؟؟ قتل عام مغول کشک بود؟؟؟؟ قتل عام حکام بنی اومیه نسبت به ایرانی ها کشک بود؟؟؟ اینهمه کتب تاریخی رومی و عربی که این قتل عامها رو نوشتن دروغه؟؟؟
تنها جواب من به اون عده که از آقای پور پیرار حمایت میکنن اینه که اکثر اشیائی که در مکانهای حفاری شده بدست میاد با استفاده از آزمایشات ” کربن 14 ” سن یابی میشه و سن دقیق اون و اینکه مربوط به چه دوره ای هست رو بدست میارن. این روش بر خلاف سن یابی بروش نسبی میباشه که بر اساس تقدم و تاخر اشیا تعیین سن میشه.
بر این اساس و تعیین سنس که بر روی سکه های ایران باستان صورت گرفته جای هیچ گونه شک و شبهه نسبت به پادشاهی هخامنشین و مابقی باقی نمیمونه.
من از آقای پ حمایت نمیکنم ولی حرف شما هم نادرسته. آزمایش کربن چهارده فقط بر روی اشیائی ممکنه که منشا جانوری/گیاهی داشته باشن و برای سکه و سنگ قابل استفاده نیست.
چقدر در مورد دقت کربن 14 میدونی که چنین محکم بهش استناد میکنی. خدایا به من صبر بده. من نمیدونم چی میگین این کربن 14 منو اینجا کشید اما پی این چیزا رو که گفتین رو میگیرم خوشم اومده
سلام
بله به دلیل حفظ حرمت علم باید بگیم که آزمایش کربن 14 برای مواردیست با منشا سلولزی و برای سایر موارد از روشهای مقایسه ای و انطباقی تاریخی استفاده میشه. البته پورپیرار بی ارزش تر از آنست که جواب یاوه هاش رو بدیم اما متاسفانه عده ای با جهل پذیرفتن اراجیفش رو
کسی هست که بتونه با نظر من مخالف باشه؟
اول از همه یه گلایه کلی بکنم تا دلم خنک بشه ! چه پور پیرار و چه منتقدان (بخونید تشنه به خون ها) هردو طرف ، توی بسیاری از نظراتشون بجای اینکه از گفته هاشون دفاع بکنن ، چنان صحبت میکنن که انگار دارن درباره مسئله غیر علمی و چیزی شبیه مناظرات طایفه ای نظر میدن. یعنی کلا دارن به هم بد و بیراه میگن مخصوصا طرف منتقد( البته بگم که من طرف هیچ کدوم نیستم).من موندم چرا دوطرف دارن طوری درباره عقایدشون حرف می زنن که انگار توی اون زمان خودشون حضور داشتن و همه چیزو به عینه و با چشم خودشون دیدن! مگر نه اینکه این موضوع باید در قالب علمی مطرح و بحث بشه؟ حالا شاید بگید این موضوع اصلا به طور علمی مطرح نشده و جواب من اینه که دقیقا همین طور هم هست .یعنی بحث واقعا علمی پیش نرفته و در پی اون علمی و فنی هم نقد نشده !
کی اصلا میتونه یه واقعیت تاریخی رو به طور شفاف بیان کنه ؟ درسته قرار هم نیست کسی واضح بیان کنه! اما متاسفانه طرف مخالف ( ونه منتقد) هر چند هم عضو جامعه علمی بودند ، چنان نقد های (بخوانید مخالفت) همراه با دشنام و لعن کردند که آدم یاد نظریه مرکز جهان نبودن زمین و اثبات پر مشقت اون میوفته! یعنی افراد با دیدن این مخالفت ها فکر میکنن که : نکنه طرف داره عین واقعیتو میگه !
