چاره Non-breaking Space

به عنوان کسی که وسواس ویرایشی دارد و حالش بد می‌شود اگر مجبور باشد «می‌توانم» را بنویسد «می توانم»، تصمیم گرفتیم که مطالبمان را در Word بنویسیم و با خیال راحت هرجا که لازم است Non-breaking Space بزنیم و بعد کپی کنیم اینجا. خلاصه دیگر لازم نیست فامیل شریف‌مان را تایپ کنیم «گنجه ای»

حالگیری محاسباتی

در جریان محاسبه ابعاد فریم قلعه رودخان و در نتیجه تطبیق عکسهایی که از قلعه انداخته ایم با پلان معماری آن، به این واقعیت تلخ رسیدیم که آنچه از قلعه دیده ایم فقط چیزی حدود یک پنجم از کل قلعه بوده است و آنچه خیال میکردیم شاه نشین قلعه است فقط یکی از برجهای دیده بانی بوده البته تقصیر ما نبود که میراث فرهنگی ضلع غربی قلعه را بسته بود و داشت مرمت میکرد (همین شاه نشین اشتباهی و پشت آن را) ولی ضلع شرقی و شاه نشین اصلی که در انتهای آن قرار دارد ظاهرا باز بوده و فقط باید همت میکردیم و میرفتیم و میدیدیم و عکس میگرفتیم.

ابعاد فریم قلعه رودخان

با کارآگاه بهمنی داشتیم سعی میکردیم ابعاد قلعه رودخان را استخراج کنیم تا ببینیم برای عکسبرداری هوایی چه لنزی لازم داریم و چه ارتفاعی.

خدا نصیبتان نکند که بخواهید توی سایتهای فارسی دنبال اطلاعات جدی و دقیق بگردید. یکی یکبار پیدا شده و نوشته که طول دیوارهای قلعه هزار و پانصد متر است و همه (از روزنامه همشهری بگیر تا ویکیپدیای فارسی) عینا همین جمله را کپی کرده اند. حالا دانستن اینکه محیط قلعه (یعنی مجموع طول دیوارهایش) چقدر است، به درد چه کسی میخورد؟

خلاصه … بعد از کلی جست و جو، توی سایت «قلعه رودخان دات کام» یک «پلان معماری قلعه رودخان» پیدا کردیم که نسخه اسکن شده نقشه 1:100 قلعه بود ولی چون عکس را برای استفاده در اینترنت کوچک کرده بودند ابعاد آن به هم خورده بود و نمیشد فهمید که چی به چی است.

خوشبختانه ما یک عکس از سرکار خانم گیتا کاکاوند روبروی در اصلی قلعه داشتیم و از مقایسه قد ایشان با قد خودمان در یک عکس دیگر به این نتیجه رسیدیم که قد ایشان حدودا 170 سانتیمتر و فاصله بین دو باروی در اصلی قلعه 9 متر است. آنوقت فاصله بین همین دو بارو را در همان پلان اسکن شده اندازه گرفتیم و با ضرب و تقسیم و تناسب بستن به این نتیجه رسیدیم که ابعاد فریم قلعه باید 300 در 350 متر باشد! البته چون نه من حاضرم سر این محاسبات قسم بخورم و نه کارآگاه بهمنی، یک ایمیل هم به اهالی سایت قلعه رودخان دات کام زده ایم که ابعاد را در عوض دعای خیر به ما اطلاع دهند.

