توی سرای مشیر مغازهای هست که در کنار فروش فرش و گلیم و جاجیم و صنایع دستی، لباس ایلیاتی هم کرایه میدهد برای عکس گرفتن. دخترخالهها هر کدام یک دست کرایه کردند (به نظرم دستی دو هزار تومان) و – خدا برکت بدهد به عکاسی دیجیتال – نفری 200-300 عکس تکی و دو نفری و سه نفری انداختند در فیگورهای مختلف.
عمو سیبیل با این هیبت خانی و تفنگ و قطار فشنگ، توی حیاط سرای مشیر ایستاده بود تا گردشگرها کنارش بایستند و آن کلاه سفید را سرشان بگذارند و تفنگ و کیسه باروت را دستشان بگیرند و عکسی بیندازند و چیزی به عمو سیبیل بپردازند. معمولا پانصد یا هزار تومان.
حتی در تعطیلات نوروزی هم باغ عفیف آباد چندان شلوغ نمیشود (یادتان باشد که در نوروز گردشگران جلوی بلیط فروشیهای حافظیه و سعدیه و تخت جمشید و ارگ کریمخانی و جاهای دیگر شیراز صف کشیدهاند به چه بلندی). علت خلوتی همیشگی عفیفآباد فکر کنم مسیر پرپیچ-و-خماش باشد؛ برخلاف بقیهی جاهای دیدنی شیراز که معمولا آدرس سرراستی دارند.
چیزی که در عفیفآباد چشمانتان را نوازش خواهد داد، یک باغ بزرگ و آراستهی 13 هکتاری است و یک ساختمان مجلل در وسط باغ.
مجموعه از سال 41 تا بحال در اختیار ارتش است و مفصلا مرمت شده است و تا قبل از انقلاب به عنوان تفریحگاه امرای ارتش استفاده میشده است و بعد از انقلاب هم تبدیل شده به موزهی نظامی. یعنی زیرزمین ساختمان موزهی نظامی است و در طبقهی بالا مبلمان سابق را به همان صورت حفظ کردهاند که مردم بیایند و مثلا میزهای قمار یا وسایل تجملی امرای ارتش شاهنشاهی را ببینند.
به نظرم کلکسیون اسلحهی عفیفآباد از کلکسیون مشابه در موزهی نظامی کاخ سعدآباد مفصلتر و غنیتر باشد. اما جای اسناد و یادگاریها و مجسمه و از این جور چیزها خالی است.
چون مجموعه دست ارتش است، همهی نگهبانها و کادر و راهنماها هم ارتشیاند. یعنی جلوی در ورودی دژبان ایستاده است و بلیطفروش استوار است و راهنماها ستوان دوم و مدیر هم لباس شخصی پوشیده بود ولی فکر کنم سرهنگی چیزی بود چون یک سروان را دیدم که برایش پا کوبید.