این طرف منتقدین بود ، از طرف دیگه خود جناب پورپیرار هم چنان بر روی برخی نظراتشون پافشاری میکنن که انگار دارن درباره ننه بابای خودشون که دیروز با هم آبگوشت خوردن بحث میکنن ، حالا خوبه خودشون هی میگن باید درباره اون واقعه مربوط به یحودیان بحث بشه تا بقیه موارد جای بحث داشته باشن! یعنی ایشون دقیقا دارن روی دیواری راه می رن که هنوز ساخته نشده!(خوب به این چیزی که گفتم دقت کنید ) حالا با این وضعیت طوری درباره شاهنامه حرف می زنن که انگار از نظر خودشون کاملا مطمئن هستن! و این به عقیده خیلی ها میشه توهین به تاریخ !
ایشون میگن چطور شده که هفت هزار سال پیش آنچنان ظروفی ساخته شده که هزار سال پیش بشر نمی تونسته مثل اونو درست کنه! من میگم چطور شده که ما در هنگام تاریخ اسلام ایرانی باشکوه داشتیم و از خیلی از کشور های غربی پیشرفته بودیم حالا توی عصر حاضر تقریبا جهان سومی هستیم! (البته نظر شخصیم اینه که ایران در حال حاضر داره باسرعت چشمگیری پیشرفت می کنه) ببینید من توهین نکردم پرسش علمی کردم !
خودتون بیشتر از من راجع به یحود و فراماسونری وتک چشم و اینا می دونید و اینکه میشه درباره این ها بحث علمی-تاریخی کرد منظورم اینه که هردو طرف واقعا نظرهایی دارند که نمیشه ساده از کنارشون گذشت ! بویژه طرف منتقد-مخالف که واقعا حرف هایی میزنند که سال ها و شاید قرن ها دربارش تحقیق شده ، همچنین بعضی از نظرات پورپیرار هم قابل تامل هست.به فرض اینکه اصلا پورپیرار از طرف مقامی یا نهادی یا هرکس و گروهی این ادعا هارو میکنه و هدف لایه های نفوذ کننده به جامعه کنونی و آینده (به این حرفم هم خودتون بیشتر فکر کنید)هست ، نکاتی هست که نمیشه به سادگی از اونها گذشت و شاید اصلا با تایید بعضی از ادعاها بشه طور دیگه ای نتیجه گرفت که آقای پور پیرار به اشتباه یا به عمد و یا حتی به درست از اون نتیجه گرفتن.در آخر اینکه دوستان من این بحث رو غیر علمی نکنید تا دستاویزی برای تمسخر خودمون درست نکرده باشیم. حتی اگه بحث از نظر شما غیر علمی هست و اصلا به عقیده شما این موضوع برای استهزای تاریخ ایران مطرح شده ، خواهش میکنم به بزرگواری خودتون با اون علمی برخورد کنید تا اگه حتی این هم یک توطئه فرهنگی بیگانگان باشه(احتمال این هم هست)،به هر حال ما باید نشون بدیم که ایرانی ها متمدن هستند و این باعث غرورشون نمیشه بلکه شان و منزلتشون بیشتر میشه!
با سلام من آدم تعصبی نیستم نه درباره ترک بودنم و نه ایرانی بودنم سی دی های آقای پورپیرارم دیدم که ایشون با حوصله و بدون بی حرمتی تکرار میکنم تا جاییکه من حرفای ایشون و مخالفاشونو خوندم هر چی بی احترامی بوده از طرف مخالفا بوده..به بررسی تک تک اجزا تخت جمشد پرداختن و میگن من دارم اینارو میبینم نه مثل شما و بقیه که میگین من اینارو خوندم..بهرحال من اطلاعات تاریخی خوبی ندارم ولی از مخالفانشون دلایل قابل قبولی نشنیدم ما ایرانیا همیشه یک اعتماد بنفس کاذبی داشتیم که باعث عقب موندنمون شده تازه استاد ایرانیها رو بی تمدن نمیدونن و یک سوال مظرح میکنن :مردمی که چهار پنج هزار سال پیش سفالهایی به اون زیبایی و هنرمندی اونهم با چرخ ساختن چرا سفالهای هزاروپونصد سال پیششون اونقدر پیش پا افتادست؟ چرا؟ شما جوابشو میدونین؟؟!
