دسته: بدون دسته‌بندی

بازدید پدر از نوشته های بی خواننده ما

پدر به بازدید وبلاگمان آمدند و تک‌تک postها و بعضی کامنت‌ها را با دقت خواندند و جاهایی برای روشنتر شدن مطلب سوال‌هایی پرسیدند و گاهی نکته‌ای به تناسب مطرح کردند و چندین بار ما را به تایید و تشویق و تحسین پدرانه‌شان نواختند.

آزمون ادبیات فارسی ویژه مهندسین

مهندس جماعت فارسی‌اش ضعیف است… چه حکمتی دارد نمی‌دانم ولی قاطبه‌ی مهندسینی که می‌شناسم فارسی‌شان در حد بابا نان داد و این حرف‌ها است و البته معمولا انگلیسی‌شان هم در حد I am catalogue است! (یکی از بچه‌های نساجی پلی‌تکنیک زمان دانشجویی ما قسم می‌خورد که همکلاسی‌شان رفته توی نمایشگاه بین‌المللی و به مسوول خارجی یکی از غرفه‌ها گفته I am cataloge یعنی یه کاتالوگ لطف کنید بی‌زحمت) خلاصه… ما چند وقتی است که به عنوان آزمون ادبیات فارسی این کارت پستال را نشان مهندسین مملکت می‌دهیم و هر کس که توانست نوشته‌ی بالای سر دانش‌آموزان را بخواند یعنی فارسی‌اش در حد قابل قبولی است.

مدرسه رشدیه

این هم خود نوشته:

متن آزمون

حاضر غایب

حاضر غایب می‌کنیم …

هر کس که اسمش را می‌خوانم کامنت بگذارد حاضر:

فرزین آذری‌پور

مینا اقمشه

کارآگاه بهمنی

همسر گرامی

سولماز بیگدلی

ساناز ثابت

علی جنگی

پرنسس ح

نجمه روزگار

رامین شرفکندی

مهران کارزاری

زی‌زی گ.

رئیس MBA

استاد شهنام محمدنظر

بهنام نایب‌زاده

علیرضا یگانه

هر کس که اسمش از قلم افتاده هم کامنت بگذارد که به لیست اضافه شود.

نقاشی ساسانی

نقاشی‌های خیلی قدیمی ایرانی مربوط بعد از اسلام هستند و اگرچه ویژگی‌های زیبایی‌شناسانه خاص خودشان را دارند ولی به وضوح تقلید از سبک نقاشی چینی هستند و از نظر تکنیک نقاشی هم چندان پیشرفته به حساب نمی‌آیند.

آدم وقتی سنگتراشی‌های ساسانی را می‌بیند، که با این دقت و وضوح شاه و اسبش را روی سنگ نشانده‌اند، با خودش فکر می‌کند حتما ایران ساسانی یک سنت نقاشی خیلی پیشرفته هم داشته که با سقوط امپراطوری از بین رفته.

شاه و اسبش

جهت شادی روح اموات و درگذشتگان فاتحه‌ای قرائت نمایید…

اگر محل قبر اموات و درگذشتگان‌تان را هم فراموش کرده‌اید بروید اینجا پیدایشان کنید. انگار غیر از اطلاعات بهشت زهرا، اطلاعات بعضی قبرستان‌های دیگر را هم دارند چون مثلا آمار پدر بزرگ مرحوم ما را که در قم دفن است را هم داشت.

محاسبات دلاری ما

من که اقتصاد سرم نمی‌شود ولی انگار اینجوری است که:

1- پارسال این موقع، هر دلار 0.76 یورو بوده

2- الان هر دلار تقریبا 0.68 یورو است

3- پارسال این موقع هر دلار 9148 ریال بوده

4- الان هر دلار 9360 ریال است

یعنی با اینکه ارزش جهانی دلار پایین رفته، قیمت ایرانی آن تقریبا ثابت مانده و کمی هم بالا رفته. به این ترتیب ما جنسی را که پارسال می‌خریده‌ایم 10 دلار حالا باید بخریم یازده دلار و قیمت دلار هم که ثابت مانده، یعنی اجناس وارداتی برای ما گرانتر تمام می‌شود. رئیس جان؟ تو که MBA هستی بگو آیا استدلالم درست است؟

ا.ن. و دول عربی

اینقدر عکس این ا.ن. در دوحه را نفرستید که وای خلیج عربی شد. آن که توی آرم شورای همکاری خلیج فارس نوشته: «المجلس التعاون لدول الخلیج العربیه» معنی می‌دهد:« شورای همکاری دولت‌های عربی خلیج» نه «دولت‌های خلیج عربی». کمی از خاطرات آن هفت سال عربی که توی راهنمایی و دبیرستان خواندید به یاد بیاورید… «دول» که جمع مکسر دولت است (درست بخوان بی‌تربیت). جمع مکسر غیر عاقل هم که حکم مفرد مونث دارد، خلیج هم که مذکر است، صفت و موصوف هم که در عربی تطابق جنسی دارند، بنابراین العربیه که ه تانیث گرفته به دول برمی‌گردد نه به خلیج.

معروفترین جای شیراز

به نظرم مشهورترین جای شیراز میدان گاز باشد چون هر کس خبردار می‌شود که همسر گرامی شیرازی است، فورا سوالی یا نکته‌ای یا تکه‌ای درباره‌ی «فلکه گازو» (با تاکید روی صدای ئو پایانی) مطرح می‌کند. البته تلفظ دقیق این ترکیب به این صورت است: felke-y-gaazoo نه آنطوری که ناواردها می‌گویند: falake-ye-gaazoo مخصوصا دقت کنید که «یای نسبت» در لهجه شیرازی کاملا ساکن است و مثل تهرانی کسره نمی‌گیرد.

دو نکته‌ی دیگر هم بگویم که لال از دنیا نروم:

1- «بادکنک را بده» به شیرازی می‌شود: baadkonakoor-bede. دقت کنید که oo به بادکنک می‌چسبد و در عوض «را» نشانه مفعول صریح، بصورت یک «ر» ساکن تلفظ می‌شود. (این را خودم جلوی بازار وکیل از دو پسر بچه شنیدم!)

2- هر چیز که برای تهرانی‌ها «ئی» در آخرش دارد در شیرازی «ئو» دارد مثلا «وسطو» در مقابل «وسطی» یا «فاطو» در مقابل «فاطی». در عوض شیرازی‌ها به «سمنو» می‌گویند «سمنی»!

سوتی هخامنشی

البته که ما به سر سنگتراشان هخامنشی قسم می‌خوریم ولی در تخت جمشیدی که چهارهزار نقش برجسته دارد و در طول 350 سال ساخته شده، پیدا شدن یک سوتی چیز عجیبی نیست.

این سرباز مادی تبر به دست که توی راه‌پله‌های منتهی به کاخ سه دروازه تراشیده شده، انگار جغدی چیزی بوده که توانسته بدون چرخاندن شانه و کمر، سرش را 180 درجه بچرخاند.

آقا جغده

سنگتراش محترم این سرباز را هم باید مثل دوستش می‌تراشید که چند ردیف پشت سر او ایستاده.

رفیق آقا جغده