دسته: بدون دسته‌بندی

از تری انگولار آربیتیج تا سیمون بولیوار

1. دوست عزیزم کیوان برای مطلب محاسبات دلاری ما کامنتی گذاشته‌اند و عنوان کرده‌اند که سیستم معاملات ارزی ایران دچار تری‌انگولار آربیتیج هم هست. دوست داشتید اینجا بخوانید.

2. من تا قبل از اتمام خدمت مقدس سربازی امکان خروج آبرومندانه از مرز پرگهرمان را ندارم (این خدمت مقدس هنوز شروع هم نشده…) قضیه سفارت هلند و آقای مددی هم مربوط می‌شود به کار ویزای عموی عزیزمان که قصد دارند کریسمس را بطور مجردی در آمستردام بگذرانند و امروز به سلامتی ویزایشان توی پاسپورتشان نصب شد.

3. می‌‌گویند مرده‌شور کار به بهشت و جهنم مرده ندارد. به این می‌گویند اخلاق حرفه‌ای (پروفشنالیسم). (ترجمه برای رئیس: رئیس‌جان برای ما نگین و کاسیس فرقی ندارد، ما همان وبلاگ خودمان را می‌نویسیم!)

4. خانه‌ی ما خیلی بد آدرس است. یعنی یک چهارراهی سر خیابان‌مان بوده که تبدیلش کرده‌اند به این دوربرگردان‌های احمدی‌نژادی و جنگلی شده که فقط با GPS می‌شود آدرس خانه‌ی ما را در پیچ و خم‌های لایبرنت‌مانندش پیدا کرد. (یکبار سر فرصت باید از صحنه‌هایی که پیش می‌آید عکس بگیرم). اسم خیابان‌مان را هم به افتخار قهرمان استقلال ونزوئلا گذاشته‌اند بلوار سیمون بولیوار (Simón Bolívar) (خود این یارو چاوز هم آمد افتتاحش کرد و چون وسط بلوار را تازه چمن کاشته بودند، بوی پشکل جناب چاوزخان و هیات همراه را کلافه کرده بود). حالا آدرس پستی هم می‌خواهیم بدهیم کلی باید تاریخ جنگ‌های داخلی ونزوئلا را وسط بکشیم و «بولیوار» را هجی کنیم تا آخرش نامه بیاید در خانه‌مان به آدرس: «خیابان سیمون دوبوار»! البته معلوم است هم پستچی محل‌مان آنقدر ورژن‌های مختلف از «بولیوار» دیده که آبدیده شده و هم نویسنده‌ی این نامه آنقدر از نعمت خوش‌بینی بهره‌مند بوده که فکر کرده ممکن است نظام مقدس اسم خیابانی در پایتخت را بگذارد به نام سرکار خانم دوبوار

ماریا باطبی

احمد رضا باطبی توی وبلاگ تازه تاسیس‌اش درباره این نوشته که خواهرش به نام ماریا باطبی تا بحال چندین بار در مسابقات بین‌المللی کاراته مدال و مقام آورده ولی به خاطر نام فامیلی‌اش، هیچوقت به اخبار تلویزیون راه پیدا نکرده است. یعنی در اخبار ورزشی گفته‌اند که تیم ایران چندم شد و چند مدال آورد ولی اسمی از ماریا باطبی نبرده‌اند.

لینک مطلب را توی وبلاگ پرنسس ح پیدا کردم که خودش این روزها حال و روز خوشی ندارد. پرنسس جان اگر نیاز مجدد به فال حافظ داشتی خبر بده.

ثواب وبلاگ نویسی

اگر وبلاگ نوشتن ثوابی داشته باشد، این نوشته‌های بی‌خواننده‌ی ما تا بحال در ثواب وبلاگ نویسی دو نفر شریک بوده، دوست قدیمی‌مان مهران کارزاری و از دیروز پسرخاله‌ی عزیزمان سجاد.

پسرخاله دانشجوی صنایع پلی‌تکنیک است و به حکم پلی‌تکنیکی بودن سرش کمی بوی قرمه‌سبزی می‌دهد. توی وبلاگش هم تا بحال سه post گذاشته که یکی افتتاحیه است، یکی بخشی از کاریکاتور بزرگمهر حسین‌پور در مورد رسومات دانشجویی (آن قسمتی که به دانشجویان پلی‌تکنیک مربوط می‌شود) و یکی هم عکس ا.ن. که دارد برای چند دختر نابینا دست تکان می‌دهد (بوی قرمه‌سبزی و این حرف‌ها)

توسعه حافظیه و سعدیه

مدتی است که میراث فرهنگی و شهرداری شیراز مشغول خریدن خانه‌های پشت حافظیه و خراب کردن‌شان برای توسعه‌ی آرامگاه حافظ هستند. در مورد اینکه حافظیه چقدر قرار است بزرگ شود، در شیراز از خیلی‌ها شنیدیم که قرار است به سعدیه وصل شود و کمی هم تعجب ‌کردیم چون این دو آرامگاه تقریبا دو و نیم کیلومتر فاصله‌ی هوایی دارند و برای به هم وصل شدن‌شان باید دو خیابان اصلی (هفت‌تنان و چهل مقام) قطع شوند…

خرابه های پشت Øافظیه

بالاخره برای خواباندن آتش کنجکاوی جستجویی کردیم و فهمیدیم که حافظیه قرار است تا باغ جهان‌نما گسترش پیدا کند و مساحتش بشود هفت هکتار. از آن طرف سعدیه هم به باغ جهان‌گشا می‌رسد و مساحتش می‌شود خیلی زیاد. عمارت‌های هر دو باغ را هم دارند به شدت مرمت می‌کنند. مخصوصا فکر کنم کوشک باغ جهان‌گشا چیز جالبی از آب در بیاید.

این تصویر سعدیه و باغ دلگشا را نشان می‌دهد

این تصویر هم حافظیه و باغ جهان‌نما را

بی شباهتی من به جد بزرگ

دوستانی که می‌گویند من و جد بزرگ به هم شباهت داریم اشتباه می‌کنند. برای اثبات این امر یک عکس زمان جوانی و جاهلی خودم را سیاه و سفید کردم و کنار جد بزرگ گذاشتم که خودتان قضاوت کنید.

عکس خودم مربوط به سال 81 است. سبیل‌ها هم واقعی است (نه گریم نه فتوشاپ) لطفا سوال نفرمایید!

من در کنار جد بزرگ

صحت دوباره مزاج همسر گرامی

بحمدالله همسر گرامی امروز حالش بهتر است و از بستر بیماری یک هفته‌ای برخاسته است. از این آنفولانزاهای ویروسی گرفته بود که بدترین علامت‌شان استخوان‌درد است. هنوز البته صدایش خش‌دار است که آنهم امیدواریم به زودی خوب شود.