میدونید این حرف مثل چی میمونه؟ مثل اینه که یکی یه کاسه ملامین چینی امروزی نشونتون بده، بگه چطور ممکنه ملتی که 2000 سال پیش یه همچون ظروف با کیفیتی میساختن حالا به یه همچین سطحی رسیده باشن؟
مساله اینه که اون کاسه کاربرد خودشو داره و اون ظروف هم کاربرد خودشون. و چیزی که برای استفاده دم دستی ساخته شده رو نباید با چیزی که برای کاخ یه شاه ساخته میشده مقایسه کرد و ساخته شدن کاسه ملامین نشونه پایین اومدن سطح هنر و تکنولوژی چین نیست. وقتی میخواهید سطح هنر دو دوره رو با هم مقایسه کنید باید نقاط اوجشون رو با هم مقایسه کنید.
شاهکارهای هنر هخامنشی رو هم اگه با شاهکارهای هنری هر دوره ای قبل از خودش مقایسه کنید میبینید که پسرفتی در کار نبوده، هیچ، هنر هم از نظر تکنیک هم از نظر زیبایی شناسی پیشرفت داشته.
این جور مغلطه ها شگرد آقای پورپیراره و اگه حوصله ش رو داشته باشید و نقدهاشون رو بخونید نمونه هاش رو زیاد میبینید.
خوشبختانه در تخت جمشید که قبله ی هخامنش پرستان ایران است، ما حتی یک خط و منحنی کوچک هم نمی بینیم که بر آن بتوانیم نام « هنر خامنشی » بگذاریم. من نمیدانم شما این هنر را از کجا در آورده اید؟ تمام حجاری ها و جلوه های هنری که در تخت جمشید دیده می شوند، همه کار دست مللی است که مغلوب خونریزی هخامنشیان شده اند؛ ملتهایی چون عیلامیان و بابلیان و… که پس از استیلای هخامنشیان دیگر در تاریخ سر بر نیاوردند. تمام هنر هخامنشیان، انهدام تمدن های ماقبلشان و ساختن بناهایی نا مناسب با اقلیم منطقه؛ بر ویرانه های آن تمدن ها بوده.
« این است ماهیت امپراطوری ای برخون و خونریز »
شما اون مقاله ها که قرار بود بخونی خوندی؟
به وقتش.
فقط می خوام یه نصیحتی بهت بکنم. وبلاگ خوبی داری. من از کلیتش خوشم میاد. با هم اختلاف عقیده داریم؟ خوب داشته باشیم؛ این که چیز بدی نیست. فقط لطف کن و اگه می خوای بحثی بکنی، منطقی و علمی بحث کن. یا تو منو قانع می کنی، یا من تورو، یا اینکه بحثمون به نتیجه ای نمیرسه و هر دو مون رو عقاید خودمون می مونیم.
برادرانه بهت می گم: از تخریب و تمسخر طرف مقابل؛ چیزی عادت نمیشه.
آقاي گنجه اي اتفاقا دارين قضيه رو سر و ته عرض مي فرماييد!! مگر شهر سوخته يا تپه حسنلو يا تپه هاي مارليك مركز كدام امپراتوري بوده اند كه در آن ها ظروف طلايي كشف شده است؟!! احتمالا اطلاق كشور به آنها خطا بايد باشد ولي وجود اين ظروف نشانگر وجود طبقات مختلف از تاجران و زرگران و كشاورزان و … است كه طبقاتي از اين مردم نياز به چنين ظرفي براي تفاخر پيدا كرده اند. ولي آيا از همين 500 سال پيش مي شود چيزي به اين ارزش هنري و فني پيدا كرد. و در مورد هنر هخامنشي يك مثال مي آورم تا بي باري آن امپراطوري عظيم الشان و انسان دوست و هنر دوست را مشخص كند. گفته مي شود در هگمتانه آثاري هخامنشي پيدا شده كه يك ظرف طلايي هم جزء آن است و روي آن خشايار شاه نوشته “اين ظرف مال من است”. آخر كدام پادشاهي از ديدن يك ظرف طلايي خوشحال مي شود و مثل نديد بديد ها روي آن اعلاميه حضور مي دهد. مسبلمااين ظرف جعلي است ولي علت جعل چيزي نيست جز خالي بودن دست باستان شناسان از هنر هخامنشي و در ضمن كشاندن اين امپراطوري به شهر همدان.