عکسهای هوایی جناب جورج اشتاینمتز

از طریق بی بی سی فارسی مطلع شدیم این جناب جورج اشتاینمتز (George Steinmetz) در سال 82 (2003) به ایران آمده و با پاراگلایدر موتوردار بر فراز کویر لوت و برخی مناطق دیگر جنوب ایران پرواز کرده و عکسهایی گرفته که بروید و ببینید

یک عکس هم از تخت جمشید گذاشته که بدجوری چشم ما را گرفت و دل ما را سوزاند که چرا هنوز نمیتوانیم دوربینمان را به آسمان بفرستیم و …

تخت جمشید

پروژه شکار هوایی قلعه رودخان هنوز در جریان است و هنوز داریم اطلاعات کسب میکنیم…

رفیق بد

چنگی به دل نمیزد… میخواست نشان بدهد که چطور پول میتواند دو رفیق را که از بچگی با هم بزرگ شده اند، به جان هم بیاندازد ولی کل داستان به اندازه یک اپیزود نیم ساعته کشش داشت و کلی به فیلمنامه آب بسته بودند تا شده بود یک فیلم تقریبا دو ساعته.

دیوانه بازی های حمید جبلی جالب بود و گاهی خنده دار

از خوبی های تخت جمشید…

از خوبی های تخت جمشید یکی این است که هیچ وقت از زیارتش دست خالی برنمیگردید! یعنی هر چندبار که زیارتش کرده باشید، در زیارت بعدی هم چیز جدیدی دارد که کشف کنید.

ما در این زیارت اخیرمان این دو نفر را کشف کردیم که لباس پارسی ها را تنشان کرده اند و یک چوب بلند (بگوییم عصا بهتر است؟) و ساده دست راستشان گرفته اند و دست چپشان را به طرز خاصی روی ساعد دست راست انداخته اند. ایستادنشان به نظرم خیلی با ابهت و در عین حال محترمانه است.

میزبان؟

شیراز بودیم …

سه شنبه تا جمعه هفته پیش را شیراز بودیم. خانواده همسر گرامی خیلی به دختر و دامادشان علاقه دارند و هر دفعه که به شیراز میرویم برایمان سنگ تمام میگذارند خصوصا پدر همسر گرامی که همیشه ما را شرمنده میکند.

چند وقتی بود که چشم چپ پدر همسر گرامی ناراحت بود و چهارشنبه ای که گذشت جراحی اش کردند و پنج شنبه مرخص شد. به خاطر حساسیتی که ایشان به داروهای بیهوشی دارد همه تا به هوش آمدن و مرخص شدنشان خیلی نگران بودند.

حالا فرض کنید که پدر همسر گرامی از بیمارستان مرخص شده اند و با ناراحتی های بعد از عمل چشم و بیهوشی کامل، دارند دوران نقاهت را در خانه میگذرانند و یکریز از داماد کوچکشان معذرت میخواهند که ببخشید ایندفعه اینطور شد و ما نتوانستیم «در خدمتتان باشیم» (عین عبارت پدر همسر گرامی است) و … بعد انتظار دارید اشک در چشم من و همسر گرامی حلقه نزند؟

در اقامت چهار روزه مان در شیراز کمی با دو قلوهای عموی همسر گرامی سرگرم بودیم (فقط کمی؟) و سری به «هفت تنان» و تخت جمشید و نقش رجب و نقش رستم زدیم و عکسهایی هم گرفتیم که به تدریج تقدیم میشود.

کفشهای هخامنشی

کفش شاه و شاهزاده این شکلی است: (ساده، ساق کوتاه، بی بند، احتمالا چرمی)

کفش شاه و شاهزاده

کفش سربازان و خدمه قصر این شکلی است (سه بنده، ساق کوتاه، خیلی شیک!)

کفش سرباز

اما رعایای شاه هر کدام برای خودشان کفشی دارند:

رعیت پابرهنه:

رعیت پابرهنه

رعیت کفش تابستانی پوش:

رعیت کفش تابستانی پوش

رعیت چکمه ساده پوش:

رعیت چکمه ساده پوش

رعیت چکمه سه بنده پوش:

رعیت چکمه سه بنده پوش

و این آخری هم از کفشش سر در نیاوردم (گیوه؟) ولی انگار شلوار کردی پایش کرده باشد

رعیت کرد

(برای تکمیل این نوشته باید عکسهای بیشتری بگیرم. فکر میکنم حدود 20 نوع کفش مختلف وجود داشته باشد. باشد برای دفعه دیگری که میروم شیراز …)