روی ظرف ننوشته «این ظرف مال من است»! نوشته «خشایارشا شاه بزرگ». نوشتن اسم شاه روی همه جا و همه چیز از جمله روی ظروف، رسمی نیست که خاص ایران باستان باشد. در همه تمدنها بوده. چه باستانی، چه تاریخی، چه معاصر.
ظرفهای طلا و کشفیات ارزشمند باستان شناسی هم معمولا از مرکز امپراطوری ها به دست نیامده اند. بیشتر این اشیاء مربوط به تمدنهایی هستند که رسم داشته اند همراه مرده جواهرات و ظروف و وسایلش را هم دفن کنند (مثل مارلیک و شهر سوخته) یا جاهایی که به خاطر حوادث ناگهانی (زلزله، حریق و …) زیر آوار مانده اند (مثل حسنلو). یا مواردی که کسی عمدا دارایی هایش را دفن کرده و فرصت برداشتنشان را پیدا نکرده. خزانه های شناخته شده و تزئینات گرانبهای کاخها معمولا هنگام سقوط امپراطوری غارت میشده اند و زیر خاک منتظر باستان شناسان نمیمانده اند.
مقایسه ای که بین مارلیک با 500 سال پیش کرده اید هم بی ربط است. در دوره پس از اسلام هنرهای سازگار با اسلام رشد کرده اند (خطاطی، معماری، کاشیکاری و …) و آنها که با اسلام سازگاری نداشته اند در حاشیه مانده اند (موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی و …) مثلا شما نقش برجسته های قاجاری را مقایسه کنید با نقش برجسته های ساسانی و هخامنشی و ببینید چقدر تفاوت دارند. در مقابل هنر خطاطی را ببینید که چه بی وقفه بالیده و رشد کرده و به چه تعالی رسیده.
از کدوم کاخ حرف می زنید!! از تخت جمشید!! تخت جمشید رو که به خاطر تعمیرات به دست کارگران سپرده اید !! درهاش کنده شده بوده اند تا باب میل داریوش سوم شوند! غارت کردن کاخی که در نداره و شاهش توی چادر منتظر کامل شدن کاخ هست مگه کاری داره !! در کامنت قبلی هم گفتم نمیشه ادعاهای بزرگ در مورد هخامنشیان (مخصوصادر مورد هنرش) کرد و بعد برای پوشاندن نصفه کاره ماندن تخت جمشید به تعمیرات آن متوسل شد و بعد دوباره کاخ در حال تعمیر را غارت کرد و سوزاند.!!!!!!
در مورد کاشی کاری های قاجاری هم باید بگم که من همینطوری 500 سال را نگفته ام زیرا از 500 سال پیش به این طرف واردات همه چیز از کشور های دور امکان پذیر شده است حتی هنر!! ولی باز یک مثال می آورم سلطانیه که بزرگترین گنبد گلی دنیاست تنها و تنها اثر سلجوقیان است !! آخه شهر سلطانیه همین الانش چی هست که در هفصد سال پیش پایتخت یک سلسله ای با فتوحاتی مانند بغداد و ترکیه و … باشه !! در ضمن یه نگاهی هم به سفال های بعد از اسلام بیندازید تا ببینید که چقدر از لحاظ هنری پایین تر از دوره قبل از هخامنشیان است.
من کلا یک نکته را در مورد آقای پورپیرار و طرفدارانشان نمیفهمم. شما معتقدید یک دوره 2000 ساله از تاریخ ایران جعلی و ساخته یهود است. بعد هم کل باستان شناسانی که نظری غیر از این دارند را متهم میکنید به این که یا یهودی بوده اند یا عامل یهود بوده اند یا از روی دست یهود رونویسی کرده اند. بعد چطور است که به یافته های همین باستان شناسان معلوم الحال در مارلیک و شهر سوخته و حسنلو استناد می کنید؟
مثلا مدیر پروژه حفاری مارلیک مرحوم دکتر نگهبان بوده و جام مارلیک را هم خودش کشف کرده. اگر دکتر نگهبان عامل یهود برای تحریف تاریخ ایران باستان در راستای سرپوش گذاشتن بر جنایت پوریم بوده، چرا آثار مارلیک را هم مثل آن معبد عیلامی مورد ادعای پورپیرار نابود نکرده؟ اگر هم نبوده، با چه دلیلی کاوش های همین آدم در بیشاپور و فیروزآباد و استخر را بی اعتبار و جعلی میدانید؟
در مورد تخت جمشید هم باز عرض میکنم اگر زحمت بکشید و نقش های ناقصی که میفرمایید را روی نقشه تخت جمشید علامت بزنید بعد هم رجوعی کنید به یک کتاب مناسب که کلیاتی درباره تخت جمشید و روال تاریخی تکمیلش توضیح داده باشد، مشکلتان حل می شود.
من خیلی درباره سلجوقیان و سلطانیه نمیدانم. اگر هم معتقدید جعلی هستند با اهلش بحث کنید. در مورد وارداتی بودن هنر صفوی هم نمیتوانم با شما موافق باشم چون خیلی از نمونه های هنر صفوی نمونه های منحصر به فردی هستند که در کشورهای همسایه نظیر ندارند. نگاه کنید به مجموعه مقالات مربوط به نمایشگاه مشترک موزه بریتانیا با سازمان میراث فرهنگی درباره هنر صفوی
ممنون میشم نظر بنده رو بی سانسور بگذارید متشکرم.بنده تا حدودی جواب رومیدانم.همه میدونن که قدمت این سرزمین بیش از۲۵۰۰ سال است.و ایران کنونی که ما در حال مشاهده ان هستیم با اونچه که بوده بسیار زیاد متفاوت است.بابلیها و آشوریها دارای تمدن خاص خودشون بودن و هخامنشیها که بنده اعتقادی به تحریفات تاریخی که راجع به این سلسله به این شکل که مطرح میشه ندارم. و هر اونچه که به عنوان تمدن نام برده میشود بازماندهای تمدن بابلیها و آشوریها و سومریهاست.که چنان قتل عام شدن که هرگز نامی از انها برده نمیشه ودربست تمدن اونهارو به نام هخامنش میزنند.و جالبه که حتی اگر بخوایم پور پیرانو رد بکنیم بازهم غیره قبل انکار که به راحتی و بدون دید نژاد پرستی و توهم گرایی در مستنداتشون میتونیم بفهمیم بله جعلیات تاریخی هم به خورد ما دادند و چون واسه ما شیرین است میپذیریم.کاش نقطه همینجا ختم میشد مشکل این حاشیه هایست که به شخص کوروش میدن.مثلا کوروش اولین پرورش دهنده ماهی بوده.کوروش اولین زن دریا نبرد را به دنیا شناسوند کوروش بهمان ……
بد تراز همه اینها اینکه بعدازحمله اسکندر،یهود،عرب،مغول،عثمانیها،افغان،و بدتراز آن این آخریها که هیکس حاضر نیست راجبهش صحبت کنه تجاوز این انگلیسها به خاطره پیدایش نفت به جنوب و بیشتر مسجد سلیمان که بنده از بزرگترانم زیاد شنیدم و روسها به شمال به اسم حمایت از کمونیست واختلات نژادی که بین خود اقوام انجام شده بعضی ازخواب زدها سر سختانه میگن ما ایرانیها آریایی هستیم.
ژن نژاد آریایی وجود دارد،به شکل کمرنگ ولی هرگز هرگز هرگز ایرانیهای کنونی آریایی نیستند.بلکه ترکیبی از ژنهای اقوام مختلفی هستند که ایرانی نامیده میشه.باورتان نمیشود من در یک مستند علمی مشاهده کردم که با گرفتن آزمایش و تحقیقات میشه کاملا فهمید که دارای چه نژادهای هستین.بعضی ازبازیگرهای هالیوود این آزمایش را انجام دادند و مصاحبه هم دادند به صورت زنده.البته هزینهای بالای دارد.ولی دانشگاه لندن توسط یک دکتر ایرانی این کارو انجام داده و بیش از ۲۳۰۰ نفرو تست ژن واسشون انجام داده و آمار نشون داده ژن آریایی وجود نداره فقط اشتراک بالایی بین ژنهای این ۲۳۰۰ نفر بوده.یعنی اقوام ایرانی که امروز در آن زندگی میکنیم ترک،فارس،کرد،عرب، بلوچ، هستند همه دارای مشترکات ژنی هستند.حالا یک عده از پور پیران ناراحت هستنند که چرا نمیگی ایرانیها ارجینال آریایی هستند.
تخت جمشید – اشکانیان – …در رابطه با مسائل امروز خاور میانه و جهان چندان موضوعیتی ندارند و هدف از مطرح کردن این مسائل شروعی است برای حرکت گام به گام و مسخ فکری تدریجی و حساب شده جوانان و کشاندن آنان به سوی وادی پوچی و سرگشتگی است.
آنچه امروز در مورد مسائل منطقه ای و جهانی نمود و موضوعیتی واضح دارد نقش بدون تردید مکتب ملت ایران در ایجاد تحولات عمیق و بنیادین در سطح منطقه و جهان است و عوامل سر سپرده جهانخواران با حرکتی آرام اما موذیانه قصد رسیدن به انکار اصالت مکتب تشیع و آماده کردن زمینه برای تجزیه ایران و ایجاد خاورمیانه ای جدید را دارندکه در آن ایران مستقل و مقتدر برای همیشه از صفحه تاریخ محو شده و کشور جعلی صهیونیستی جای آنرا خواهد گرفت.
با عرض سلام و ادب
دوست عزیز تحولات منطقه پارسال شکل گرفت
این صحبت ها از حدود 8 سال پیش بوده ربطی به تجزیه ایران و نابودی اسلام نداره کسی نمخواد ایران تجزیه بشه و هدف من و امثال من این نیست درسته نه در بسیج و نه در هیچ گروهی که در منافع مثبت و یا خدای نکرده منفی باشه شرکت نمیکنم اما خود را ایرانی میدانم چه در دل و چه در عقل اسلام و خدارا دوست دارم و یک مسلمان شیعه اثنی عشعری هستم این گدشته است که فرهنگ و این فرهنگ است که آینده را میسازد اهمیت گذشته میتواند باعث حرکت در میان توده های مردم شود مثل انقلاب امام که بر پایه عقاید مردم پیروز گشت حالا اگر مردم میگفتند گذشته که عقاید ما بر آن استوار است اهمیت ندارد و باید به نون شب و کسب درامد در آینده فکر کنیم آیا تغییری چنان در کشور پدید می آمد که شما الآن نگران از بین رفتن آن هستی؟
با سلام متقابل
تحولات منطقه سال پیش صورت گرفت اما وقوع آنها از سالها پیش قابل پیش بینی بود.
اشاره کردید شیعه اثنی عشری هستید.اینرا انکار نمی کنم اما توجه کنید افرادی نظیر مسعود رجوی نیز شیعه اثنی عشری هستند و حتی دم از دین می زنند اما مثل روز روشن است با کشور خود چه می کنند(البته اشاره من به شما نیست).شما که شیعه هستید چرا به اظهارات مرادتان در مورد جانشینی امام علی (ع) بعد از وفات پیامبر اکرم واکنشی نشان نمی دهید؟همچنین در مورد انکار سلمان فارسی که که حتی مسلمانان اهل تسنن به او احترام می گذارند چرا سکوت می کنید؟
امام راحل بر پایه عقاید مردم پیروز گشت اما شارحین و مبلغین این عقاید در طول قرنها چه کسانی بودند؟آیا شیخ صدوق-شیخ مفید – شیخ طوسی- شیخ کلینی – شهید اول – شهید ثانی – سید رضی -علامه حلی -…عمر و حتی جان بر سرتبیین و نشر این عقاید کذاشتند؟این علمای جلیل القدر در چه زمان و چه مکانی می زیستند؟
در مورد تخت جمشید و کلا تاریخ ایران باستان صحبتی نمی کنم چون اصولا مدافع آن نیستم اما بر پایه نتایج تحقیقات دانشمندان معتبر ایرانی و غیر ایرانی بر وجود سلسله ها و تمدنهای پیش از اسلام در این سرزمین اعتقاد کامل دارماما آنها را(به استثنای کوروش) تقدیس نمی کنم.
در مورد فرهنگ که آنرا زمینه ساز و بستر آینده می نامید اصل مطلب درست است اما مسئله در مورد نحوه برخورد با مطلب و اهداف پنهان در پس پرده این سناریو است.وقتی یک جریان فکری به مخاخر بزرگ و جهانی یک ملت که نام و نشان آنها را براحتی در اکناف جهان می توان یافت حمله کرده و آنها را نفی می کند چگونه می تواند مدعی ساختن فرهنگ برای آینده باشد؟تفکری که آشکارا بر ضد فرهنگ – ملیت – و مذهب یک ملت حرکت می کند چگونه ادعای خدا دوستی – فرهنگ پروری – میهندوستی- … دارد؟
روش این جریان فکری در عمل مشابهتهائی با حرکت و اقدامات توماس ادوارد لورنس (لورنس عربستان) دارد که سرانجام منجر به فرو پاشی – اضمحلال و تجزیه امپراطوری عثمانی شد.
عنوان ساختگی دکترا نخواهد توانست عقاید مردود این فرد فاقد مدرک دانشگاهی را نجات دهد چون اصولا مشکل نظریات او سستی و بی پایگی آنهاست.ضمنا مخالفانش عمدتا متعلق به قشر روشنفکر و فرهیخته جامعه هستندکه معمولا مدارک معتبر و بالای دانشگاهی( و نه مدارک و عنوانهای جعلی و ساختگی) دارند.
مدارکی از دانشگاه آکسفورد؟
آیا ایشان جدیدا این مدارک را گرفته اند؟ضمنا توصیه می کنم زود تحریک و احساساتی نشده و به میهندوستان و عاشقان این مرز و بوم اینگونه حمله نکنید و آنها را هخامنشی پرست خطاب نکنید.بنده خود نسبت به عملکرد شاهان بعد از کورش و انحراف آنان از مرام آزادیبخش و انسانی کورش انتقاد دارم.
اما متاسفانه احساسات امثال شماست که بازیچه امیال دشمنان این مرز و بوم شده است.
نه دوست عزیز، این شما هستید که نه تنها احساساتتان بازیچه ی امیال دشمنان این مرز و بوم شده؛ بلکه همان دشمنان این مرز وبوم، احساسات شما را شکل داده اند و از شخصیتی جنایتکار و ویرانگر چون کوروش، برای شما « مدافع حقوق بشر » تراشیده اند. همانگونه که امروزه به امثال اوباما « جایزه ی صلح نوبل » را می دهند.
تمام مفاخری هم که شما از آنان نام می برید، همه یا وابسته به بنگاه های تبلیغاتی « ماسونی » بوده اند( امثال فروغی و پیر نیا). یا هیچکدام به طور مستقل به تحقیق در مورد تاریخ ایران باستان نپرداخته اند. و غالب نوشته هایشان هم « ذیلی بر تحقیقات مستشرقین و لشگر باستان شناسان غربیِ عمدتاً یهودی » ای بوده که همگی در 150 سال اخیر، با هدفی معین وارد این مرز و بوم شده اند.
من هیچ اشاره ای به امثال فروغی و پیر نیا نکرده ام .منظور من از مفاخر امثال حافظ و سعدی و فردوسی وخیام ومولانا و…و همچنین دانشمندان بزرگ این سرزمین بوده است.
مقایسه کورش و اوباما قیاس مع افارق است زیرا اوباما فردی وابسته و غیر مستقل است اما کورش به گواهی تاریخ انسانی خود ساخته با سرگذشتی شگفت بوده است. اهانت به او و سایر مفاخر این سرزمین نشانه دانش و آگاهی و خردمندی نیست.گواهی حقوق بشر کورش – منشور اوست که مورد قبول و تصدیق وجدانهای بیدار و آگاه بشری در سرتاسر جهان است.
اگر شما منشور منسوب به کوروش را دلیلی بر مدافع حقوق بشر بودن او می دانید، که جرج بوش و هیتلر و چنگیز و همه ی فاتحان و خونخواران دیگر هم در نوشته هائی از خود تعریف و تمجید کرده اند. یاسا ی چنگیز را خوانده اید؟ یا نبرد من هیتلر را؟ آیا با متن سخنرانی های جرج بوش در پیش و یا بعد از حمله به عراق و افغانستان، آشنا هستید؟
دوست عزیز، هر فاتحی پس از حمله و اشغال هر سرزمینی در بیانیه ای از خود تعریف و تمجید کرده. که کوروش هم از این امر مستثناء نبوده.
می توانید متن « رویدادنانمه ی نبونید » را بخوانید تا ببینید که کوروش – که به گفته ی هرودوت، آسیا را از سکنه خالی کرد – چه بر سر مردم اوپیس آورد.
سلام
من مدتی قبل با این موضوع آشنا شدم در مورد آن تحقیق کردم و حتی به مجموعه تخت جمشید رفتم و عکس هایی گرفتم، استر خواندم و….حالا فکر میکنم بتوانم با استفاده از دانسته های خود تا حدودی با دکتر پورپیرار موافقت نمایم
جدا از صحبت های دکتر پورپیرار در حد نتایج خودم میتوانم بگویم که تخت جمشید بنای نیمه کارست من در قالب 3 اسلاید شو مستند این موضوع را ثابت میکنم
چند سوال فنی برای دوستانی روشن فکر:
1.چرا سکه های اشکانیان خدایان و نگارش یونانی دارند؟
2.چرا ادبیات که نشانه زندگی متمدنانه است درباره هخامنشیان وجود ندارد(بدون در نظر گرفتن اوستا که مربوط به زردشتیان است)
فعلا تا همینجا
بقیه برای بعدا خوشحال میشم جوابگو باشید.
سلام.تمدن اشکانیان بعد از حکومت یونانیان بر ایران بوجود آمده است.
اصلا یه نکته بسیار ساده که حرفهای آقای پور پیرارو ضایع میکنه اینه که آقا شما که میگید یهود اینقدر زرنگ که کل مردم ایرانو کشت و هیچ خبری هم نشد،تونست 500 سال پیش اینهمه بنا رو بسازه و اینقد مدرک سازی بکنه آخو مرد حسابی تو چه جوری فهمیدی تقلب کردن؟
در ضمن از نظر من هدف این فرد دقیقا طبق اون قسمتی که حاشیه به جای متن نامیدینش دقیقا مذهب رو هدف گرفته.
چون جوری که شما گفتید این آقا میاد و به اصطلاح برای دفاع از اسلام خیلی قسمتهارو بیان میکنه طبق قانون خودتون افرادی که دروغ ب